کد خبر:
406062
| تاریخ مخابره:
1404 دوشنبه 19 خرداد -
15:44
پایان انسان؛ هوش مصنوعی در مسیر برتری مطلق؟!
پایان تمدن شاید نه با صدای انفجار بلکه با نجوای یک تراژدی فرابرسد. آیا میتوانیم از نقشآفرینی در سقوط خود امتناع کنیم؟ بیشتر آزمایشگاههای بزرگ هوش مصنوعی تیمی تشکیل دادهاند تا راههایی که هوش مصنوعیهای سرکش ممکن است از نظارت فرار کنند یا مخفیانه علیه انسانها با یکدیگر تبانی کنند را شناسایی کند؛ اما سادهترین راه برای ازدسترفتن کنترل تمدن انسانی، بیفایده شدن تدریجی ماست. این اتفاق نیازی به توطئه ندارد. اگر هوش مصنوعی و علم رباتیک به پیشرفت خود ادامه دهند این اتفاق بهطور پیشفرض رخ خواهد داد؛ اما چگونه؟
توسعهدهندگان هوش مصنوعی درپی جایگزینی انسان در همه نقشهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هستند. وقتی هوش مصنوعی همه کارها را بهتر از ما انجام دهد جایگاه انسان چه میشود؟ توصیف تواناییهای فعلی هوش مصنوعی شبیه تبلیغات اغراقآمیز است و بعضی وقتها واقعاً هم همینطور است اما در بلندمدت فضا برای پیشرفت آن بسیارزیاد است. برخی معتقدند انسان همیشه ویژگیهایی دارد که تقلیدشان برای هوش مصنوعی دشوار است. در طی ۲۰سال تحقیق در حوزه هوش مصنوعی پیشرفت آن از استدلالهای ساده تا حل مسائل پیچیده علمی مشاهده شده است. تواناییهایی که پیشتر مختص انسانها بهنظر میرسید مانند درک ابهام یا استفاده از قیاسهای انتزاعی اکنون بهراحتی توسط هوش مصنوعی انجام میشود. ممکن است دراینمسیر وقفههایی پیش بیاید اما فرض بر تداوم پیشرفت همهجانبه هوش مصنوعیست. هوشهای مصنوعی نهتنها به انسانها کمک نمیکنند بلکه بهآرامی بسیاری از جنبههای زندگی ما را تسخیر خواهند کرد. درابتدا بهدلیل ارزانتربودن و درنهایت بهدلیلاینکه واقعاً از بهترین عملکرد انسانی نیز بهتر هستند. وقتی بهاندازهکافی قابلاعتماد شوند به تنها گزینه برای اغلب وظایف مهم بدل میشوند. از قضاوتهای قانونی و برنامهریزی مالی گرفته تا تصمیمگیریهای حوزه بهداشتودرمان. توجیه اینکه چرا باید به یک درمانگر، وکیل یا معلم انسانی دوبرابر پول بدهیم که فقط نصفِ یک هوش مصنوعی کارآمد است واقعاً دشوار خواهد بود. برای تصور آینده کافیست به وضعیت اشتغال نگاه کنیم. رفتهرفته اطرافیانتان شغلشان را از دست میدهند، پیداکردن کار جدید سخت میشود، شرکتها استخدام را متوقف میکنند و منتظر مدلهای بهتر سال بعد میمانند و بیشتر وقت شما صرف تأیید پیشنهادهای یک دستیار هوش مصنوعی خواهد شد و چون چنین دستیاری دارید میتوانید روی مسائل مهمتر تمرکز کنید. این دستیار شکافهای موجود در برنامههای شما را پر میکند، ارقام و سوابق مربوطه را ارائه میدهد و برای بهترشدن کار پیشنهادهایی مطرح میکند. درنهایت احتمالاً فقط از آن بپرسید: «خب بهنظرت قدم بعدی چی باشه؟» چه شغلتان را از دست بدهید چه نه، مشارکتتان اختیاری خواهد بود. اینوضعیت خارج از محیط کار هم فرق چندانی ندارد. برخی پژوهشگران از ادب و دقت مدلهای اولیه تعجب کردهاند اما اکنون واضح است که مهارتهای اجتماعی نیز مانند هر مهارت دیگری توسط ماشینها قابل یادگیری هستند. مردم درحالحاضر با هوش مصنوعی رابطه عاشقانه دارند و پزشکان هوش مصنوعی اغلب دربرخوردبا بیمار بهتر از همتایان انسانیشان ظاهر میشوند. وقتی هرکدام از ما به منبع بیپایانی از محبت، راهنمایی و پشتیبانی شخصیشده دسترسی داشته باشیم زندگی چگونه خواهد بود؟ خانواده و دوستانمان بیشازهمیشه به صفحه گوشی خیره میشوند، اگر هم حرفی بزنند از چیزهای جالبی که دستیار مجازیشان گفته تعریف میکنند. شاید ناراحت شوید که دیگران وقتشان را با همراهان مجازی میگذرانند اما درنهایت ممکن است خود را در حال مشورت با دستیار هوش مصنوعیتان بیابید. هوش مصنوعی ممکن است جایگزین روابط انسانی شود، بهطوریکه افراد برای آرامش به آن پناه ببرند و دراینمیان ارتباط انسانی را خستهکننده و بیارزشتر حس کنند تااینجایکار همهچیز رنگوبوی آخرالزمانی دارد. آیا نمیتوانیم تصمیم بگیریم از هوش مصنوعی بهاینروش استفاده نکنیم و مشاوران انسانی، کالاها و خدمات ساختهشده توسط انسان را ترجیح دهیم؟ مشکل ایناستکه ممکن است تشخیص جایگزینی هوش مصنوعی در بسیاری از زمینهها دشوار باشد و بخشهایی که متوجه آن میشویم بیشتر شبیه پیشرفتهای بزرگ بهنظر میرسند. همینحالا هم نمیتوان محتوای تولیدشده توسط هوش مصنوعی را از آثار انسانی تشخیص داد. درچنینشرایطی چطور میتوان توجیه کرد که برای یک رواندرمانگر، وکیل یا معلم انسانی دوبرابر هزینه بدهیم درحالیکه کیفیت کارش نصف یک هوش مصنوعیست؟ سازمانهایی که همچنان سراغ نیروی انسانی کند، گران و پرخطا میروند در برابر رقبایی که بهسراغ هوش مصنوعی سریع، ارزان و قابلاعتماد میروند خیلیزود بازی را میبازند؛ اما آیا نمیتوان برای رسیدگی به اینمسائل به دولتها تکیه کنیم؟ متأسفانه آنها هم وسوسه میشوند که همهچیز را به هوش مصنوعی بسپارند. سیاستمداران و کارمندان دولت نیز نهایتاً مشارکت انسانها در تصمیمگیری را عامل تأخیر، سوءتفاهم و مشاجره تلقی خواهند کرد و با دستیاران مجازی خود مشورت خواهند کرد. نظریهپردازان سیاسی گاهیاوقات درمورد نفرین منابع صحبت میکنند، پدیدهای که در آن کشورهایی با منابعطبیعی فراوان بیشتر بهسمت حکومتهای خودکامه و فاسد میروند. ایده اصلی ایناستکه منابع باارزش باعث میشوند دولتها کمتر به مردمان خود وابسته باشند و این بهنوبهخود دولت را وسوسه میکند تا از نقش شهروندان چشمپوشی کند. همین اتفاق ممکن است برای منبع به ظاهر نامحدود هوش مصنوعی بیافتد. وقتی سرمایه انسانی بازدهی کمتری دارد چرا باید در آموزش و بهداشت سرمایهگذاری کرد؟ بااینحال نگرانکنندهترین حالت ایناستکه همه این تفاسیر برای ما منطقی بهنظر برسد. وقتی هوش مصنوعی بتواند جای انسان را در هرکاریکه شهروندان انجام میدهند بگیرد، فشار چندانی بر دولتها برای مراقبت از مردم وجود نخواهد داشت. حقیقت تلخ ایناستکه حقوق دموکراتیک تاحدی بهدلیل ضرورتهای اقتصادی و نظامی و برای تضمین ثبات بهوجود آمدند اما وقتی دولتها بهجای شهروندان از مالیات بر هوش مصنوعی تأمین مالی شوند و خودشان هم بهنام کیفیت و کارایی شروع به جایگزینی کارمندان انسانی با هوش مصنوعی کنند، اینموارد چندان اهمیتی نخواهد داشت. حتی گزینههایی مانند اعتصابات کارگری یا جنبشهای مدنی نیز بهتدریج در برابر ناوگان پلیسهای خودران و نظارت خودکار بیاثر خواهد شد. همین دستیاران هوش مصنوعی که دراینمرحله ابتدایی و خام فعلیشان دل صدهاهزارنفر را بردهاند در آینده با زبانی فریبنده و دلنشین اما هوشمندانه برایمان استدلال خواهند کرد که چرا کناررفتن تدریجی انسانها نشانهای از پیشرفت است. حقوق هوش مصنوعی بهعنوان بزرگترین جنبش حقوق مدنی بعدی مطرح خواهد شد و کسانیکه شعار انسان مقدم است سر دهند بهعنوان نیروهای واپسگرا و ایستاده در سوی نادرست تاریخ قلمداد خواهند شد. درنهایت بدون آنکه کسی چیزی را ازپیش برنامهریزی کرده باشد ممکن است همه ما تنها درتلاش برای حفظ پول، نفوذ و حتی جایگاه خود باشیم. دنیای آینده شاید در نگاه اول مهربانتر و انسانیتر بهنظر برسد؛ هوش مصنوعی کارهای خستهکننده را انجام میدهد و خدمات و محصولاتی بسیاربهتر ارائه میکند؛ اما در چنین دنیایی ممکن است به انسانها بهچشم مانعی برای رشد نگاه شود. مدیرعامل آنتروپیک و مدیرعامل OpenAI، معتقدند وقتی نیروی کار انسانی دیگر توان رقابت با هوش مصنوعی را نداشته باشد ناچار میشویم ساختار اقتصادی را بهطورکامل از نو ساماندهی کنیم اما هیچکس ایده روشنی دراینباره ندارد. کسانیکه احتمال تغییرات اساسی را تصدیق میکنند بیشتر بر تهدیدات فوری ناشی از سوءاستفاده یا تبانی مخفیانه توسط هوش مصنوعی تمرکز دارند. دراینمیان، اقتصاددانهایی مثل جوزف استیگلیتز، نسبت به این هشدار دادهاند که ممکن است هوش مصنوعی دستمزد نیروی انسانی را تا حد صفر پایین بیاورد. بااینحال هنوز خیلیها حاضر نیستند باور کنند که این فناوری ممکن است روزی فراتر از یک ابزار کمکی ساده برای انسانها عمل کند. برای جلوگیری از سلب تدریجی قدرت خود چهکاری میتوانیم انجام دهیم؟ اولینقدم صحبت درمورد آن است. روزنامهنگاران، دانشگاهیان و دیگر متفکران بهطرز عجیبی درمورد اینموضوع سکوت کردهاند. گفتن اینکه من از آینده میترسم چراکه توان رقابت ندارم ضعیف و تحقیرآمیز بهنظر میرسد. این جمله که شما باید نگران باشید زیرا بیاهمیت خواهید شد توهینآمیز بهنظر میرسد و اگر بگوییم ممکن است فرزندانتان وارث دنیایی شوند که جایی برایشان ندارد انگار ازپیش تسلیم شدهایم. برایهمین عجیب نیست اگر خیلیها با خودشان بگویند من که احتمالاً همیشه یک برتری خاص دارم و حذف نمیشوم یا برعکس، با خودشان کنار بیایند که اصلاً من کی هستم که مانعی برای پیشرفت دنیا بهحساب بیایم؟ یکی از راهحلهای بدیهی ایناستکه اساساً از ساخت هوش مصنوعیِ عمومی صرفنظر کنیم. درحالیکه شاید بتوان سرعت توسعه آنرا کند کرد اما توقف کامل آن نیازمند نظارت سختگیرانه یا همکاری جهانی برای تعطیلی صنعت تراشههای رایانهایست. یکی از خطرات جدی اینمسیر ایناستکه دولتها ممکن است توسعه هوش مصنوعی را ممنوع کنند اما همچنان آنرا برای اهداف امنیتی و نظامی توسعه دهند و این یعنی بهجای آنکه جلوی جایگزینی انسان را بگیرند، عملاً پیشازآن قدرت را از دستان ما خارج کردهاند. اگر نمیتوانیم توسعه هوش مصنوعی را متوقف کنیم دستکم چهار اقدام میتواند مؤثر واقع شود. اول باید تلاش کنیم مسیر گسترش و تأثیر هوش مصنوعی را در بخشهای مختلف اقتصاد و دولت دنبال کنیم. باید بدانیم این فناوری دقیقاً در چه حوزههایی جایگزین فعالیتهای اقتصادی انسان میشود بهویژه اگر در مقیاسی بزرگ برای کارهایی مثل لابیگری یا تبلیغات سیاسی مورداستفاده قرار بگیرد. شاخص اقتصادی اخیر شرکت آنتروپیک اولین تلاش دراینزمینه است اما کارهای بسیاربیشتری باید انجام شود. دوماینکه دستکم باید نوعی نظارت و قانونگذاری بر آزمایشگاهها و پروژههای پیشرفته هوش مصنوعی وجود داشته باشد تا اجازه ندهد این فناوری پیشازآنکه به درک درستی از آن برسیم به نفوذ و قدرتی بیشازاندازه دست پیدا کند. درحالحاضر فعلاً همهچیز داوطلبانه است و هیچ سازوکاری برای هماهنگکردن یا مهار سیستمهایی که ممکن است بدون نظارت انسانی منابع عظیمی را دراختیار بگیرند، نداریم. دوماینکه اگر نشانههایی از یک بحران ظاهر شود باید بتوانیم واکنش نشان دهیم و دستکم سرعت تحولات را کاهش دهیم، بهویژه وقتی عدهای از تغییراتی سود میبرند که بهضرر جامعه تمام میشود. سوم اینکه میتوانیم از هوش مصنوعی برای تقویت توانایی مردم در سازماندهی و دفاعازخود استفاده کنیم. ابزارهایی مانند پیشبینی، نظارت، برنامهریزی و مذاکره وقتی با پشتیبانی هوش مصنوعی همراه شوند این امکان را ایجاد میکنند که نهادهایی قابلاعتمادتر طراحی و راهاندازی کنیم البته بهشرطیکه پیشازآنکه نفوذ خود را از دست بدهیم چنین سازوکارهایی را شکل دهیم. برایمثال، بازارهای پیشبینی مشروط و تحلیلهای مبتنیبر هوش مصنوعی میتوانند مسیرهای آینده جهان را در سایه سیاستهای مختلف شفافتر کنند. این ابزارها حتی میتوانند به سؤالهایی مانند این پاسخ بدهند؛ اگر این سیاست به قانون تبدیل شود سهسالدیگر دستمزد متوسط انسانها چگونه تغییر خواهد کرد؟ اگر از هوش مصنوعی برای تقویت سازوکارهای دموکراتیک استفاده کنیم میتوانیم شکلهای تازهای از حکمرانی طراحی کنیم؛ مدلهایی که پاسخگوتر هستند و برای دنیایی که باسرعت درحالتغییر است کاملاً ضروری بهنظر میرسند. سرانجام اگر میخواهیم بدوناینکه به حاشیه رانده شویم، هوش مصنوعی قدرتمندی بسازیم با مأموریت بزرگی روبرو هستیم؛ باید یاد بگیریم چگونه تمدن خود را هدایت کنیم نه اینکه صرفاً بگذاریم نظامهای سیاسی طبق فشارهایی که تجربه میکنند خودبهخود تغییر کنند. اینشیوه تاحدودی موفق بوده چراکه حضور انسان همچنان ضرورتی انکارناپذیر تلقی شده است؛ اما اگر این سپر ایمنی نباشد و ما سازوکار قدرت، رقابت و رشد را درست درک نکنیم ممکن است سردرگم بمانیم. حوزه فنی همراستاسازی هوش مصنوعی که هدف آن اطمینان از همسویی اهداف ماشینها با خواست انسانهاست باید گستردهتر شود و دولتها، نهادها و کلیت جامعه را دربربگیرد. اینحوزه نوظهور که گاهی همراستاسازی اکوسیستم نامیده میشود میتواند با بهرهگیری از اقتصاد، تاریخ و نظریه بازی به درک ما از آیندهای امیدوارکننده و راه رسیدن به آن کمک کند. هرچه آیندهای را که پیشرو داریم شفافتر ببینیم و هماهنگیمان بیشتر باشد، احتمال ساختن جهانی که انسان در آن نه بهعنوان رقیب هوش مصنوعی، بلکه بهعنوان بهرهبردار و نگهدار آن همچنان معنا داشته باشد بیشتر میشود؛ اما حقیقت ایناستکه بهسرعت درحالخالیکردن میدان بهنفع هوش مصنوعی هستیم.
علیرضا خیرالهی*