• شماره 2206 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۸ فروردين

خودنویس

عزیزترینم!
تو برایم
به منزله‌ی
وطنم ایران می‌مانی؛
که نه هیچ آغوشی
جایش را خواهد گرفت
و نه می‌توان آن را فراموش کرد.
در هر کجا و هر زمان 
تو به همه‌ی شناسنامه‌ام
سنجاق شده‌ای.

مجتبی پورفرخ

 

 

دشت واژگون
بیداد می‌کند
ابدیت لاله‌ها را
جاری‌ست
مهر سفید 
در دهان کودکی‌ها
تا فراموشی 
زمستان پیچیده در بند ناف
مترسک‌ها
با دستان رو به آسمان
در آرزوی گندمزار
مو طلایی کند
بار دیگر 
چادر به سر کنند
با خبرهای سیاه‌پوش

ثریا قاسمی

 

 

همه ندیدنِ رنگین‌کمان را
گردن پنجره‌ها انداخته‌اند 
اما نمی‌دانند،
روزهای زیادی‌ست 
ابرها دست‌هایشان از باران کوتاه شده است!
و همه سکوت مرا
به ندیدن باران نسبت می‌دهند 
با تو حرف‌های زیادی داشتم 
شعرهای نخوانده 
دوستت‌دارم‌هایی که 
هوای دلم را ابری کرده‌اند
ندیدنت 
افتادن مترسکی در مزرعه 
که خشکسالی را با عمق وجود حس می‌کند
رفتنت 
به ماهی‌ها به گل‌ها فهماند
که رودها در هر فصلی می‌توانند خشک باشند 
با تو شعرهای زیادی برای نوشتن داشتم 
اگر نمی‌رفتی ...

اصغر رضایی گماری

 

 

نتوان هجر تو را بر دل دفتر گله کرد
نشود روی تو را بر همگان مسئله کرد 
ساده‌بودن ره ما پاک‌دلان است ولی 
آنچه آمد به سرم هجر تو و فاصله کرد

راضیه اخلاقی راد

 

 

بیا یک نقاشی بکشیم
بر بوم روزگار
تو، لبخند ژوکوند بکش
من، رنج مونالیزا
تو، لیلی بکش
من، مجنون
تو، حوا بکش
من، سیب
تو، قصه‌ی شیرین و فرهاد بکش
من، غصه‌ی تیشه و بیستون
تو، آزادی بکش
من، کبوتر در قفس
تو، آبادی بکش
من، ویرانه‌ی بم
تو، چهار فصل بکش
من، نفس
تو، عشق بکش
من، هوس
تو، طلوع بکش
من، غروب
تو، شادی بکش
من: سیگار!

مرتضی سنجری

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه