کرونا و نوستالژی رستورانهای بینراهی!
وحید حاجسعیدی
درست است که امسال عید هم مثل پارسال، مسافرت و دیدوبازدید تعطیل است؛ ولی این دلیل نمیشود پیشفروش بلیت هواپیما و قطار و اتوبوس لغو و رستورانهای بینراهی تعطیل شوند. این داستان در حد بخشنامه است و با شروع عید، سفرهای نوروزی با دلایل و رویکرد غیرنوروزی آغاز خواهند شد! صحبت از رستوران بینراهی شد، یاد یک ماجرا افتادیم. ما هرازگاهی اوقات که با خودمان خلوت میکنیم و در احوالات این خارجیها غور میکنیم و با تدبر به نوستالژیها (خاطرهانگیزها) و دلخوشیهای آنها مینگریم، میبینیم که این بندگان خدا دلشان را به چه چیزهای مبتذل و پیشپاافتادهای خوش کردهاند و بابت آن کلی هم ذوق میکنند و تازه پولهای آنچنانی هم میپردازند. آنوقت ما فَتوفراوان، نمونه وطنی اینقبیل رویدادها و مناسبتها را در کشور داریم، ولی نهتنها قدر نگه نمیداریم؛ بلکه کلی هم غُر میزنیم که چرا چنین و چنان است. نمونه کوچک و بهقولی مشت نمونه خروار، وجود اینهمه رستوران چرخان و گردان و رستوران نمای بینجادهایست با قیمتهای آنچنانی و غذاهای آنچنانیتر؛ ولی دریغ از ذرهای احساس ... حالا شما ملاحظه بفرمایید در آنطرف دنیا چطور رستورانهایشان را حلوا حلوا میکنند و پُز میدهند. اصل خبر بهنقلاز جراید ... «قرار است بهزودی در جزیره ایبزا در نزدیکی شهر والنسیای اسپانیا، گرانترین رستوران جهان شروعبهکار کند. این رستوران درواقع بخشی از یک هتل پنجستاره در این جزیره است. 20 نوع غذا در این رستوران سرو میشود که قیمت هرکدام از آنها نزدیک به 2000دلار میشود. «پاکو رونکرو» که معروفترین آشپز در سراسر اسپانیاست، ایده ساخت این رستوران را مطرح کرده است. در این رستوران در هر نوبت فقط 12 مهمان پذیرفته میشود. پاکو میگوید دلیل گرانی غذاهای این رستوران ایناستکه باعث میشود تمام احساسات در فرد با خوردن این غذاها زنده شود. شادی، ترس و نوستالژی از جمله احساساتیست که فرد با خوردن غذاهای این رستوران به او دست میدهد!» خدا شفا بدهد. طرف یک رستوران زپرتی تأسیس کرده با 20 مدل غذا و پذیرش 12 مهمان، عین مرغ کُرچ دنیا را روی سرش گذاشته و عالم و آدم را خبردار کرده است. سرکار خانم پاکو رونکرو؛ شما اگر راست میگویید یک تکپا به رستورانهای بینراهی ما تشریف بیاورید تا متوجه شوید گرانی و زندهشدن احساسات یعنی چه! باور بفرمایید در بعضی از این رستورانها اگر فقط یک نیمپرس غذا بخورید، شادی و ترس و نوستالژی که خوب است جدوآبادتان (در مواقعی هم دلورودهتان) جلوی چشمتان میآید و هر مصیبت و حالتی که تابهحال نشنیده بودید و احساس نکرده بودید، یکجا با رعایت پروتکلهای بهداشتی در وجودتان مستولی میشود، جوریکه تا آخر عمر فراموش نکنید! اینجا سوپ درست میکنند با طعم قیمه و قورمهسبزی! البته نهاینکه فکر کنید با باقیمانده خورشتهای چهارروز قبل سوپ درست میکنند، نه درواقع سوپ را با قیمه و قورمهسبزی غنیسازی میکنند! طرف با پیاز کبابکوبیده درست میکند در حد خوراک بره رستوران هیوستن بلومتال لندن! اینمدل کباب برپایه پیاز است که کمی هم گوشت چرخکرده به آن اضافه میشود که پیاز را بغل کند خدایناکرده در منقل نیفتند! در برخی از این رستورانهای بینراهی بهمنظور نوستالژیککردن بیشتر ماجرا، با ظروف عتیقهای از مشتریان پذیرایی میشود که بلاشک تمام کارگران و سهامداران کارخانههای تولیدی این ظروف ریق رحمت را با مخلفات آن سر کشیدهاند و خود کارخانهها نیز در جریان خصوصیسازی تابهحال تبدیل به برج یا پارک شادی شدهاند؛ ولی ظروف تولیدی آنها هنوز در این رستورانها زینتبخش سفرهها و میزهای رستوران است! آنوقت شما در رستوران پیزوریتان، دلتان را به یک پیاله شادی و ترس مشتریان خوش کردهاید؟ از شما بعید است ...