خودنویس
در نمازم ربنای عشق هستی ای پدر
ابتدا و انتهای عشق هستی ای پدر
خندهات بر جان و تن گرمی ببخشاید مدام
آنکه میماند به پای عشق هستی ای پدر
مینهم بر شانهی مهر شما سر گاهگاه
در نگاه من خدای عشق هستی ای پدر
گرچه در ظاهر نباشد زیر پای تو بهشت
آن بهشت جانفزای عشق هستی ای پدر
قهرمان روزگار سخت و طاقتسوز من
در حریم دل صدای عشق هستی ای پدر
در نگاهت میزند هر لحظه موج ایمان و شوق
تو مراد و مقتدای عشق هستی ای پدر
دلنوازی و صبور ای پرتو مهر خدا
از دل و جان آشنای عشق هستی ای پدر
مژگان بختیاری (پرتو)
در هوای دیدنت تا اوج میگیرم پدر
مثل دریا در نگاهت موج میگیرم پدر
پَر کشیده چشم من در آسمانِ چشمِ تو
در بلندای خیالم چشمهایت ماهِ نو
پینهی دستانِ تو: امنیتِ دنیای من
ای صمیمیجان! تویی آرامش شبهای من
خندههای روشنت چون آبِ روی آتش است
بغض تو در چشم من تیر از کمانِ آرش است
خوبِ من! ای بهترین بابای دنیای بزرگ
در دلم دارم برایت آرزوهای بزرگ
مثل کوهی خستگی معنا ندارد ای پدر
دخترت جز خندهات رؤیا ندارد ای پدر
مهین مولایی
ای پدر ای شعر جاوید زمان
ای که چون تو من ندیدم در جهان
کوه صبری کوه دردی کوه ذوق
مینویسم از تو ای مطلوع ذوق
مستحق باشد اگر نامت برم
مایهی فخرم تو هستی، سرورم
هیچکس چون تو نباشد مهربان
تکیهگاهی مثل دیواری کلان
اینهمه سختی کشیدی ای پدر
لب فرو بستی نگفتی مختصر
نام تو هست اسوه آزادگی
رسم و الگوی همه مردانگی
آیت عشق خدایی، مظهری
شاخساری وارث برگ و بری
خاک پایت میشوم تا زندهام
تا ابد در محضرت یک بندهام
عمر باعزت به تو داده خدا
با مرامی با اصالت با سخا
سایهات بادا حریم خانهام
نور رویت مشعل کاشانهام
سالم و سرزنده باشی ای پدر
تا ابد پاینده باشی ای پدر
فاطمه انصاری
من از دوریات تا فنا میدوم
برای دیدنت تا ناکجا میدوم
اگر لحظهای صدایت آید بگوش
برای شنیدن بیصدا میدوم
محضِ دیدن روی تو حتی بخواب
هم آغوش با هرچه رؤیاست میدوم
برای غرق آرامش چشمهایت شدن
فراسوی هرچه دریاست میدوم
محض بیدارشدن زیر سقف نگاه تو
جامهی هرچه آسمان را میدرم
اگر بدانم کدامین جهان ایستادهای
محض لحظهای دیدنت
تا جهان خدا میدوم
ماریا مدانلو