• شماره 2202 -
  • ۱۴۰۰ شنبه ۱۴ فروردين

روزی روزگاری کیومرث پوراحمد و سریال‌سازی در تلویزیون

«سرنخ» که اوایل دهه 70 از تلویزیون پخش می‌شد، سریالی پلیسی با حال‌وهوایی ایرانی، محبوب و پربیننده بود. کیومرث پوراحمد در دوران اوج فیلم‌سازی‌اش، بعد از نقطه درخشان «قصه‌های مجید»، این سریال را کارگردانی کرد، آن‌دوره «سرنخ» بسیار دیده و ستایش شد. تماشای سریال «سرنخ»، 25سال پس از زمان ساخت، تجربه‌ای جذاب و حاوی نکات مهمی‌ست. اول‌اینکه پوراحمد آن‌سال‌ها، نمی‌خواست شبیه فیلم‌ساز دیگری باشد، اصالت، ویژگی مهم کار او بود. به خودش و آنچه در روایت و پرداختش تبحر داشت، وفادار بود. «سرنخ» بیش‌از‌آنکه شبیه سریالی پلیسی باشد، سریالی اجتماعی با مؤلفه‌های آشنای سینمای پوراحمد است. برای‌همین و به‌این‌دلیل مهم که سازنده‌اش نخواسته ‌سمت نمونه‌های موفق غربی و هالیوودی برود، برای بیننده ایرانی دل‌نشین و پس‌ازسال‌ها هنوز دیدنی‌ست. «سرنخ» تقلیدی یا وام‌دار سریالی دیگر نیست؛ پلیسی دارد که با لهجه اصفهانی صحبت می‌کند، برای مادرش سبزی پاک می‌کند و با دستیارش درباره ضرب‌المثل‌های ایرانی، حرف می‌زند. پوراحمد در «سرنخ»، داستان‌هایی را روایت کرده که اگرچه جنایی و حادثه‌ای هستند؛ اما در بستر جامعه ما امکان وقوعشان به‌وجود آمده. برای‌نمونه حتی اقتباسی که در یکی از قسمت‌های سریال از قصه ایزابل آلنده شده، به‌خوبی بومی شده است. امیرحسین اوصیا (بهترین نقش و بازی جهانبخش سلطانی) که درگیر یک بحران خانوادگی است، از اصفهان به تهران آمده و کنار مادرش (پروین یزدانیان) زندگی می‌کند، مادر، گاهی درگیر پرونده‌ها می‌شود و برای اوصیا، راهکارهایی ساده که البته از تجربه زندگی نشاءت می‌گیرد، دارد. رابطه مادر و فرزندی، همان رابطه شیرین و پرفرازونشیبی که بی‌بی و مجید (مهدی باقربیگی) داشتند و احتمالاً از تجربه شخصی پوراحمد و رابطه با مادرش گرفته شده، اینجا هم یکی از مهم‌ترین بخش‌های سریال است. پوراحمد در «سرنخ» شکل‌های مختلف روایت و قصه‌گویی را تجربه کرده. در اپیزود «تماشاخانه»، دغدغه ذهنی حامد (محمدرضا فروتن) برای کشتن شوهر خواهرش، کابوسی که یک قاتل می‌تواند داشته باشد، به‌تصویر کشیده است. در دنیای ذهن حامد، اوصیا هم حضور پیدا می‌کند و با حامد سرگشته و بی‌قرار، وارد بحث می‌شود. پوراحمد در این اپیزود، هوشمندانه بین تراژدی و کمدی پیوند می‌زند و نمی‌گذارد فضای قصه، تلخ و تراژیک بماند. درخشش فروتن دراین‌سریال، (با بازی در یک اپیزود) به ستاره‌شدن او انجامید. حالا و از پس سال‌ها می‌توان متوجه شد که بازی فروتن دراین‌سریال، از «مرسدس» و «فریاد» (مسعود کیمیایی) بهتر است. «سرنخ» به دیده‌شدن بازیگران بسیاری منجر شد؛ بازیگرانی که معمولاً در یک اپیزود مقابل دوربین رفتند، محمدرضا داوودنژاد و مجید مشیری با این سریال دیده شدند و جهانبخش سلطانی پس از تجربه موفق «قصه‌های مجید»، با این نقش و بیش‌ازهمه نقش‌هایش در سینما و تلویزیون در خاطر ماند. در 40سال‌اخیر، یکی از دغدغه‌های مدیران فرهنگی این‌بوده‌که مصداق‌هایی برای سینمای ایرانی و ملی داشته باشند، بعضی فیلم‌سازان فکر می‌کنند نمایش گلدان‌های شمعدانی کنار حوض آب و غذاخوردن در ظروف سفالی، فیلم‌ها و سریال‌ها را بومی و ملی می‌کند. کیومرث پوراحمد در دوران اوج فیلم‌سازی‌اش، از نمونه‌های موفق خلق آثاری با رگه‌های ایرانی بود. بعد از تجربه درخشان و دوست‌داشتنی «قصه‌های مجید»، «سرنخ» که اتفاقاً از مناسبات جامعه‌ای مدرن صحبت می‌کند و بیشتر فضایی شهری و آپارتمانی دارد، ادای دین به فرهنگ، سنت‌ها و باورهای ایرانی‌ست. پوراحمد این‌کار را بدون شعار و اغراق انجام داده. این‌روزها که نام «سرنخ» دوباره سر زبان افتاده، خبرهایی درباره ساخت سری دوم آن شنیده می‌شود. با احترام به این سینماگر و باتوجه‌به تجربه‌های چندسال‌اخیر پوراحمد در سینما، شاید بهتر باشد فیلم‌ساز قدیمی، خاطره خوش این سریال را از ذهن‌ها پاک نکند و اجازه دهد ما «سرنخ» را دوست‌داشتنی و موفق به‌یاد بیاوریم.
محدثه واعظی‌پور

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه