یادداشت
«رابینهودِ» باشکوه؛ روایتی بزرگ بر صحنهای بیانگیزه از پرسش
رزیتا اسکوئی
نمایش «رابینهود» در «تالار وحدت» از لحظه ورود تماشاگر، چشماندازی وسیع و پرجزئیات پیشروی او میگذارد؛ که با طراحی صحنهای گسترده، نورپردازی دقیق و شناخت کامل از ظرفیتهای سالن، نوید تماشای اجرایی پرانرژی و چشمنواز را میدهد. کارگردان، در بازآفرینیِ فضای افسانهایِ این اثر، بهخوبی توانسته است احتمالات بصری تالار را فعال کند و پایهای باشکوه برای روایت خود بسازد. با وجود این شکوه؛ گاه میتوان ردی از فاصله میان عظمت صحنه و عمق روایت را مشاهده کرد. هرچند صحنههای اکشن و حرکتهای گروهی بامهارت طراحی شدهاند؛ اما در برخی مقاطع، اینبخشها ریتم اصلی داستان را از تمرکز بازمیدارند و اجازه نمیدهند مسیرِ دراماتیکِ اثر بهاندازه قابلیتهای بصری آن پیش برود. بازیگرانِ نقشهای اصلی، حضورِ منظم و کنترلشده دارند. شخصیت «رابینهود» با کاریزمایی قابلقبول روی صحنه ظاهر میشود و «شرورِ داستان» نیز انرژیِ کافی برای پیشبرد تعارضها دراختیار دارد. بااینحال، سطحیماندن خطوطِ شخصیتی موجب میشود تقابل میان «خیر و شر» در جایگاهی کاملاً کلاسیک بماند و فرصت لازم برای ارائه «خوانشی تازه» از این افسانه فراهم نشود. دیالوگها روان و خوشآهنگاند و تلاش شده تا ارتباط سریع و مستقیم با مخاطب برقرار شود؛ بااینوجود، نمایش ترجیح میدهد وفادار به روایت کلاسیک باقی بماند و امکان تفسیری امروزیتر از موضوع عدالت و نابرابری را چندان دنبال نمیکند. این انتخاب، اثری امن، محترم و قابلقبول ساخته است؛ اما جای تجربهگرایی و جسارت را اندکی «خالی» میگذارد. موسیقی، نقش پررنگی در کیفیت اجرا دارد. تِمهای ارکسترال و طراحی صوتیِ دقیق، فضای حماسی و ماجراجویانه نمایش را تقویت کرده و بر شدتِ احساسات صحنه میافزایند. در برخی لحظات، موسیقی تاحدی پیشبرنده میشود که گویی: کمبود عمق دراماتیک را جبران میکند؛ ویژگیای که ازیکمنظر نقطهقوت و ازمنظری دیگر، نشانهای از ناهماهنگی میان صحنه و داستان است. طراحی لباس بهعنوان یکی از چشمگیرترین عناصر نمایشی، توجه ویژهای را بهخود جلب میکند. جزئیات دقیق و انتخاب رنگهای هماهنگ نشانه دقت بالای تیم طراحی است و به خلقِ جهان بصریِ نمایش، کمک شایانی میکند. تنها نکتهای که دراینبخش قابلاشاره است، تمایل لباسها بهسمت فانتزیِ تزیینیست؛ امریکه گاه فضای زمینیترِ روایت «رابینهود» را بهسمت «زیباییگرایی صرف» سوق میدهد. بهرهگیری از فناوریهای صحنه؛ ازجمله پروجکشن و سازوکارهای مکانیکی، سطحی مدرن به اجرا بخشیده و آنرا از بسیاری آثارِ مشابه، متمایز میکند. بااینوجود؛ تأکید بیشازحد بر جلوهها در برخی بخشها سبب میشود تمرکز تماشاگر از بطن روایت دور شود و بیشازآنکه درگیر پرسشها و شخصیتها باشد، جذب امکانات فنی گردد. بهنظر میرسد مهمترین کاستی نمایش، نه در اجرا؛ که در لایههای معنایی آن شکل میگیرد. افسانه «رابینهود» ظرفیت بالایی برای تفسیر امروزی دارد؛ از عدالتخواهی تا نقد ساختارهای قدرت. بااینحال، نمایش در محدوده رواییِ مطمئن و محتاط باقی میماند و کمتر بهسوی بازتعریف موضوعاتی حرکت میکند که میتوانستند اثر را از «اجرایی بزرگ» به یک «تجربه تفسیریِ ماندگار» تبدیل کنند. با وجود ایننکات؛ «رابینهود» نمایشیست که تماشای آن، تجربهای جذاب و دیدنی برای عموم مخاطبان فراهم میکند؛ که در آن: تلاش، سرمایهگذاری و استفاده از ظرفیتهای حرفهای صحنه بهوضوح دیده میشود. این اثر میتواند نقطهای مهم در مسیر بازگشت تولیدات بزرگ به صحنه باشد؛ هرچندکه برای ماندگاری، نیازمند جهشی بهسوی جسارت بیشتر در روایت و اندیشه است. «رابینهودِ» (تالار وحدت) درنهایت، اجرایی قابلاحترام، پرکار و باشکوه است؛ نمایشی که درخشان ظاهر میشود؛ اما میتواند در آینده با افزودن لایههایی اندیشمندانهتر، به کاری بدل شود که علاوهبر شکوه؛ با معنا نیز در حافظه مخاطب جاودانه گردد.