• شماره 2779 -
  • 1402 دوشنبه 18 ارديبهشت

خودنویس

نمی‌بخشم نگاهی را که صبرم را جهانی کرد
طلسم آن دو چشمی را که احساسم تبانی کرد
نمی‌خواهم دل سنگی که مرهم نیست بر قلبم
همین اجبارِ وُ انکاری که دل را دل‌پَرانی کرد
نمی‌جویم نگاری را که با اکراه وُ بی‌میلی
مرا بر سفره‌ی خالی زِ هر حس، میهمانی کرد
تمرّدهای خاموشی که هر‌لحظه نثارم گشت
دلم قربانی آن شد که غم را میزبانی کرد
بهارم بود وُ روحِ مهر را تاباند بر جانم
شکوفا شد گلِ عشق وُ پَس آن با من خزانی کرد
زمینی بودم وُ در فکرِ آبی و دو پَر نانی
که تُنگم را به دریا بُرد وُ دریا، شوکرانی کرد
دلم صید نگاهش کرد وُ چندی ساخت با قلبم
پس آن در خشکیِ مفرطْ رها، صیادِ جانی کرد

قسم بر عشق وُ عرفان وُ قسم بر هِجر وُ مهجوری
نمی‌پویم رهِ عشقی که عاشق، جاودانی کرد
هدیه بهروز

 

تقصیرِ وسوسه ی شیطان است
اما فعلاً تو در دسترسی
پس شکنجه شو
آی‌سان مرامی

 

ماه که خوابید،
سوسوی ستاره‌ها،
تنها دل‌خوشی آسمان شد.
رها فلاحی

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه