• شماره 2825 -
  • 1402 چهارشنبه 14 تير

سخن مدیرمسئول

1000 برج روی گسل

علی‌اکبر بهبهانی

آیا باورتان می‌شود که 1000 برج در غرب تهران بر روی گسل بنا شده‌اند تا شهرداری کسب درآمد کند و چرخ هزینه‌های آن با روغن‌کاری به‌خوبی بچرخد؟! یعنی سازنده و مجوزدهنده ساخت برج‌‌ها می‌دانستند که بر روی گسل راه‌‌‌رفتن هم خطا‌ست تا چه‌رسد که برج‌های 30 طبقه و بیشتر و هر طبقه دارای چهار تا پنج واحد، یعنی 150 خانوار، نه یک ساعت بلکه یک عمر باید بر روی گسل‌ها زیست کنند و هر لحظه احتمال می‌رود در تهران که کارشناسان زمین و استادان زلزله‌‌شناسی، همگی متفق‌القولند که حدوث زلزله در آن حتمی‌ست، در معرض خطر باشند؛ و چون این اعتقاد اصولی‌ست، بازهم در کمال تأسف، عامداً بر روی نقاط زلزله‌خیز، برج احداث می‌کنیم؛ درحالی‌که نباید از عقل سلیم، سخن بگوئیم ولی عکس آن را عمل کنیم که حاصل این بی‌تدبیری، گام برداشتن به‌طرف مرگ حتمی‌ست. اینک باید بررسی کرد؛ وقتی که خطر را می‌شناسیم به‌چه‌علت باید به استقبال خطر برویم؟ بعد هم ادعایمان گوش کواکب را کر کند! اگر با این تعاریف، بازهم شهرداری‌ها در مناطق مختلف تهران و شهرستان‌ها‌ حاضر می‌شوند بر روی گسل خانه بنا کنند، در کوچه‌های شش‌متری خانه‌های 6 تا 10 طبقه را با مجوز شهرداری بر پا کنند و خلق‌الله هم به علت احتیاج به سرپناه از این خانه‌های پرخطر استقبال بنند و در آن سکونت کنند، چرا ناراحت هستیم که تهران هوا ندارد؛ تنفس ندارد؛ و به‌جای آن از هر کجای ایران مشکلات قلبی، تنفسی را بررسی می‌کنیم؟! چرا با‌ آمار مستدل به‌نوعی مقایسه کنیم پایتخت 16‌میلیونی کشور ما، هر آن باید به خطر توجه کند که اگر خدای ناکرده، گسل‌های نیمه‌فعال و خواب‌‌آلوده تهران اگر سر از خواب بردارد، چه تراژدی غمگینی را ساکنان تهران می‌بینند و چه تعداد وحشتناکی از همشهریان تهران، با داشتن هزاران امید و آرزو باید حاصل بی‌تدبیری شهرداری‌ها را بدهند. صد‌البته که سازندگان بی‌تدبیر وبی‌انصاف، تصوری بیشتر از شهرداری‌ها دارند که این طبقه سودجو و مال‌اندوز، برای جمع‌آوری سرمایه افزون‌تر و احیاناً زندگی راحت‌تر، آن هم در اروپا و آمریکا و کانادا، حاضرند به‌طور سفاک‌گونه و ظالمانه، حداقل یک جمعیت 40 تا 50‌هزار‌نفری را با میل و اراده و مکنونات قلبی قربانی کنند تا سرمایه خود را از خون مردم نجیب و شریف، ده‌ها برابر کنند و در کمال تعجب همچنان شاهدیم که عده‌ای در کمال بی‌مهری عنان ساخت‌و‌ساز را در کشور در ید قدرت نگهداشته‌اند؛ تا‌جایی‌که قیمت مسکن در پاره‌ای از نقاط تهران، به‌صورت نجومی‌ آن‌قدر بالا رفته که حتّی در اروپا و آمریکا هم چنین وضعیتی مشاهده نمی‌شود و این وضعیت به جایی رسیده است که یک اکثریت 70‌درصدی، اگر درآمد و حقوق خود را در تمام عمر، پس‌انداز کنند، باز‌هم قادر نخواهند بود، یک سرپناه 50‌متری خریداری کنند و لذا مسکن و قیمت آن در پاره‌ای از موارد و برای عده‌ای از مردم، به رویایی دست‌نیافتنی مبدل شده است و این‌قدر فاصله غنی و فقیر زیاد شده است که درگذر از نداشتن سرپناه، حتی سفره‌های مردم هم تهی‌تر شده است اکنون با‌وجودی‌که همه مردم واقف به این سرنوشت هستند؛ اما نمی‌توانند اقدام حداقلی هم کنند و لذا با شهرنشینی خداحافظی کرده و حاشیه‌نشینی را علی‌رغم میل باطنی پذیرفته‌اند و معلوم نیست با‌وجودی‌که 1000 برج ساخته شده بر روی گسل‌ها حداقل 30‌درصد آن خالی از سکنه است و خریدار واقعی ندارد، باز‌هم شاهدیم که همچنان خانه‌سازی در تهران ادامه داشته؛ تا‌جایی‌که به‌مرور همگان احساس می‌کنند که در تهران حتی فرصت نفس کشیدن هم از مردم گرفته شده و حاصل آن پر شدن تخت‌های بیمارستانی‌ست. در پایان امیدوارم شهرداری و متمولین خانه‌ساز، هر‌چه‌زودتر، رویه فعلی را متوقف نمایند.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه