کد خبر:
354143
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۲ يکشنبه ۳ دي -
07:28
شناخت «شخصیت» و تحلیل آن
انسانها در دوران پس از بلوغ، مهمترین بخشی از خود که مرتباً با اطرافیان درباره آن صحبت و آنرا مطرح میکنند، عقاید و تأکید مستمر بر ذکر واژه «شخصیت» است؛ بارها میشنویم: «شخصیت من اجازه نمیدهد»، «شخصیت من خیلیمهم است و اجازه نمیدهم به آن توهین شود»، «تو شخصیت نداری» و ... درایننوشتار، مفهوم «شخصیت» را موردبررسی قرار میدهیم.
علم روانشناسی برای «شخصیت» سه تعریف دارد:
1. تأثیرات یک فرد در اجتماع
2. واکنش و پاسخهای فرد به انگیزههای گوناگون
3. متغیری میان انگیزهها و پاسخها.
اما بهطورکلی در شخصیتشناسی، به جنبههایی از رفتار هر فرد پرداخته میشود که «مهم» بوده و درطولزمان «نسبتاً پایدار» هستند. مهمترین نکتهای که باید دراینتعریف مدنظر قرار دهیم ایناستکه تعریف رفتار و شخصیت، شباهتها و اشتراکاتی دارند؛ اما آنچه شخصیت را از رفتار متمایز میکند، پیوستگی، دوام و بقایِ الگوهای رفتاریست: «یکبار فریادزدن» یعنی شما عصبانی شدهاید (رفتار)؛ اما «مکرر و در شرایط مختلف فریادزدن سر اینوآن»، احتمالاً بهاینمعناستکه «عصبی و نوروتیک» هستید.
در نگاه کلی، شخصیت به ویژگیهای فردی مرتبط است که به تفاوتهای فردی در ویژگیهای خاص همچون فکر، احساس و رفتار، به افراد مربوط میشود و مطالعه آن در دو محدوده متمرکز است؛ یعنی درک فردی مخصوص شخصیت ازقبیلِ خونگرمی، تحریکپذیری، تندمزاجی و دیگر قسمتهای متفاوت وجودی فرد که یکی شده و یک «کُل» بهوجود میآید مانند جسم. با این مفاهیم، شخصیت عبارتاستاز «مجموعهای منظم، متکامل و نسبتاً ثابت از خصایص و رفتارهای بدنی، عقلی و اجتماعی فرد که او را از دیگران متمایز ساخته و موجب سازش او با محیط؛ بهویژه محیط اجتماعی میشود».
پژوهشهای روانشناسی تاکنون «پنج نوع» شخصیت را شناسایی کرده:
1. خیالپرست: دارنده آن، از اجتماع گریزان و در عالم خیالی با رغبتهای خود سازگار زندگی میکند.
2. دوگانه یا مزدوج: نوعی که اختلال روانی یا ابریست و درک و شعور فرد آشفته و مضطرب میشود و او دارای دو شخصیت میشود که از یکدیگر مستقل و مجزا هستند. بهعبارتی، دارای شخصیت دوگانهای هستند که از هم مستقل و یکی بعد از دیگری و درعینحال، رابطهای بین آنها وجود ندارد؛ یعنی یکی رفتار و اعمال دیگری را درک نمیکند مانند (دروغگویی، راستگویی).
3. ناشایسته: فردیستکه بدون داشتن بیماری یا نقص عقلی آشکارا داوری، ابتکار و آرزوهای خود را از دست میدهد؛ یعنی جوابگویی او بهمثابه عقلی، عاطفی و بدنی کافی نیست.
4. دروننگاه: شخصیتی آگاه و هوشیار که افکار و احساسات شخصیت دیگر را میداند یا درک میکند.
5. چندگانه: حالتیست که زندگی عقلی به اجزای جداشده تقسیم شده و هریک با پیچیدگی خود با شخصیت فرد عادی قابلمقایسه است؛ مانند افرادیکه در مسابقات علمی و کسب امتیاز فعالیت دارند.
بنابراین؛ «شخصیتِ کامل» وقتی شکل میگیرد که بتوان شخصیتی قابلقبول در جامعه را تشخیص داد. شخصیتی فعال و سازگار که با «وحدت عمل» مشخص میشود؛ بهطوریکه پاسخهای گوناگون به وظیفهای کُلی بستگی دارند؛ شخصیتی که در آن، تمام نیروها، واکنشهای رفتاری؛ اعم از بدنی، فاصله روانی، اجتماعی، اخلاقی، زیبایی و ... که برای رسیدن به یک هدف و آرزو یا رفع نیازمندیهای خاص با یکدیگر همکاری و هماهنگی دارند. البته امروزه بهنوعی تأکید برایناستکه «شخصیت کامل» در انتزاع قابلتصویر است و درعمل وجود ندارد.
*استاد دانشگاه و فارغالتحصیل رشته علوم تربیتی از دانشگاه لندن
منوچهر قاسمی