فکرتو عوض کن؛ کالای سنگاپوری بخر!
«حمایت از کالای ایرانی» بیشازآنکه پروژهای اقتصادی یا فنی باشد، پروژهای اجتماعی و فرهنگیست. پذیرش و خرید کالای ایرانی توسط شهروندان که نتیجه مشخص و عینی حمایت از کالای ایرانیست، به باورها، انگارههای ذهنی و نگرش مردم به کالای ایرانی بستگی دارد. درکی که ما از هزینه، ریسک و فایده استفاده از یک کالا داریم، همراه با تجارب قبلی، هنجارهای فردی و اجتماعی و دانش ما نسبت به یک کالا مستقیم یا غیرمستقیم بر انگیزه و تمایل ما برای پذیرش و استفاده از کالای خاص موثر است. برهمیناساس است که تئوریهای مختلف و تجارب متعددی که درخصوص پذیرش کالا و تکنولوژی وجود دارد، همگی بر جنبههای اجتماعی، فرهنگی و روانشناختی موضوع تأکید دارند. بهعنوان یک تجربه مهم بینالمللی در تشویق مردم برای خرید و حمایت از کالای داخلی میتوان از کشور سنگاپور نام برد. در سال 1956، وزارت صنعت و بازرگانی سنگاپور با هدف حمایت از صنایع کوچک و روبهرشد سنگاپور و توسعه بخش تولید بهمنظور صادرات محصولات از سنگاپور به جهان، کمپین تشویق مردم به خرید کالاهای داخلی (Buy Singapore Goods) را سازماندهی کرد. شعار این کمپین که در روزنامه «استریت تایم» در 19 سپتامبر 1956 منتشر شد؛ این بود: «فکرت را عوض کن؛ کالای داخلی بخر». از سال 1963 بهبعد، پیام تبلیغاتی از خرید کالای سنگاپور به خرید کالای با کیفیت سنگاپور (Buying Quality Products Made in Singapore) تغییر کرد و انستیتو استاندارد سنگاپور موظف شد حمایتهای گسترده از کالاهای باکیفیت داشته باشد. این کمپین که با مشارکت وزارت فرهنگ و آموزش سنگاپور و اقشار مختلف مردم؛ بهویژه دانشآموزان، دانشجویان و نخبگان تا سال 1971 ادامه یافت، تاثیر شگرفی در ارتقای صنایع و محصولات سنگاپور داشت و بهعنوان یک تجربه موفق از «حمایت از کالای داخلی» ثبت شده است. آموزههای مهم در تجربه سنگاپور، قابل یادگیریست. تمرکز بر جنبههای ذهنی اجتماعی مردم که متمرکز بر شعار کمپین بود (فکرت را عوض کن؛ کالای داخلی بخر)، طولانیمدتبودن کمپین (بیشاز 15سال)، همراهی و هماهنگی بین دستگاههای مختلف، مشارکت گسترده گروههای مختلف اجتماعی؛ بهویژه دانشآموزان و دانشجویان و اجرای سیاستهای مشخص برای ارتقای کیفیت کالاها؛ از آموزههای تجربه موفق سنگاپور در حمایت از کالای داخلی هستند. باید متذکر شد که «اعتماد» کلیدواژه اصلی در موفقبودن پروژه حمایت از کالای داخلیست. بیشک در جامعهای که شاهد فرسایش اعتماد اجتماعی بین مردم و همچنین اعتماد بین مردم و دولت باشیم و مسئولیتشناسی فردی یا آنچه واتسلاو هاول «مسئولیت عالی» شهروندان مینامد؛ ازبین رفته باشد، هیچ سیاست و برنامهای موفق نخواهد شد. برهمیناساس، باید تأکید کرد که موفقیت سیاست راهبردی حمایت از کالای داخلی، تنها از مسیر شکلگیری یک انسجام و همدلی ملی، افزایش خواهد یافت. نکته آخر اینکه؛ رهبری نظام، یکی از موانع عدمِاستفاده از ظرفیتهای کشور را «چالش ذهنی» نام بردهاند. درهمینچهارچوب، باید اذعان کرد یکیاز الزامات موفقیت رویکرد «حمایت از کالای ایرانی» این است که ضمن حاکمشدن نگاه سیاستی به این رویکرد، تمرکز بر جنبههای ذهنی و مسائل فرهنگی،اجتماعی آن نیز مدِنظر باشد.
روزبه کردونی