کد خبر:
354176
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۲ يکشنبه ۱۰ دي -
07:37
تلاش برای پایداری یا قطع رابطه بالاخره بمانم یا بروم؟!
بسیاری از زوجین در مراحل مختلف زندگی زناشویی از دوران نامزدی گرفته تا سالها پس از ازدواج در برزخ ماندن یا رفتن گرفتار میشوند و این درماندگی در رسیدن به یک تصمیم منطقی ماهها بلکه سالها از عمرشان را هدر میدهد. درچنینشرایطی رسیدن به شناخت کامل از طرف مقابل یک راهکار منطقی و اصولی برای اتخاذ تصمیم منطقیتر است. حدس، گمان، شک و تردید هیچکدام دلیل مناسبی برای برهم زدن یک رابطه نیست و ازسویی زندگی با توهم و بلاتکلیفی هم شایسته نیست. بسیاری از زوجین سوال میپرسند که بهطور مثال؛ طرف مقابل مستقیم به من گفته نمیخواهد به رابطه با من ادامه دهد. در حضور من برای دیگران دلبری میکند. هنوز نتوانسته عشقِ سابقش را فراموش کند و ... آیا من نباید باز به تلاشم برای جذب او ادامه بدهم؟ یا خانمی میگفت: شوهرم تلفنهای مشکوک دارد. پیغامهای خصوصی از منشیاش برایش میآید. شبها خیلی دیر میآید و اغلب شام خورده و اخیراً کادوهای زنانهای در ماشینش دیدم که مربوط به من نبوده ولی خودش میگوید که چیزی نیست ... آیا بهنظر شما او به من وفادار است؟ در جواب باید گفت که شما خودتان پاسخ را بهتر از من میدانید؛ ولی چون طرف مقابل را دوست دارید یا معتقدید جوانیتان را به پایش ریختهاید، قبول کردن واقعیت برایتان دشوار است. شاید هم چون به طرف مقابلتان بیش از حد وابسته هستید و اگر باور کنید که او خیانت میکند یا رابطه با او به جایی نخواهد رسید احتمال دارد جدا شوید و شما نمیخواهید حتی به این موضوع فکر کنید. ما خودمان را وقتی در چنین شرایطی گیر میاندازیم و در تله رهاشدگی یا وابستگی میمانیم. وابستگی عاطفی و ترس از تنهایی باعث میشود در تصمیمگیریها بلاتکلیف و مُردد بمانیم و به دیگران اجازه بدهیم با ما بازی کنند و گاهی حتی سوءاستفاده کنند. انگار تصمیم گیری بدون تایید دیگران برایمان خیلی سخت می شود و احساس گیجی می کنیم که بالاخره باید چکار کنیم. برای غلبه بر این وابستگی در قدم اول باید از احساسات و خواسته های درونی خود آگاه شوید. اینکه شما چه کسی هستید و از زندگی و رابطه چه می خواهید؟ اِنکار احساسات و نیازهای درونیتان و تبعیت از خواسته های دیگران فقط به جهت حفظ رابطه کار درستی نیست چون با این کار احساس ارزشمندی نخواهید کرد و هیچ خوشبختیای در دنیا مثل احساس ارزشمندی نیست. در قدم بعدی لازم است برای زندگی خودتان شخصاً تصمیم بگیرید. مدام از دیگران راهنمایی و تایید نخواهید و اجازه ندهید کسی به جای شما تصمیم بگیرد. امکان اشتباه همیشه وجود دارد و هیچکس نمی تواند به شما تضمین صددرصد بدهد؛ ولی اگر تصمیم شما با احساسات و منطق خودتان همخوان باشد و مسئولیت نتیجه را هم بپذیرید احساس توانمندی و ارزشمندی را تجربه خواهید کرد. در قدم بعدی یاد بگیرید به دیگران نچسبید. اوقاتی را تنها باشید و بهتنهایی کاری لذتبخش یا ارزشمند برای خودتان انجام دهید. تمام زندگی ما در روابط خلاصه نمیشود و رسیدن به تعادلی بین تنهایی و رابطه با دیگران برای شما خیلی مهم است و درنهایت اگر در انجام اقدامات فوق به موانعی برخوردید، از روانشناس یا مشاور کمک حرفهای بگیرید تا فردی متخصص در طی این مسیر به شما كمك كند. درمجموع ذکر این نکته ضروریست که مراقبت از عشق دارای مراتب و پیشنیازهاییست که فرد از همان ابتدایی آشنایی باید با درنظر گرفتن خصوصیات طرف مقابل به آن بپردازد. اگر در همان ابتدای رابطه علامت و سیگنالهایی نامناسب دریافت شود و فرد به این موارد بیتوجهی کند، شاید در آینده با چالشهای جدی مواجه شود. فلذا دانستن فن شناخت طرفین اولین گام در مراقبت از عشق و زندگیست که باید در مراودات به آن توجه ویژه داشت. اولویت قرار دادن زندگی مشترک، خوشخلقی، یادگیری هنر عشق ورزیدن، پرهیز از تلاش برای تغییر طرف مقابل، زندگی در حال و پرهیز از ورق زدن یا بیل زدن آلبوم و باغچه گذشته و ... میتوانند در حفظ زندگی و عشق مشترک مؤثر باشند.
مهران محبیانفر *کارشناسی ارشد مشاوره خانواده و رواندرمانگر