• شماره 2260 -
  • ۱۴۰۰ دوشنبه ۳۱ خرداد

خودنویس

ماهی‌ها
ته حوض خشکیده بودند
گمانم کسی
برایشان از پاییز
سخن گفته بود ...

شبنم میرزایی‌وند

 

 

 

تو را از شب نمی‌خواهم، تو ای زیباترین رؤیا
تو را از اشک نمی‌خواهم، تو ای زیباترین دریا
تو را از گل نمی‌خواهم، تو ای گل در وجود من
که ریشه در دلم داری، تو ای بود و نبود من
نه از ساحل تو را خواهم، نه از ابرهای بارانی
تو خود دریایی بی‌پایان، مثال چشمه‌سارانی
نه از مجنون بی‌پروا، نه از لیلای افسرده
نه از گل‌های گلخانه، نه از گلبرگ پژمرده
تو را از سادگی خواهم، تو را از قلب پاکیزه
که شعر من به پای تو، گل احساس میریزه
تو را از عشق می‌خواهم، تو را از تکه الماس
تو را در بیت اشعارم میان کلبه احساس

مریم محمدی (آوان)

 

 

تو زیباترین فصل کتاب منی
آن غزل ریشه کرده در جان منی
من شاعر چشمان توام
تو ماهی دریای منی
منم سرمست یک لبخند
تو آن لبخند در میان غم‌های منی
منم مجنون و دیوانه
تو لیلی قصه‌های منی
قلم که پر شود از عشق
تو آن جوهر نایاب منی
شاعر که شوم می‌نویسم از برای تو
چون تو آن نگار زیبا در نقش افکار منی

کیمیا هاشمی

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه