• شماره 1991 -
  • ۱۳۹۹ دوشنبه ۱۲ خرداد

Eurasia Review مطرح کرد؛

لرزه نفت‌کش‌های ایرانی بر جان ایالات متحده آمریکا

اولین نفت‌کش از مجموع پنج نفت‌کش ایرانی که از بندرعباس وارد دریای کارائیب شد، «فورچون» بود؛ این تانکر، روز 24 ماه می وارد آب‌های ونزوئلا شد و نیروی دریایی و هوایی ونزوئلا آن‌را تا ترمینال نفتی «پورتو کابلو» همراهی کردند؛ بنزین حمل‌شده توسط این تانکر، سوخت پالایشگاه «ال پالیتو» را تأمین می‌کند. دومین نفت‌کش هم 25 ماه می به آب‌های ونزوئلا رسید و سه نفت‌کش دیگر هنوز در میانه مسیر هستند (طبق برخی خبرها به‌دلیل تهدیدهای آمریکا؛ پیشروی به‌سمت ونزوئلا را موقتاً متوقف کرده‌اند). دولت ونزوئلا هزینه بنزین را به‌نرخ روز بازار پرداخته است. در یک جهان دیگر، این معامله یک تبادل تجاری عادی بود؛ اما نه در این جهان ... دونالد ترامپ؛ رئیس‌جمهوری آمریکا، در ماه آوریل به نیروی دریایی دستور داد کشتی‌هایی را که ظاهراً برای یک مأموریت مبارزه با قاچاق مواد مخدر در منطقه بودند، به کارائیب بفرستند؛ این کشتی‌ها، به تحریم ونزوئلا تهدید کرده بودند. این نگرانی وجود داشت که با نزدیک‌شدن نفت‌کش‌های ایرانی به سواحل ونزوئلا، رزم‌ناوهای آمریکایی به چالشی برای آن‌ها تبدیل شوند؛ اما نیروی دریایی ایالات متحده مداخله نکرد. اینکه چرا آمریکا کشتی‌های نفتی ایران را متوقف نکرد، تنها یک مسئله مربوط به این کشور یا ونزوئلا نبود و بیشتر به حضور چین پشت هر دو کشور مربوط می‌شد. کشور چین، ارتباطات تجاری نزدیکی با ایران دارد و به‌تدریج روابط مشابهی با ونزوئلا برقرار کرده است. در جریان همه‌گیری کرونا، چین به هر دو کشور منابع مهم و حیاتی ارسال می‌کرد؛ اما مهم‌تر از این‌اقدامات، مخالفت آشکار چین با سیاست تغییر نظام ایالات متحده در هر دو کشور در سازمان ملل متحد است. این سپر چینی بوده که سبب شده نفت‌کش‌های ایرانی، محاصره دریایی ایالات متحده علیه ونزوئلا را بشکنند. ترامپ مجدداً به خلق‌وخوی جنگ‌طلبانه خود بازگشته است. لحن او در قبال چین شدیدتر شده و فرماندهی نظامی ایالات متحده در هند و اقیانوس آرام، سندی تحت‌عنوان «بازیابی برتری» منتشر کرده که از آن، آتش می‌بارد. همه این‌مسائل نشان می‌دهند که ایالات متحده باید هرچه در توان دارد، برای جلوگیری از سلطه چین بر خط ساحلی خود به‌کار بندد. مجموعه‌ای از سلاح‌های جدید؛ ازجمله موشک کروز «هایپرسونیک»، خط ساحلی آمریکا را تهدید می‌کنند و این تحولات، نگران‌کننده است. بیشتر رفتارهای دولت ترامپ در قبال چین، از احتمال مواجهه ایالات متحده یا نوعی درگیری حکایت دارد و هرچه که ترامپ بیشتر چین را تهدید می‌کند، احتمال واکنش چین به تایوان بیشتر می‌شود. ترامپ از زبان تهدیدها و درگیری به‌عنوان اسلحه‌ای در جنگ تجاری استفاده می‌کند؟ آیا این اظهارات برای تقویت موضع ایالات متحده در برابر تلاش‌های چین درجهت تبدیل‌شدن به یک ستون مهم در امور جهانی‌ست؟ یا دونالد ترامپ واقعاً قصد یک «جنگ محدود» را دارد؟ برداشت از «ظهور چین» به‌عنوان تهدیدی برای قدرت برتر ایالات متحده اشتباه است. «سقوط ایالات متحده» چندان محتمل نیست؛ چون این کشور هنوز قدرتمندترین نیروی نظامی و مسئولیت نهادهای اصلی اقتصادی جهان را دارد. بااین‌حال، آمریکا نمی‌تواند ورود چین به صحنه جهانی به‌عنوان دومین قطب بزرگ اقتصادی را تحمل کند. چین بارها نشان داده که به‌دنبال درگیری با ایالات متحده نیست و تمایلی به تشدید تنش‌ها ندارد. بخش تولیدات کارخانه‌ای چین، رشد چشمگیری داشته و آن‌را به قدرتمندترین کشور صنعتی جهان تبدیل کرده است. تلاش‌های ایالات متحده برای سازمان‌دهی مجدد زنجیره تأمین جهانی در میان شیوع «کووید-19» ازطریق قطع روابط با چین نشان داد که این اتفاق در کوتاه یا میان‌مدت ممکن نخواهد بود. اقتصاد جهانی، به تولیدات چین وابسته است و بسیاری از کشورها تحمل تحریم طولانی‌مدت کارخانه‌های چینی را ندارند. این وابستگی جهانی به چین، سبب شده یک نظم جهانی دوقطبی ایجاد شود. دودهه‌پیش نیز چین در برابر هرگونه رویارویی مستقیم با ایالات متحده مقاومت می‌کرد. بمب‌افکن‌های ایالات متحده تحت فرمان ناتو در سال 1999 سفارت چین در بلگراد را هدف گرفتند. ایالات متحده و ناتو این حمله را تصادفی خواندند که خلاف شواهد و مدارک موجود بود. دولت چین برای چهارروز مانع از تظاهرات ضدآمریکایی نشد؛ اما اوضاع پس‌ازآن آرام شد. بااین‌حال، شرایط اکنون متفاوت است. اگر اتفاق مشابه 1999 رخ دهد، چین تحمل نمی‌کند و مسئله را به یک واقعه بین‌المللی تبدیل می‌سازد و آن‌را در شورای امنیت مطرح می‌کند. مشهودترین نمونه این رفتار را می‌توان اظهارات چین به‌نمایندگی از فلسطینی‌ها و به‌ویژه در زمان موافقت ترامپ با سیاست‌های اشغالگری اسرائیل دانست که نشانه جاه‌طلبی‌های چینی برای آوازه بیشتر در دفاع از آن‌هایی‌ست که تحت‌فشار آمریکا قرار دارند. چین به‌طورفزاینده؛ هم از ایران و هم از ونزوئلا در برابر ایالات متحده حمایت کرده است. چین با ایران که در قلب ابتکار کمربند و جاده قرار دارد، پیوندهای اقتصادی عمیقی برقرار کرده است. سفیر چین در شیلی هم بارها در انتقاد از مایک پمپئو؛ وزیر امور خارجه آمریکا و لفاظی‌های ضدچینی او در آمریکای لاتین، سخن گفته و در گفت‌وگو با یک روزنامه شیلی، پمپئو را «دروغ‌گو» نامیده است. این‌ها در دنیای دیپلماسی، اظهاراتی قابل‌توجه به‌شمار می‌روند. چین؛ هم به ایران و هم ونزوئلا درمقابله‌با همه‌گیری کرونا کمک و به هر دو کشور نیرو و تجهیزات پزشکی ارسال کرده است. چین به‌وضوح نشان داده که از دو کشور حمایت می‌کند. پنج نفت‌کش ایرانی، بندرعباس را با پرچم‌های ایرانی و درحالی ترک کردند که رادارهای آن‌ها روشن بود؛ هیچ تلاشی برای پنهان‌کاری درباره مقصد صورت نگرفت. این شرایط با سفر نفت‌کش «گریس 1» ازطریق دریای مدیترانه به‌سمت سوریه که در سال 2019 توسط نیروی دریایی بریتانیا در جبل‌الطارق توقیف شد، متفاوت بود. اگر حمایت چین از ایران نبود، احتمالاً ایالات متحده نمی‌گذاشت این نفت‌کش‌ها به آب‌های ونزوئلا برسند. هیچ شکی نیست که واشینگتن به‌رغم همه تلاش‌هایش برای تغییر وزنه قدرت در جهان، نهایتاً مجبور شده با تصمیم پکن به حمایت از دولت‌ها در تهران و کاراکاس، کنار بیاید. جنگ‌های دوگانه ایالات متحده همچنان ادامه خواهند یافت. اظهارات خصومت‌آمیز ایالات متحده همچنان ادامه خواهند داشت. هزینه‌هایی که ایالات متحده برای تسلیحات درجهت تحت‌الشعاع‌قراردادن باقی جهان می‌کند نیز ادامه خواهند داشت. بااین‌حال، ایالات متحده مجبور است بپذیرد که اگر چین تصمیم بگیرد همانند سپری در حمایت از برخی کشورها عمل و از آن‌ها پشتیبانی کند، قادر به مقابله با آن نخواهد بود. مشهودترین نشانه آن، رسیدن «فورچون» به ونزوئلاست.
طلا تسلیمی/ دیپلماسی ایرانی

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه