کد خبر:
406486
| تاریخ مخابره:
1404 شنبه 26 مهر -
08:47
ذرهبین
از کابل تا اسلامآباد؛ خطوط بحران جدید در آسیایجنوبی
حمله هوایی پاکستان به خاک افغانستان تنشهای دیرینه دو همسایه را دوباره شعلهور کرده است؛ نشانهای تازه از بحرانی عمیق که امنیت و ثبات جنوب آسیا را بهچالش کشیده است. بهگزارش علی طالبی (ایرنا)؛ درحالیکه هنوز غبار حملات مرزی فروننشسته، تصمیم اسلامآباد برای حمله هوایی به خاک افغانستان فصل تازهای از تنش میان دو همسایه گشود. ایناقدام که با توجیه «مقابله با تروریسم» صورت گرفته است، از نگاه ناظران بیشازآنکه یک عملیات امنیتی باشد، بازتابی از تغییر در محاسبات ژئوپلیتیکی پاکستان است؛ کشوری که پس از ناکامی در مهار تحریک طالبان پاکستان (TTP) و سردی روابط با کابل، اکنون میکوشد از راه نمایش قدرت، معادله امنیتی جنوب آسیا را بازتعریف کند. در سوی مقابل، طالبان که حملات را «نقض آشکار حاکمیت ملی» خواندهاند با بسیج نیروهای مرزی و مواضع تند در برابر اسلامآباد، نشان دادهاند که حاضر نیستند نقش بازیگر منفعل را در معادلات منطقهای بپذیرند. در چنین فضایی، آتشبس ۴۸ساعته بیشازآنکه نشانه صلح باشد، یادآور شکنندگی صحنهای است که هرلحظه میتواند دوباره شعلهور شود. روابط کابل و اسلامآباد از زمان تأسیس پاکستان در سال ۱۹۴۷ تاکنون همواره با بیاعتمادی، سوءظن و رقابت همراه بوده است. از مسئله مرزی «خط دیورند»، حضور میلیونها پناهجوی افغان در پاکستان تا اتهام حمایت اسلامآباد از گروههای افراطی در دهههای قبل، پایههای بحرانی ساختاری را شکل داده که در قالب درگیریهای مرزی دوباره بروز یافته است. از نگاه تحلیلی، اسلامآباد که خود را قربانی فعالیتهای گروه تحریک طالبان پاکستان میداند، معتقد است رهبران اینگروه در خاک افغانستان پناه گرفتهاند؛ اما کابل این ادعا را رد کرده و میگوید اسلامآباد درپی فرافکنی ضعف داخلی و بحران امنیتی خود است. رویارویی اخیر میان پاکستان و طالبان نتیجه مستقیم دههها بیاعتمادی، رقابت امنیتی و درهمتنیدگی تاریخی میان دو کشور است و بحران کنونی صرفاً به تبادل آتش یا حملات هوایی اخیر محدود نمیشود بلکه در بطن خود حامل لایههایی از اختلافات مرزی، منازعات قومی، بازیهای نیابتی و تغییر موازنههای ژئوپلیتیکی در جنوب آسیاست. از کهنترین ریشههای تنش میان دو کشور به خط دیورند بازمیگردد؛ مرزی که در سال ۱۸۹۳ میان امیر عبدالرحمنخان پادشاه افغانستان و سر مورتیمور دیورند نماینده انگلیس ترسیم شد. ازنظر مقامهای افغان، کابل هرگز این مرز را بهرسمیت نشناخت و همواره آنرا تحمیلی دانسته است. آنها براینباور بودند که این خط مصنوعی، سرزمینهای پشتوننشین را میان دو کشور تقسیم کرد و تا امروز نماد شکاف قومی و جغرافیایی در منطقه باقی مانده؛ اما مقامهای اسلامآباد مرز دیورند را مرز رسمی خود میداند و بر کنترل نظامی کامل آن اصرار دارد؛ اصراری که بارها به درگیریهای مرزی، بستهشدن گذرگاههای تجاری چون چمن و اسپینبولدک و بروز تنشهای سیاسی منجر شده است. روابط پاکستان و افغانستان در دهههای گذشته برپایه سیاست «دوستی مشروط» و استفاده ابزاری از گروههای شبهنظامی بنا شده است. در دوران اشغال افغانستان توسط شوروی، اسلامآباد با حمایت ایالاتمتحده و عربستان از مجاهدین افغان پشتیبانی میکرد و پس در دهه ۱۹۹۰، پاکستان از جنبش طالبان بهعنوان ابزار نفوذ در کابل حمایت گستردهای بهعمل آورد تا دررقابتبا هند دست بالا را داشته باشد. ایندرحالیبودکه پس از بازگشت طالبان به قدرت در ۲۰۲۱، این معادله تغییر کرد و نشان داد دیگر مهرهای وابسته به اسلامآباد نیستند، بلکه قدرتی مستقل با گرایش ملی و بعضاً ضدپاکستانی محسوب میشوند و همین تحول باعث شده تا روابط دو کشور از حالت همپیمانی تاکتیکی به رقابت امنیتی آشکار تغییر یابد. اگر مسئله پاکستان و افغانستان در سطح کلانتر بنگریم میتواند بینظمی ژئوپلیتیکی دراینمنطقه را دید؛ جاییکه روابط اسلامآباد با دهلینو در پایینترین سطح، روابط با واشنگتن در سردی و وابستگی اقتصادی به چین در اوج خود قرار دارد. ایندرحالیستکه افغانستان درحالگذار از وضعیت انزوا به بازیگری مستقل است و تلاش دارد نقش خود را در میان قدرتهای منطقهای بازتعریف کند و ترکیب همین عوامل باعث شده مرزهای دو کشور به میدان رقابت ایدئولوژیک و امنیتی تازهای بدل شوند که کنترل آن بهسادگی ممکن نیست. درگیریهای اخیر در مرزهای چمن و اسپینبولدک نهتنها مناسبات کابل و اسلامآباد را متأثر کرده بلکه بازیگران منطقهای مانند ایران، چین و روسیه را نیز در وضعیت نگرانکنندهای قرار داده. ایران که همواره بر ثبات افغانستان تأکید دارد، از هرگونه بیثباتی در مرزهای شرقی نگران است. چین نیز بهعنوان متحد راهبردی پاکستان، بیم آن دارد تنش جدید امنیت طرحها و برنامههای زیرساختی مانند «کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC)» را تهدید کند. ازدیگرسو، روسیه در قالب تعاملات خود با طالبان، دنبال جلوگیری از گسترش ناامنی در آسیایمرکزی است. در سطح کلانتر، بحران مرزی پاکستان و افغانستان ممکن است به گسست تازهای در نظم امنیتی جنوب آسیا بینجامد؛ نظمی که پیشتر نیز زیر سایه رقابتهای هند و پاکستان شکننده شده بود. آتشبس ۴۸ساعته میان دو طرف، اگرچه فرصتی کوتاه برای تنفس فراهم کرده اما نمیتواند جایگزین گفتوگوهای واقعی و ساختاری شود. تازمانیکه پاکستان رویکرد نظامی را ابزار اصلی تعامل با طالبان بداند و کابل نیز در برابر فشارها با موضعگیریهای سخت پاسخ دهد، ثبات در مرز به رؤیایی دستنیافتنی شباهت دارد. تحلیلگران معتقدند راه خروج از بحران نه در افزایش توان نظامی بلکه در نهادینهسازی گفتوگوهای مرزی، شفافسازی درمقابلهبا گروههای تروریستی و ایجاد سازوکار امنیتی مشترک منطقهای است؛ وگرنه جنوب آسیا باردیگر به صحنه رقابتهای پرهزینهای بدل میشود که قربانی اصلیاش مردم عادی در دو سوی مرز خواهند بود.