در «مجلس ناهید»، مرگ یک زن تنها یک رویداد نیست؛ آینهایست که حقیقتِ پنهان جامعه در آن بازتاب مییابد. «شهاب مهربان» درایناثر، میان واقعیت و خیال، میان مستند و شعر، مرزی باریک؛ اما مؤثر ترسیم میکند.
ناهیدِ غایب؛ حضورِ در غیاب
«مجلس ناهید» ازآندست نمایشهاییست که از اولین لحظه، تماشاگر را با پرسش روبهرو میکند نه پاسخ. مرگ «ناهید» (زنیکه هرگز بر صحنه دیده نمیشود) بهانهایست برای مرور خاطرات، بازجوییها و انکارهایی که در دل جامعه ما ریشه دارند. «ناهید» غایب است؛ اما غیاب او به حضوری مداوم تبدیل میشود؛ حضوری که ذهن و زبان شخصیتها را تسخیر میکند. دراینمجلس، چهارنفر (سه مرد و یک زن) گرد آمدهاند تا درباره مرگ او حرف بزنند؛ اما هریک بیشتر درباره «خود» میگویند تا «ناهید»؛ ازاینرو، نمایش نه داستان مرگ «ناهید»؛ که آیینهای از چند حقیقتِ ناقص درباره اوست.
ساختار و فرم؛ مستند یا خیال؟
«مهربان» با ترکیب دو شیوه ظاهراً متناقض، نمایش را میان تئاتر مستند و درام شاعرانه معلق نگاه میدارد. گفتوگوها در آغاز، لحنی واقعگرا دارند؛ اما بهتدریج به مونولوگهای ذهنی و فرافکنیهای درونی تبدیل میشوند. صحنه، با چهار صندلی و حداقل دکور طراحی شده است؛ فضایی خالی که یادآور اتاق بازجویی یا جلسه روانکاویست. این مینیمالیسم به کارگردان اجازه داده تا تمرکز تماشاگر را از پیرایههای بصری به بازی و صدا منتقل کند. نورپردازیهای موضِعی، قطعووصلیهای ناگهانی و ویدئوآرتهای کوتاه، در خدمت ایجاد تنش و نااطمینانیاند. در «مجلس ناهید»، نور، خود به شخصیت تبدیل میشود؛ نوری که گاه، حقیقت را آشکار؛ و گاه، پنهان میکند.
بازیها و روانِ شخصیتها
بازیگران نمایش (چهارنفر در نقش شاهدان و متهمان) هریک تجسم یکی از وجههای روان انساناند: خشم، انکار، ترس و عشق. «مهربان» بهجای هدایت بازیگران به تیپسازی، آنان را در مرز فروپاشی نگه میدارد. نگاههای ناتمام، صدای لرزان و سکوتهای ممتد، بخشی از زبان بازیگری درایناثرند. هماهنگی گروه در ضرباهنگ و انرژی، چشمگیر است. تماشاگر حس میکند هر حرکت، هر مکث و هر نگاه، بخشی از پازلیست که «حقیقتِ نهایی» را پنهان میکند. بااینحال، در نیمه دوم اجرا، گاه تأکید بیشازحد بر حرکات بدنی، از تمرکز بر قدرت کلام میکاهد و ریتم را اندکی سنگینتر میکند.
مرگ بهمثابه استعاره
مرگ «ناهید» درایناثر، صرفاً حادثهای جنایی نیست؛ استعارهایست از نابودی صدا، خاموشی زن و فراموشیِ عشق. «شهاب مهربان» بدونآنکه به شعار یا بیانیهنویسی بیفتد، پرسشهای بنیادینی درباره خشونت جنسیتی و نقش جامعه در بازتولید آن طرح میکند. «ناهید» تنها یک زن کشتهشده نیست؛ تصویرِ گمشدهای از حقیقت است. هریکاز شخصیتها با یادِ او روبهرو میشوند؛ اما درواقع، با وجدان خود مواجهاند. «مهربان» با بهرهگیری از ابهام و ایجاز، اجازه میدهد معنا، در ذهن مخاطب ساخته شود؛ نه روی صحنه.
کارگردانی و میزانسن
کارگردان در «مجلس ناهید» بیشازهرچیز بر «موقعیت» تکیه دارد. میزانسنها ساده؛ اما حسابشده هستند. جابهجایی هر صندلی، تغییر جای هر بازیگر، حاملِ معنایی تازه است. بهجای حرکت زیاد، نمایش بر تغییرات روانی استوار است. نور درایناثر نهتنها ابزار دیدن؛ بلکه ابزار روایت است. بازی با سایهها و نقاط تاریک، بهگونهای طراحی شده که حس بازجویی و درعینحال حس رؤیا را منتقل کند. ویدئوآرتها نیز با وجود خطر تزئینیشدن، در اغلب لحظات، به ایجاد لایهای ذهنی کمک کردهاند؛ که مرز میان واقعیت و خیال را میزداید.
زبان و ریتم اجرا
زبان نمایش، آمیختهای از گفتوگو و شعر است. جملات کوتاه، ضرباهنگی تکهتکه دارند که یادآور اعترافات ناتمام است. این تکهتکهبودن در ریتم اجرا نیز تکرار میشود: سکوت، فریاد، دوباره سکوت. در نیمه اول، ریتم حسابشده و پرتعلیق است؛ اما در نیمه دوم، کمی از شدت تنش کاسته میشود؛ شاید بهدلیل تکرار موقعیتها یا تأکید بیشازحد بر فرم. بااینحال، کارگردان موفق میشود در دقایق پایانی، نمایش را دوباره به نقطه تمرکز برساند؛ جاییکه دیگر مرگ «ناهید» مهم نیست؛ بلکه نگاهِ ما به مرگ او اهمیت دارد.
مخاطب؛ شاهد یا شریک جرم؟
یکی از نکات درخشان «مجلس ناهید» تبدیل تماشاگر به بخشی از اثر است. درطول اجرا، تماشاگر بارها حس میکند در جایگاه قاضی نشسته است؛ اما هرچه پیش میرود، درمییابد که خود نیز در دایره اتهام قرار دارد. نمایش درواقع، مجلسیست برای بازجویی از وجدان جمعی. هرکس سهمی در مرگ «ناهید» دارد؛ حتی آن که تنها تماشاگر است. بههمیندلیل، خروج از سالن، پایان تجربه نیست؛ ذهن مخاطب همچنان درگیر پرسشها باقی میماند: «ناهید» کیست؟ چرا مُرد؟ و ما کجایِ این مرگ ایستادهایم؟
جمعبندی؛ تئاتری میان سکوت و فریاد
«مجلس ناهید» نمایشیست از جنس تردید؛ که با سکوت آغاز میشود؛ و با پرسش، پایان مییابد. «شهاب مهربان» با تلفیق زیباییشناسی مینیمال، طراحی دقیق نور و صدا و نگاهی انسانی به مفهوم زن و حقیقت، اثری خلق کرده که در حافظه تماشاگر باقی میماند. اگرچه گاه زیادهروی در فرم یا ابهام ممکن است مخاطب را از مسیر روایت دور کند؛ اما همین ویژگی، بخشی از ماهیت اثر است: مجلسی که هیچ حکم نهایی صادر نمیکند و حقیقت را به تعلیق میسپارد. در روزگاری که بسیاری از نمایشها یا در دام شعار میافتند یا در غرقاب فرمالیسم گم میشوند، «مجلس ناهید» با حفظ تعادل میان محتوا و فرم، تجربهای صادقانه از مواجهه انسان با وجدان خویش ارائه میدهد. نمایشی که نهتنها درباره مرگ «ناهید» است؛ بلکه درباره مرگِ ما در سکوتِ اوست.