• شماره 1635 -
  • ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۱ آذر

دو‌قطبی‌شدن، ادبیات ایران را زمین می‌زند

چیزی به‌قدرِ دوقطبی‌شدن، ادبیات امروز ایران را زمین نمی‌زند؛ عمیقاً به این امر باور دارم. پُر‌واضح است که هر‌جای جهان و هر‌زمان از تاریخ پیدایش ادبیات؛ چه در‌قالبِ شعر و چه نثر و داستان، هرگاه محصول کار مؤلف برآمده از شور و شعور وی نبوده و به سفارش و صلاحدید حکام و صاحبان امر نوشته شده؛ نه در حافظه تاریخی ادبی مردم ماندگار شده و نه نقطه روشنی به آسمان ادبیات فزوده است. چنانکه پُر‌واضح است؛ ادبیات باید برآمده از روحی دردمند و دغدغه‌ای درونی‌شده و ریشه‌دوانده در روح مؤلف باشد. بنابراین، بحث سر اینکه در ادبیات امروز ایران، کدام نویسنده مستقل است و کدام به‌تعبیری وابسته و مقایسه و محک‌زدن و چه‌بسا رواج خصم و دشمنی میان ایشان، کاری عبث است. ما چیزی به‌نامِ ادبیات سفارشی نداریم. ما چیزی به‌اسمِ نویسنده وابسته نداریم و آن اثری که به‌سفارش و صلاحدید و نیروی قهری خارجی، نویسنده را متحمل درد نوشتن می‌کند؛ بی‌شک ارزش ادبی ندارد، خوانده نمی‌شود و دل مخاطب را نمی‌رباید. از‌این‌رو، هیزم‌کش این آتش‌شدن را کار جاهلان متعصب و اهالی شلتاق‌گری و هیاهوی بیجا می‌دانم. ارزشمندی اثر را جایزه‌ای که متولی آن، ارگان دولتی و چه‌بسا خصوصی‌ست، تعیین نمی‌کند. ارزش اثر، به خوانده‌شدن است و پختگی متن و کلام رسا و بلاغت و بیان امری‌ که برای اکثریت، درد مشترک است. حال، این‌میان چه‌کسانی این باور را پدید آورده‌اند که چیزی به‌اسمِ ادبیات وابسته یا به‌بیانی دولتی هم داریم که در معاندت و مقابلت با ادبیات وابسته است، نمی‌دانم. آنچه می‌دانم این‌است‌که خود اهالی قلم، صاحبان نشر و مدیران مؤسسات و مراکز فرهنگی مرتبط با صنعت نشر و ادبیات، خواسته یا ناخواسته به این فضای دوقطبی نامبارک دامن می‌زنند. یارکشی و قسمت‌کردن نویسنده‌ها به خودی و غیر‌خودی، شنیع‌ترین کاری‌ست که با ساحت مقدس یک نویسنده می‌شود کرد و نتیجه آن می‌شود بدبینی و سوءِظن به یک‌سری ناشرین و مؤلفین از هر دو سو. کاری‌که کردم این‌بود‌که نادانسته سوار این جریان نشوم و خودم را به زحمت ارزیابی آثار هر دو سر این طناب‌کشی بی‌پایه بیندازم. چیزی‌که بر من مشخص شد این‌است‌که بسیاری از آثاری که توسط ناشرانی که با بودجه دولتی اداره می‌شوند؛ به‌چاپ رسیده‌اند، بسیار خواندنی، عمیق و قابلِ‌توجه و تأمل است که مع‌الأسف بابت همان رویه منکوب‌کننده، از دریافت مخاطب عام محروم مانده‌اند و با نامردی، به چوب جفا رانده شده‌اند. در‌کنارِ‌آن، کم نیستند آثار بی‌کیفیت و نازلی که ادعای روشنفکری و منزه‌بودن نویسنده و ناشر از هر جریان سیاسی و ایدئولوژی گوش فلک را کر می‌کند؛ اما آنچه دل می‌آزارد این‌است‌که این آثار به‌عنوانِ ادبیات، به خورد مخاطب بی‌اعتماد و بدبین و آشتی‌ناپذیر ایرانی می‌رود. ‌البته این به‌معنایِ نداشتنِ سفارشی‌نویس و قلم‌فروش و در‌مقابلِ‌آن نویسنده مستقل و متکی به خون و جوهر قلم خویش نیست اما مایی که می‌نویسیم و شب و روزمان با نوشتن و داستان و ادبیات سپری می‌شود؛ دستِ‌کم خود ماها این بازی نازیبای دسته‌بندی و خودی و غیر‌خودی را تمام کنیم. آثار را فارغ از بومیت و ایدئولوژی و ربط و خط سیاسی و مذهبی مؤلف بخوانیم و ببینیم و اگر خواستیم کسی را از غربال و معیار شخصی ‌خودمان رد کنیم، تنها کیفیت اثر را مدِ‌نظر و سنگ محک این دسته‌بندی و تمییزدادن قرار دهیم. رسالت نویسنده، مبارزه سیاسی با نوشتن داستان و رمان نیست، ارائه مانیفست نیست، به‌راه‌انداختن جریان‌های اجتماعی معنادار و جهت‌دهی به آنها نیست. نویسنده، متعهد است به بی‌طرفی و قضاوت‌نکردن و تنها روایت آنچه برای وی به‌حتمیت مطرح‌شدن با عامه مخاطبین رسیده. باقی ماجرا را باید به شعور مخاطب و درک وی و قدرت متن سپرد.
الهام فلاح

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه