تبدیل تهدید به فرصت با ارتقای سواد رسانهای
بیبیزهرا لعل موسوی
ارتقای سواد رسانهای و تولید محتوا مطابق با نیازهای روز در جامعه میتواند عملیات روانی دشمن را خنثی کند و اعتماد ملی به رسانههای بومی را افزایش دهد. ازاینرو لازم است با طراحی یک برنامه مدون و همهجانبه در فضای مجازی، تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد. در دنیای کنونی آموزش سواد رسانهای به شهروندان مفهومی کلی بهشمار میرود که به مطالعات رسانهای، فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، سیاسی و تکنولوژیکی وابسته است و میتوان آنرا به آموزش شیوههای بهتر زندگیکردن در عصر اطلاعات و ارتباطات که بهطورخاص در یک جامعه و بهطورعام در جامعه جهانی میتوان اطلاق کرد. همچنین سواد رسانهای را میتوان بهعنوان ابزاری برای حمایت شهروندان در برابر آثار منفی رسانههای جمعی دانست که چهارچوبی را جهت دسترسی، تحلیل، ارزیابی و خلق پیامها به اشکال مختلف از انتشار گرفته تا اینترنت، فراهم میکند. درواقع، سواد رسانهای درکی را از نقش رسانه در اجتماع شکل میدهد و کسب مهارتهای ضروری تحقیق و بیان عقاید شخصی را برای شهروندان در عصر جهانیشدن ضروری میداند تا با ژرفاندیشی و برنامهریزی دقیق و سنجیده نسبت به آموزش آن و استقرار یک نظام کارآمد، جهت تربیتِ شهروندی مناسب با ضرورتهای عصر جهانیشدن در کشور اقدامهای لازم را انجام دهد. بهعبارتی، سواد رسانهای به فرد اجازه میدهد با دنیای اطلاعات درتعامل باشد و هوشمندانه نیازهای اطلاعاتی خود را شناسایی، جستوجو و بهرهبرداری کند. برپایه آمارها سطح سواد رسانهای در مناطق شهری بزرگ در ایران 22.9درصد در مناطق حومه شهر 18درصد، در شهرهای کوچک 18.9درصد و در مناطق روستایی 17.9درصد است. سطح سواد عمومی رسانهای ایرانیها نیز در سطح جهان عدد 12 از 100 است. بنابراین، ضرورت دارد سواد رسانهای و آموزش آن بهشکل جدی موردتوجه سیاستگذاران در سطح کلان کشوری قرار گیرد تا بتوان معایب و مزایای آنرا مورد ارزیابی قرار داد. این مفهوم اجتماعیشدنِ پلهپله است که نقش وسایل نوین ارتباطی را بیشازگذشته پررنگ میکند و بهرهمندی از سواد رسانهای را الزامی میسازد. مهدی آرکونتن»؛ کارشناس ارتباطات و مشاور رسانهای کمیسیون اصناف مجلس شورای اسلامی، ضرورت ارتقای سواد رسانهای را در سطح جامعه از زوایای مختلف بررسی کرده که در ادامه میخوانیم:
سواد رسانهای؛ از مفاهیمی درحوزه ارتباطات است که با گسترش رسانههای ارتباطی و شبکههای اجتماعی مجازی بهعنوان بستری نوین برای تبادل اطلاعات از حدود 10سالقبل در ایران بیشازگذشته موردتوجه قرار گرفته است. سنجش میزان تأثیر ارتقای سواد رسانهای بر تقویت توسعه سیاسی و فرهنگی جامعه نیازمند، تعریف مفهوم سواد رسانهایست. مثلاً، شما هنگام خرید یک دستگاه تلویزیون، همراه آن کاتالوگی را دریافت میکنید که نحوه راهاندازی و امکانات محصول خریداریشده را به شما آموزش میدهد. با ارجاع همین مصداق به مفهوم سواد رسانهای، میتوان به تعریف آن رسید؛ یعنی مخاطبی که در مقابل حجم انبوهی از اطلاعات، شایعات و اخبار قرار گرفته با استفاده از سواد رسانهایست که میتواند به مقیاسی برای درستی و نادرستی محتوای ارائهشده دست پیدا کند و خود را از تأثیرات مخرب شایعات و اخبار نادقیق، مصون دارد. برهمینپایه، درشرایطیکه ضریب نفوذ شبکههای اجتماعی و ماهوارهای میان اعضای جامعه ایرانی گسترش مییابد؛ عدم برخورداری از سواد رسانهای مشابه رانندگی در یک اتوبان پرخطر بدون داشتن گواهینامه رانندگیست؛ زیرا سواد رسانهای یاد میدهد که کدام پیام رسانهای امن و کدام پیام، انحرافی و خطرناک است و در نقطه مقابل، بیسوادی رسانهای باعث میشود تا ندانیم کدام پیام قابلاعتماد و کدام پیام فریبکارانه، جعلی و دروغ است.
امروزه خانوادهها با حجم عظیمی از رسانهها و کالاهای فرهنگی روبهرو هستند که توجه ویژه به سواد رسانهای، به انتخاب و استفاده آگاهانه خانوادهها در مصرف رسانهها و کالاهای فرهنگی در محیط خانواده کمک میکند و موجب میشود که والدین هر فیلم، بازی، پویانمایی یا رسانه مجازی را تنها بهدلیل جذاب و سرگرمکنندگی برای فرزندان خود خریداری یا در منزل استفاده نکنند و در انتخاب هر رسانه و کالای فرهنگی هم بهمیزان سودمندی تربیتی آن و هم به ویژگیهای رشدی فرزندان خود توجه کنند. درراستای این رویکرد، مدارس کشورهایی مانند ژاپن و کانادا سواد رسانهای را از سنین پائین به دانشآموزان آموزش میدهند تا در انتخاب محتوای رسانهای موردنیاز خود گزینشی عمل کنند و از آثار مخرب آن بکاهند و این مهارتها به آنها کمک میکند تا بتوانند از میان حجم انبوه اخبار و اطلاعاتی که ازسوی رسانهها به آنها داده میشود؛ اخبار صحیح را از ناصحیح تشخیص دهند و خود را در برابر آسیبهای ناشی از مواجهه با دادههای ناصواب مصون بدارند.
دانش و آگاهی جامعه از اخبار دقیق میتواند ضمن ارتقای فرهنگ رسانهای؛ شعور اجتماعی مخاطبان را نیز افزایش داده و به توسعه فرهنگی و درنهایت توسعه سیاسی کشور منجر شود و ازآنجاکه در جریان جنگ جهانی دوم و پسازآن دوران جنگ سرد، رسانهها نقش ویژهای را در سیاستهای بینالمللی بازی کردند، میتوان به این نتیجهگیری رضایت داد که ارتقای سواد رسانهای یک جامعه و تولید محتوا مطابق با نیازهای رسانهای مخاطب هدف میتواند عملیات روانی دشمن را خنثی کرده و اعتماد ملی را به رسانههای بومی افزایش دهد. اکنون لازم است بیشازگذشته به این مسئله توجه کرده و با طراحی یک برنامه مدون و همهجانبه؛ اولاً مانع از گسترش آسیبهای بیسواد رسانهای شد و ثانیاً با افزایش سواد رسانهای جامعه ایرانی، تهدیدها را به فرصت تبدیل کرد