• شماره 1822 -
  • ۱۳۹۸ چهارشنبه ۲۷ شهريور

هرآنچه که باید از زباله‌گردها بدانیم

روزی‌که «نان‌خشکی‌ها» به تاریخ پیوستند!

زباله‌گردی به‌عنوان پدیده‌ای که در گذشته باعنوان «نمکی» یا «نان خشکی» در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر مطرح بود، درحال‌حاضر به یک ناهنجاری تبدیل شده که علاوه‌بر افزایش آلودگی محیطی و بصری در شهرها؛ خود به بستری برای افزایش آسیب اجتماعی تبدیل شده است؛ چراکه کودکان و نوجوانان بی‌بضاعت که برای گذران زندگی خودشان به زباله‌های شهر سری می‌زنند، بعدها دچار بیماری‌های پوستی و بعضاً لاعلاج دیگری می‌شوند. نوستالژی «نان خشکی» در گذشته به‌دلیل اعتقاداتی که مردم به برکت نان داشتند، رونق بسیاری داشت؛ به‌این‌صورت که مردم نان را در جایی جمع کرده و هرهفته افرادی دوره‌گرد همراه با گاری‌دستی از کوچه‌ها گذر می‌کردند و با مبادله کالابه‌کالا نان‌های خشک‌شده را از مردم خریداری کرده و به‌جای وجه‌نقد به آنان بسته‌های نمک یا ظروف پلاستیکی می‌دادند؛ اما با گسترش شهرنشینی و گذار جامعه از سنتی به مدرنیته، این شغل، مانند بسیاری از مشاغل قدیمی از رونق افتاد و درحال‌حاضر به‌شکل و شیوه‌ای دیگر در شهرها نمایان است که به آن زباله‌گردی می‌گویند.

موضوع زباله‌گردی مدت‌هاست گریبان کودکان شهر را گرفته و آنها را قربانی می‌کند. معضلی که کودکان و نوجوانان را به‌خاطر لقمه‌ای نان تا کمر در سطل‌های زباله خم می‌کند تا با یافتن زباله‌های قابل‌فروش گره کوری از چالش‌های زندگی‌شان را باز کنند. شرایط بد اقتصادی و وجود فقر، این افراد را به‌سمت زباله‌ها می‌کشاند و در کشوری که برپایه قوانین اسلام و جمهوری اسلامی مدیریت می‌شود، وجود حتی یک زباله‌گرد در شهرهای مختلف کشور قابل‌قبول نیست، زیرا در متون اسلامی و قرآن کریم بارها به رسیدگی جدی به وضعیت افراد کم‌بضاعت تأکید شده است. امروزه با مدرن‌شدن تجهیزات و پیشرفت فنّاوری، کشورهای مختلف به‌سمت استفاده بهینه از زباله‌ها رفته‌اند و درحقیقت وجود زباله امروزه به‌عنوان سرمایه حساب می‌شود که متأسفانه در کشور ما به‌این‌موضوع آن‌طورکه شایسته است، پرداخته نمی‌شود. کشورهای مختلف دنیا یکی از راه‌های کسب درآمد را ازطریق تبدیل زباله به برق و سایر انرژی‌ها می‌دانند. البته نباید از این موضوع گذشت که وجود تحریم‌های ظالمانه علیه کشور ما، این حوزه را نیز تحت‌الشعاع قرار داده و در بحث ورود تجهیزات تبدیل زباله به برق ایران اسلامی با مشکل مواجه است. اینکه در کشور ما از زباله‌ها استفاده بهینه‌ای نمی‌شود، بر همگان ثابت‌شده؛ به‌طوری‌که مدیرکل سازمان بهزیستی استان تهران نیز با تأثیر این موضوع گفت: «بسیاری از کشورهای اروپایی از زباله‌های خود برق تولید می‌کنند اما در کشور ما از زباله‌ها استفاده خاصی صورت نمی‌گیرد».
اگر از استفاده بهینه از زباله‌ها عبور کنیم، قطعاً ساماندهی زباله‌گردها به‌ویژه در پایتخت به‌دلیل خطراتی که این افراد را تهدید می‌کند امری ضروری‌ست. این‌نکته قابل‌توجه است که اکثر زباله‌گردها را کودکان و نوجوانان تشکیل می‌دهند که علاوه‌بر تهدید سلامت آنها توسط بیماری‌های خطرناک، موجب تخریب آینده شخصیتی آنها خواهد شد. علاوه‌بر بزرگ‌سالانی که خود دچار بیماری اعتیاد هستند و ازطریق زباله‌گردی روزگار می‌گذرانند، تعداد زیادی هم از کودکان در تهران وارد چرخه جمع‌آوری زباله‌ها شده‌اند که به‌گفته کامیل احمدی (مردم‌شناس)، کودکان زباله‌گرد عمدتاً ایرانی نبوده؛ بلکه مهاجران افغانستانی هستند.
این گزاره که تعداد افراد زباله‌گرد مشخص است، خیلی قابل دفاع نیست و هنوز هیچ سازمان و نهادی آمار دقیقی از این افراد را به‌دست نیاورده؛ فرشید یزدانی (مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان)، درباره آمار زباله‌گردان می‌گوید که طبق پژوهش انجام‌شده ۱۴هزار زباله‌گرد در تهران وجود دارد که ۴۷۰۰نفر از این افراد، کودک هستند. این آمار درحالی توسط یزدانی اعلام شده که بیات‌نژاد (مدیرکل سازمان بهزیستی استان تهران) معتقد است که تنها چهارهزار زباله‌گرد تاکنون در تهران شناسایی شده‌اند که بیشتر پیمانکاران هستند که کودکان کار را برای جمع‌آوری زباله دراختیار می‌گیرند و روانه خیابان‌ها می‌کنند؛ به‌وضوح می‌توان در این دو اظهارنظر، تفاوت آماری را مشاهده کرد. گفته شده؛ حدود ۳۰درصد زباله‌گردها، کودک هستند و در سایر آمار سنی، رده سنی ۱۵ تا ۱۷سال بیشترین آمار زباله‌گردها را تشکیل می‌دهند؛ ساعت‌های کاری آنها بسیاربالاست و تا پاسی از شب نیز ادامه دارد. شاید علت اینکه از کودکان در زباله‌گردی استفاده می‌شود، به‌این‌خاطر است که کودکان زباله‌گرد، نیروی ارزان محسوب شده و پیمانکاران ترجیح می‌دهند به‌هربهایی آنها را نگه دارند. ازسویی، مهشید موقر (معاون امور اجتماعی بهزیستی استان تهران) میانگین سنی کودکان زباله‌گرد در تهران را هشت تا ۱۸سال می‌داند و معتقد است که ۹۰درصد کودکان زباله‌گرد، با خانواده‌شان زندگی نمی‌کنند و آنهایی هم که با خانواده خود زندگی می‌کنند، دارای سرپرست معتاد هستند. برخی معتقدند که زباله‌گردان، معتادانی هستند که برای خوردن غذا، درون سطل‌های زباله پسماندها را زیرورو می‌کنند؛ بماند اینکه دچار بیماری‌های عفونی به‌واسطه زباله‌گردی می‌شوند. ساعت کار آنها هم متفاوت است و به‌گفته برخی زباله‌گردان؛ شروع کارشان از ۳ بعدازظهر است و تا ۲ بامداد این‌کار را ادامه می‌دهند.
پسماندهای خشک و تر ازسوی پیمانکاران شهرداری جداسازی می‌شوند و این اقدام شهرداری، کار را برای زباله‌گردها کمی سخت می‌کند؛ به‌طوری‌که فرشید یزدانی (مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان) می‌گوید: «ارزش کل زباله‌های خشک در سال ۹۷، بالغ‌بر دوهزار و ۶۴۰میلیاردتومان است که به‌تفکیک ارزش تقریبی زباله‌های جمع‌آوری‌شده در بخش رسمی حدود ۴۰۰میلیاردتومان و در بخش غیررسمی دوهزار و ۲۴۰میلیاردتومان است؛ چیزی حدود ۱۰درصد از زباله‌ها هم با وانت جمع‌آوری می‌شود. متوسط درآمد سالانه زباله‌گردان کتفی و چرخی 19.3میلیون‌تومان و متوسط درآمد ماهیانه آنها ۱.۶میلیون‌تومان است.
در اینکه زباله‌گردان، ایرانی هستند یا افغانستانی؛ بحث‌های مختلفی مطرح است؛ برای‌نمونه، سپیده سالاروند (محقق و فعال حقوق کودک) معتقد است که بیشتر کودکان زباله‌گرد، تبعه افغانستان هستند و مهشید موقر (معاون اجتماعی بهزیستی استان تهران) می‌گوید که براساس گزارشی که مراکز و مؤسسات غیردولتی اعلام کردند؛ اغلب کودکان زباله‌گرد، از اتباع بیگانه هستند. آنها در ساختمان‌های کوچکی که دستگاه نام دارد، به تفکیک زباله می‌پردازند؛ طوری‌که هردستگاه شامل چهار تا پنج اتاق است و هریک از این اتاق‌ها سه تا چهارنفر سکونت دارند و سرپرستی آنها به‌عهده شخصی به‌نام «ارباب» است.
درآمدها از زباله‌گردی برای افراد متغیر است؛ مثلاً به‌گفته سالاروند؛ زباله‌گردان به‌طورمیانگین ۳۰کیلو پلاستیک را ۳۰۰تومان، ۲۰کیلو مشمع را ۲۰۰تومان، ۱۰۰کیلو کتاب را ۱۰۰تومان، ۱۵کیلو آهن را ۲۰۰تومان، دوکیلو فلز را ۱۰۰۰تومان و ۲۰کیلو نان را ۲۰۰تومان به ارباب دستگاه می‌فروشد و میانگین هر زباله‌گرد روزانه ۳۶هزارتومان درآمد دارد که بخشی از این درآمد، به خود زباله‌گرد پرداخت و بخش اعظم آن توسط ارباب، به افغانستان فرستاده می‌شود. مهشید موقر اما درآمد زباله‌گردی را این‌طور مثال می‌زند: از درآمد یک‌میلیون‌تومانی کودک زباله‌گرد، ۴۰۰هزارتومان بین افراد واسطه که چهار یا پنج‌نفر هستند، تقسیم می‌شود؛ از ۶۰۰هزارتومان باقی‌مانده نیز حدود ۴۰۰هزارتومان به خانواده‌اش و ۲۰۰هزارتومان به خود کودک تعلق می‌گیرد.
برای صحت صحبت‌های مسئولان در این گزارش، دنبال سوژه موردنظر بودم تا ازطریق صحبت‌های وی، به گفته‌های آنها صحه بگذارم. دراین‌بین، با زباله‌گردی که با لباس‌های مندرس و چهره کثیف میان سطل آشغال دنبال زباله بود، به گفت‌وگو نشستم؛ مردی‌که در ابتدا به‌سختی می‌توانستم با وی ارتباط برقرار کنم اما با دادن غذا به او، کم‌کم اعتمادش را جلب کرده و به‌این‌بهانه با او گفت‌وگو کردیم. حسام؛ مردی ۴۰ساله‌ای بدون همسر و فرزند و به‌گفته خودش؛ بدون خانواده بود که سرش را حین جمع‌آوری زباله بیرون می‌آورد و نگاهی به اطراف می‌کرد تا مبادا ماشین‌های بازیافت شهرداری به آنجا نزدیک شود. او در مصاحبه با ما می‌گوید که اگر کار شرافتمندانه داشتم، قطعاً این‌کار را رها می‌کنم. این زباله‌گرد، علاوه‌براینکه احساس ندامت و ناراحتی دارد و مدام سیگار می‌کشد؛ می‌گوید: «به‌دلیل اعتیاد و تأمین هزینه مواد مصرفی، زباله‌گردی می‌کنم و برای این‌کار، روزی ۲۰هزارتومان درمی‌آورم». وی معتقد بود؛ شب‌ها که تاریک است، بهتر می‌شود کارکرد؛ چراکه درطول روز ماشین‌های شهرداری جلوی کار ما را می‌گیرند؛ یعنی هرچه جمع می‌کنیم، به ماشین‌های بازیافت‌شان می‌ریزند ... حسام، با احساس خستگی می‌گوید: «اگر کار داشتم، قطعاً به این شغل رونمی‌آوردم؛زیرا من آبرومند بودم و معتاد نبودم. کار آزاد داشتم؛ ورشکست شدم. زمانه چرخید و روزگار بر وفق مراد نبود؛ این‌گونه کارم به اینجا کشیده شد». این زباله‌گرد، درحالی‌که میان زباله‌ها توانسته بود مقداری قوطی فلزی پیدا کند و درحال‌درآوردن آن از میان زباله‌ها بود، این‌طور ادامه داد: «متأسفانه شهرداری به ما می‌گوید که آشغال مال ماست و شما حق زباله‌جمع‌کردن ندارید! اگر حق جمع‌آوری زباله را نداریم، پس چه‌کار باید انجام بدم؟ چطوری باید شکمم را سیر کنم؟» او به درآمدی که از فروش زباله به‌دست می‌آورد، اشاره می‌کند و می‌گوید: «بعد از جمع‌آوری زباله، آنها را به خریداران ضایعات، با قیمت پائین می‌فروشم و روزی ۲۰هزارتومان از آن کسب درآمد می‌کنم. البته بیشتر در مناطق جنوبی مثل دولت‌آباد دنبال زباله هستم اما اگر وسیله‌ای داشتم قطعاً به مناطق بالاشهر می‌رفتم؛ چراکه ضایعاتی که از آنجا به‌دست می‌آید، به‌درد بخور و همین‌طور گران‌تر هست و چیزی دست‌مان را می‌گیرد». حسام باتأکید دوباره بر اعتیاد خود، گفت: «آن‌قدرها اعتیاد ندارم؛ ولی آن‌قدرکه بتوانم از این زباله‌ها خرج مواد را دربیاورم و چیزی بتوانم پیدا کنم که بخورم کافی‌ست؛ البته کسانی‌که زباله را از من می‌خرند، وقتی می‌فهمند که اعتیاد دارم، ارزان می‌خرند». به‌گفته او؛ هرچیز که بتوان فروخت؛ مثل قوطی نوشابه، بطری، آهن، ضایعات بیمارستانی، مس و هر وسیله قیمتی دیگر را از میان زباله‌ها جست‌وجو می‌کند. حسام، درمورد وضعیت بهداشتی نابسامانی که دارد، این‌طور می‌گوید: «گاهی‌اوقات ماشین‌های بهزیستی ما را جمع کرده و به کمپ می‌برند. آنجا حمام می‌کنم و اگر بیماری‌هایی پوستی داشته باشم، داخل کمپ مداوا می‌شوم».
پس از این گپ‌وگفت که به‌سختی صورت گرفت و بیش از یک‌ساعت طول کشید؛ دیگر حرفی برای گفتن نمی‌ماند. وقتی‌که می‌خواهم از او خداحافظی کنم، با لحن ملتمسانه‌ای می‌گوید: «آبجی؛ حالا که خبرنگار هستی، به همین شهرداری‌چی‌ها بگو دیگر ما را اذیت نکنند و کتک‌مان نزنند! به‌خدا اگر کار داشتم، قطعاً این‌کار را نمی‌کردم که بخواهم خرج اعتیاد خود را درآورده و کارم به این زباله‌ها بیفتد». به‌نظر می‌رسد که باید قدردان «نمکی» یا همان «نان‌خشکی»های قدیمی باشیم که لااقل اگر دنبال نان خشک بودند، دیگر زباله‌های را جمع نمی‌کردند که به‌این‌طریق هم منظر شهری را به‌هم بریزند؛ هم ناقل بیماری باشند و هم خودشان را درگیر آلودگی و مشکلات بیماری نمی‌کردند. با گذر ایام، دیگر خبری از نوستالژی فریادهای «نمکی، آی‌نمکی!» نیست و زباله‌گردها جای‌شان را گرفته‌اند؛ افرادی‌که هرروز بر تعداد آنها افزوده می‌شود و فقط مصاحبه پشت مصاحبه است که از مسئولان می‌خوانیم مبنی‌براینکه آنها ساماندهی و جمع‌آوری می‌شوند؛ ادعایی که هیچ‌وقت ثابت نمی‌شود.
مریم حضرتی/ آنا

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه