اصلاح طلبی، اصولگرایی و کارنامه 20 سال رقابت سیاسی
رقابت دو جریان «اصلاح طلب» و «اصولگرا» هر چند ریشه ای سیوچندساله دارد اما به مدت دودهه زیر این دو عنوان جریان داشته است. برخی همچنان این دو جناح را استوانههای رقابت سیاسی در ایران میدانند و شماری از آغاز الگویی تازه در عرصه رقابتها سخن به میان میآورند. بهگزارش ایرنا، صحنه رقابتهای سیاسی در جمهوری اسلامی ایران در دهههای گذشته به مانند دیگر نظامهای مردمسالار شاهد فراز و فرود و رخدادهای گوناگون متعارف یا غیرقابل انتظار بوده است. یکی از مهمترین این رخدادهای سیاسی را باید پیروزی نامزد جناح چپ سیاسی ایران در انتخابات دوم خردادماه 76 دانست؛ جناحی که در چند انتخابات پیاپیِ پیش از دوره هفتم ریاست جمهوری یا عملا نامزدی نداشت یا نتیجه را به رقیب خود واگذار کرده بود. پس از رای بیست میلیونی مردم به حجت الاسلام «سید محمد خاتمی»، تشکل و گروههایی که خود را دوم خردادی مینامیدند عنوان اصلاح طلبی را برگزیدند و در مقابل، اصولگرایی برای زدودن لقب محافظه کاری که از سوی رقبا به راستهای سیاسی اطلاق میشد رواج یافت. به این ترتیب، رقابت هایی که از دل مجلس دوم و در کشاکش انتخابات مجلس سوم (در سال 67) بر اثر اختلاف نظرهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بروزی آشکار یافته بود در قالب دوگانه اصولگرا- اصلاح طلب عینیت یافت و سالها به حرکت و تصمیم سازی در قوای اجرایی، قانونگذاری و نیز نهادهای اداره شهری سمت و سو داد. در این سالها گاه اصلاح طلبان و زمانی هم اصولگرایان پیروز میدانهای انتخاباتی شدند. در مقابل کامیابیِ اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری هفتم، هشتم و مجلس ششم، اصولگرایان در مجالس هفتم تا نهم و ریاست جمهوری نهم و دهم پیروز انتخابات لقب گرفتند و توانستند در شوراهای اسلامی شهر و روستا نیز برای سه دوره متوالی دوم، سوم و چهارم، گوی رقابت را در بسیاری از شهرها از اصلاح طلبان بربایند. درچند انتخابات اخیر اما دوگانه اصلاح طلبی- اصولگرایی تا حدی کنار رفت و شاهد آرایش جدیدی در عرصه رقابت های سیاسی بودیم. ایجاد شکاف بین دولت «محمود احمدی نژاد» و حامیان اصولگرای وی، پیروزی «حسن روحانی» در انتخابات خردادماه 92 و تشکیل کابینه ای با حضور چهرههای جریانهای مختلف سیاسی و اولویت یافتن مذاکرات هستهای در دولت یازدهم از عواملی بود که روند تغییرات در آرایش سیاسی نیروها را تسریع کرد. با توجه به این شرایط، در انتخابات اسفندماه 94 جمعی از چهره های سیاسی اصلاح طلب در کنار برخی اصولگرایان میانه رو تحت عنوان لیست امید به مجلس راه یافتند. در این انتخابات، طیفهای تندرو جریان اصولگرا که بخش مهمی از لیستهای ائتلافی اصولگرایان در شهرهای مختلف را به خود اختصاص داده بودند از ورود به مجلس دهم باز ماندند. در کنار این بازماندگان، تعدادی از چهرههای اصلاح طلب بهدلیل حمایت از نامزدهای معترض به نتیجه انتخابات 88 نتوانستند از صافی تائید صلاحیت شورای نگهبان عبور کنند و طرفداران رئیسجمهوری پیشین نیز توفیقی برای کسب کرسیهای مجلس دهم نداشتند. انتخابات ریاستجمهوری اخیر نیز هر چند با شکست نامزدهای اصولگرا در برابر روحانی به پایان رسید، اما از دید برخی ناظران این شکست را نمیتوان بهمعنای پیروزی اصلاح طلبی به حساب آورد. این انگاره صرف نظر از درستی یا نادرستی بخشی از یک واقعیت سیاسی را به تصویر میکشد و آن تحول جدی در مفاهیم و اهداف اصلاح طلبی در مقایسه با نسخه دهه هفتادی این جریان است. با انقضای دوره فعالیت چهرههای شاخص جبهه دوم خرداد و تشکلهایی چون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، جبهه مشارکت و... و بررسی رویکرد و اهداف اعلانی چهرههایی که با عنوان اصلاح طلبی به مجلس دهم و شورای شهر پنجم در کلانشهرها راه یافتند میتوان تفاوتهای معناداری را دریافت. به این ترتیب، اصلاح طلبی که زمانی از سوی رقیب با مفاهیم دایره سکولاریسم و لیبرالیسم، منافی انقلابیگری و سپس ارتباط با «فتنه» تعریف میشد، با سابقه زدایی از گذشته و شناسایی مطالبات کنونی جامعه سعی کرد خود را بهعنوان حلقهای سیاسی بین مردم و حاکمیت مطرح سازد. تعدیل مواضع بسیاری از چهرههایی که با تابلو اصلاحطلبی در عرصه سیاسی کشور حضور دارند از دید برخی بهمعنای دوری از اهدافی چون تحقق جامعه مدنی، آزادیهای سیاسی، برابری زنان و... و چرخش از مواضع نخبهگرایانه به عوامگرایی است. مخالفان این ایده اما اقتضائات کنونی جامعه و عرصه سیاست و نیز تغییر وزن مطالبات معیشتی و مدنی در برابر مطالبات سیاسی در خاستگاههای آرای اصلاح طلبان را دلیل اصلی تفاوت اصلاح طلبی دهه 70 با دهه 90 میدانند. در اردوگاه مقابل اما بسیاری نقطه قوت رقیب را نقطه ضعف اصولگرایی میدانند به این معنا که با تحولات اخیر داخلی و بین المللی، تغییر ذائقه سیاسی و مدنی شهروندان و ورود متغیرهای سرنوشت ساز به عرصه رقابتهای انتخاباتی همچون شبکههای مجازی، اصولگرایان نتوانستهاند برای گشودن قفل ناکامیهای سیاسی خود کلیدی نو بسازند. تا پیش از انتخابات اردیبهشت ماه امسال بسیاری از اصولگرایان کلید رهایی از شکستهای متوالی را دستیابی به اجماع و فرستادن نامزدی واحد به میدان رقابتهای سیاسی میدانستند حال آنکه اجماع آنان روی نامزدی واحد با چهرهای نو چون حجت الاسلام «سیدابراهیم رئیسی» نیز برای آنان گرهگشا نشد. پس از نتایج انتخابات دوازدهم ریاستجمهوری بود که «محمدباقر قالیباف» شهردار پیشین تهران و نامزد انصرافی اصولگرایان از ضرورت به راه افتادن جریان «نواصولگرایی» سخن به میان آورد. با توجه به این شرایط، برخی اصولگرایان چشم به تکرار تجربههایی چون انتخابات دولت نهم و تغییر یکباره گفتمان سیاسی دستگاه اجرایی دوختهاند تا پس از هشتسال ذائقه مردم به جریان رقیب اعتدال و اصلاح طلبی گرایش یابد. این درحالیست که در آرایش سیاسی پیش رو نیز به احتمال زیاد تدوین شعار و برنامههای جذاب، معرفی چهرههای نو، شناسایی مطالبات نسلهای تازه و میزان تاثیرگذاری بر فضای مجازی بر مولفهای چون فرسایش گفتمان غلبه خواهد یافت.