آمار کاهش «فقر مطلق» در جهان و باور عمومی
میرسد تهمانده بشقابها؟
مصطفی رفعت/
اگر دنبالکننده اخبار و بهویژه رویدادهای جهان دراینسالها باشید؛ بیشک به یک نتیجه رسیدهاید: «آینده، تاریک است!» برداشتی که اگرچه عمده مردم به آن باور دارند؛ اما حقیقت ندارد. درواقع، ذهن ما در سالهای گذشته و بهخصوص با فراگیرشدن رسانههای اجتماعی که بازتابدهنده اخبار از منابع گوناگون بوده؛ درمعرضِ دادههای منفی متنوعی قرار گرفته که گاه با جرحوتعدیل یا قلبکردن اصل ماجرا و گاه حتی بدون ریشهداشتن در حقیقت، نگاه بدبینانه ما را نسبت به جهانی که در آن زیست میکنیم؛ شکل داده است. بهعبارتی، آموزه رسانهای در دستِکم یکدهه اخیر این بوده: «همهچیز بدتر شده است!» یکیاز مضامینی که دراینمسیر بهعنوانِ باوری قوی در اذهان عمومی جا گرفته؛ گسترش فقر در سراسر جهان است. گزارش خبری World Bank بهتاریخِ 19 سپتامبر 2018 دراینباره اما نگاهی دیگرگونه به ماجرا دارد: «فقر شدید» در جهان، روندی کاهشی دارد؛ هرچند آهسته!... برایناساس، مقوله «فقر» در دنیای امروز را برپایه دادههای بهروز منابع مختلف مرور کردهایم.
آیا «فقرا» زیاد هستند؟ هم بله و هم خیر! مهم ایناستکه اساساً تعریفی منطقی از واژه فقر داشته باشیم. در گزارش سازمان همکاری و توسعه اقتصادی (OECD) آمده: «نرخ بینوایی، شاخصیست که تعداد افراد زیر خط فقر در جوامع را نشان میدهد. البته آنچه در تعیین خط فقر موردِتوجه برای عمده گزارشها درنظر گرفته میشود، داراییها و درآمدها درکنارِ هزینههای خانوارهاست؛ درحالیکه شاخص بینوایی برای کودکان (صفر تا 17ساله)، شاغلین (18 تا 65سال) و سالمندان (از 66سالبهبالا) جداگانه باید لحاظ شود و بررسی براساسِ فردیت دراینماجرا ما را به نتایجی متفاوت میرساند. میزان بهرهمندی عموم از منابع ملی، چگونگی توزیع ثروت در جامعه و فاکتورهای مختلف دیگری دراینبین وجود دارد که تمرکز بر هریکازآنها، دامنه فقر را تغییر میدهد. ازاینرو، تعیین شاخصی مانند نرخ خط فقر درقالبِ نسخهای جهانی، میتواند در دو کشور مختلف، دو گونه وضعیت ایجاد کند. بهعبارتی، گاهی فقرا برپایه یک شاخص مشترک، وضعیتی مشابه ندارند». ازسویی، شنیدن کلمه «فقر» برای عموم، بار معنایی ثابتی بههمراه دارد که در نمادهایی مشخص همچون گرسنگی و بیخانمانی، تعبیر میشود. مثلاً وقتی در تیتر گزارش 25 مای 2018 سازمان حمایتی غیرانتفاعی World Hunger میخوانیم: «7.6میلیاردنفر در جهان، گرسنهاند!» فکر میکنیم که این عدد، جمعیت فقرای جهان است؛ اما آنها بهزعمِ گزارش مشابه سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (FAO) که 10.7درصد جمعیت جهان (مبنای هردو گزارش سال 2016 بوده) را تشکیل میدهند؛ دچار گرسنگی مزمن هستند و از سوءِتغذیه رنج میبرند. ایندرحالیستکه خانوارهای زیر خط فقر در جهان، اگرچه با سختی روزگار میگذرانند و از امکاناتی اندک برخوردارند اما دچار این وضعیت بحرانی نیستند. در گزارشِ رسانه استرالیایی SBS بهتاریخِ 10 اکتبر 2017 عنوان شده که تعداد تخمینی بیخانمانهای جهان، از مرز 1.6میلیاردنفر گذشته که درواقع، 20درصد جمعیت جهان هستند. حال، بسیاری از ما احساس میکنیم که با روند کنونی اقتصاد جهان، جزو فقرا هستیم؛ درحالیکه جزو آن 1.6میلیاردنفر نیستیم. تورم، گرانی، بیکاری و... مسائلی ازایندست که از پیامدهای ناگوار بههمریختگی در برنامههای اقتصادی دولتهاست؛ سطح معیشتی و رفاهی افراد جوامع را تحتِتأثیر قرار میدهند اما به فقر عمده آنها نمیانجامند. فقرا (بهمعنای واقعی آن) حتی در شرایط ثبات اقتصادی که برای سایرین (حالا از هر طبقه) امنیتی نسبی ایجاد میکند؛ شرایط مطلوبی ندارند و وضعیت آنها نه به مثلاً بالاوپائینشدن قیمت ارز در کشور؛ بلکه به بحرانهایی بزرگتر در سطح جهانی وابسته است. برایِنمونه، یک فرد حاشیهنشین در کشور ما با دسترسی حداقلی به قوت روزانه؛ پیشاز جهش ناگهانی قیمت دلار نیز در شرایطی مشابه بهسر میبرد؛ حال آنکه کاهش قدرت خرید، عموماً بر میزان رفاه ما اثر میگذارد.
این، طبیعیست که جریان عمومی برخلاف قاعده آمار حرکت میکند؛ مثلاً نمیتوان این باور را در مردم ایجاد کرد که امروزه عمر انسان افزایش چشمگیری بهنسبتِ سالهای گذشته پیدا کرده است. باور غالب جامعه چنین است که «اینروزها جوانان بسیاری میمیرند؛ درحالیکه در قدیم اینطور نبود»؛ اما دادههای سازمانهای بینالمللی و یافتههای علمی مراجع ذیصلاح نشان میدهد که شاخص «امید به زندگی» بهشکلِ کلی در جهان افزایش داشته و در میزان مرگومیر ناشی از بیماریهای مهلک و واگیر، سقط، سرِ زا رفتن، حوادث، تصادفات، اختلالات جسمانی و... کاهشی فوقالعاده را شاهد بودهایم. این بدبینی، جزو اپیدمیهای جهانیست. گزارش 22 سپتامبر 2016 سازمان امدادرسان بینالمللی Oxfam که درزمینه ریشهکنی فقر، گرسنگی و بیعدالتی فعالیت دارد؛ عنوان میکند که «باور عمومی»، از «حقایق علمی» فاصله دارد و اینرا نمیتوان با انتشار چند خبر و گزارش و داده و مقاله تغییر داد. کارشناسان این نهاد بزرگ که تحتِنظر دانشگاه آکسفورد عمل میکند و متشکل از ۱۵ مجموعه در ۹۸ کشور جهان است؛ میگویند: «یک نظرسنجی بینالمللی ازسویِ شرکت دادهپردازی و تحقیقاتی Motivaction در هلند نشان داده است که 87درصد مردم جهان معتقدند که طی 20سالِگذشته، فقر نهتنها کمتر نشده؛ بلکه تعداد فقرا بیشتر هم شده است. البته نظرات مختلفی دراینباره توسط مردم مطرح شد اما یک نظر ثابت این بود که اهداف تعیینشده سازمان ملل در کاهش و ریشهکنی فقر حتی درصدی هم محقق نشده است. مثلاً تنها یکدرصد از 1016نفر انگلیسی شرکتکننده درایننظرسنجی میدانستند که در دودهه گذشته، آمار فقر مطلق در جهان روندی کاهشی داشته و بهنصف رسیده و 12درصد معتقد بودند که نهایت کاهش بهوجودآمده به حدود 25درصد رسیده است». در بخشی ازاینگزارش میخوانیم که بدبینی جهانی بهحدیست که 73درصد شرکتکنندگان گفتهاند؛ «چشمانداز برنامههای توسعه سازمان ملل دراینزمینه تا سال 2030 محقق نخواهد شد و حتی بعید است بعدازآن هم اتفاق مثبتی بیفتد». مقالهای که منبع تحلیل دادههای Visual Capitalist در تاریخ 21 سپتامبر 2018 منتشر کرده؛ آورده است: «در سال 2013 بیشاز 11درصد مردم معتقد بودند که فقر مطلق روندی کاهشی داشته اما تعداد موافقان این نظریه در سال 2015 به کمتر از 10درصد رسید. دیگر کسی به اینآمار که 68میلیوننفر از ساکنین روی کره زمین با درآمد روزانه کمتر از 1.90دلار طی آن بازه زمانی (2013 تا 2015) کم شده؛ باور نداشت و معتقد بودند که اتفاقاً فقرای بیشتری را در اطراف خود میبینند!»
جیم یونگ کیم؛ رئیس بانک جهانی در گزارش 2018 این سازمان نوشت: «طی 25سالِگذشته، بیشاز یکمیلیاردنفر از وضعیت فقر مطلق بیرون آمدهاند و نرخ بینوایی جهانی به کمترین میزان خود در تاریخ رسیده است؛ اینرا باید یکیاز بزرگترین دستاوردهای بشری قلمداد کرد. بااینحال، برای رسیدن به افق ترسیمشده در چشمانداز جهان 2030 نیاز به سرمایهگذاریهایی بیشتر؛ بهویژه در ایجاد سرمایه انسانی هستیم». او جملات خود را با شعار «نباید بهخاطرِ فقرا شکست بخوریم!» بهپایان رساند که منتقدان آنرا نوعی وارونهسازی حقایق جاری در جهان امروز مطرح کردند؛ البته فحوای منعکسشده در آمارها، بر صحت گفتههای این مقام مسئول مهر تائید میزند. در گزارشی مفصل تحتِعنوان End Poverty Day که اکتبر سال 2017 منتشر شد؛ میخوانیم: «نرخ بینوایی در حدود نیمی از کشورهای جهان، زیر سهدرصد است اما اهداف سازمان ملل برمبنایِ ریشهکنی فقر در جهان بهمعنایِ همه کشورها نیست و آنها به وجود فقر مطلق اشاره دارند؛ یعنی گرسنگی و بیخانمانی. این یعنی که اگر کسی در جامعهای توسعهیافته از سطح رفاهی خوبی برخوردار نیست و براساسِ قواعد پولی و مالی آن کشورها یعنی درآمدها، توزیع ثروت و... زیر خط فقر قرار میگیرد، وضعیتی مشابه با جامعه ضعیف در کشورهای توسعهنیافته ندارد و مشمول قانون فقرا نمیشود. آمارها گویای این حقیقت هستند که فقر مطلق بین سالهای 1990 تا 2015، با روندی هرچند کند؛ از 36درصد به 10درصد تنزل یافته است اما همین آمارها نشان میدهد که روند این کاهش در سالهای پایانی منتج به این گزارش؛ بسیار اندک بود. مثلاً طی دو سال 2013 تا 2015، این عدد تنها یکدرصد بود». حالا اگر به بحرانهای پیشآمده در جهان و بهویژه بروز جنگهای بزرگی که همچنان ادامه دارد، بهعنوانِ یکیاز عوامل مؤثر بر شرایط اقتصادی، اجتماعی و... توجه کنیم؛ درمییابیم که چرا سرعت برنامههای تعیینشده با بروز عوامل بیرونی، از سرعت لازم برخوردار نیست.
گزارش تکمیلی Visual Capitalist مدعیست: «درحالِحاضر، تخمین زده میشود که 8.6درصد از جمعیت جهان در فقر مطلق زیست میکنند؛ البته اگر مبنا همچنان همان حداقل درآمد 1.90دلار روزانه باشد که در سال 2011 تعیین شد. باهمینمبنا، در سال 1990 در جهان 36درصد جمعیت جهان دراینشرایط بودند. این، گواهیست بر ادعای کاهش فقر مطلق در جهان اما کسی باور میکند؟!» بررسی دادههای آخرین آمار که مربوط به سال 2015 بانک جهانیست؛ بیشترین فقرای جهان در شرایط حاد زیستی را مربوط به اقلیم خشک و بیابانی قاره آفریقا میداند که بیشاز 413میلیوننفر بودهاند؛ یعنی 56.2درصد از فقر مطلق جهان دراینمحدوده وجود دارد. بهترتیب بعدازآن، آسیای جنوبی (29.4درصد)، آسیای شرقی و اقیانوسیه (6.4درصد)، آمریکای لاتین و حوزه کارائیب (3.5درصد)، خاورمیانه و شمال آفریقا (2.5درصد) و اروپا و آسیای مرکزی (1درصد) قرار دارند.