نبود جای پارک علت اصلی رکود مراکز فرهنگی است
پاركینگزدایی فرهنگی
معماری فضاهای عمومی، تنها ساخت یك بنای معمولی كه حداكثر ظاهر بیرونی آن در شهر به چشم میخورد نیست. بسیاری از این فضاها در واقع با آمیزهای از ظاهر، مدیریت فرهنگی، كاربری و... مبداء جریاناتی مهم در فرهنگ شهر و حتی فرهنگ ملی میشوند. فرهنگی كه ممكن است از طرف طبقه و طیفی از جامعه مورد تایید باشد و از طرف دیگرانی محل بحث و حتی مخالفت. تاریخ شهرسازی پر از نمونههایی است كه مخالفان یك فرهنگ خاص یا تاریخچهی مرتبط با یك بنا و فضای معماری، دست به كلنگ بردهاند و بنا را از بیخ و بن ویران كردهاند. گاهی چنان افراطی كه موجبات خشم مردم را فراهم میكند و گاه پنهان و دور از توجه. گویا متأسفانه این شیوه برخورد نه تنها در دنیای امروز كمتر نشده، بلكه حداقل اقداماتی مانند آنچه در افغانستان و سوریه و... افتاده، افزایش چشمگیر آن را تایید میكند. گاهی نیز حذف این فضاهای فرهنگی با تغییر كاربریهای صریح و دستوری، محقق میشود. چه وقتی یك چهارطاقی ساسانی به نمازخانه تبدیل شده باشد و چه سینمایی كه یك شبه به بازارچه و میوهفروشی تبدیل میشود. اما در سالهای اخیر به نظر میرسد، به واسطهی تغییر سبك زندگی شهری، روشی تازه برای این كار سازماندهی شده است، «پاركینگزدایی». بدیهی است فضایی كه مخاطب و عملكرد خود را از دست داده باشد، نمیتواند همچنان منشاء تاثیرات فرهنگی قدرتمندی باقی بماند. بنایی كه جایگاه شهری و شأن واقعی آن تخریب شده، اجباراً باید گردونهی فرهنگی پیشین خود را ترك كند. این نوع تخریب حائز دو ویژگی است: اول آنكه خود به خود توجیه همین روند و عملیات حذفی است و دوم آنكه پنهان و تدریجی است. به چشم نمیآید و در نتیجه برای جامعه مخاطب، حساسیت برانگیز نیست. در حالیكه علاوهبر اعمال قوانین اجباری شهرداریها، این روزها مراكز تجاری و هایپرماركتها، حتی تالارهای كوچك عروسی ـ به طور طبیعی ـ برای جلب مشتری بیشتر، در اولین مراحل طراحی، راهاندازی و تبلیغات، روی سهولت مسیرهای دسترسی و امكانات و تعداد پاركینگهای مجموعه متمركز میشوند، در برخی از فضاهای مهم فرهنگی (كه از قضا در یك موضوع با هم مشترك هستند و آن زمان احداث و بانی آنهاست) با تلاشی شبانهروزی این نوع امكانات، به جای توسعه متناسب با وضعیت روز، ناگهانی یا به تدریج حذف میشوند. بدیهی است فضایی كه مخاطب با دشواری به آن دست مییابد، نمیتواند در رقابتی سالم، شاداب و طبیعی مشاركت كند. «پاركینگ» یكی از مهمترین خدمات لازم در شهرهای ماشینی امروزی است و حذف آن میتواند رضایت و حضور مخاطب در فضاهای مورد اشاره را (خوب یا بد) به شدت تحت تاثیر قرار دهد. حالا به چند مثال در این زمینه توجه كنید و قضاوت كنید این تكرار الگو تا چه حد میتواند سهوی یا عمدی باشد:
برج آزادی: در سال ۱۳۴۹، با طرحی از حسین امانت، ساخته شد. این بنا مشتمل بر سه طبقه، دارای چهار آسانسور و دو راه پله و ۲۸۶ پلکان است. در محوطه زیرین آزادی چندین سالن نمایش، نگارخانه، کتابخانه، موزه و... قرار دارد. با این وجود چندآنكه باید رونقی ندارد. بیشك نبود امكان پارك ماشین برای مراجعین ـ كه با ساخت و سازهای اطراف میدان از بین رفته ـ یكی از دلایل ركود این مجموعه فرهنگی است.
فرهنگسرای نیاوران: ساخت این بنا با طرحی از كامران دیبا در تاریخ ۱۳۵۵ شروع و در سال ۱۳۵۶ به اتمام رسید. کل فضای مجموعه نیاوران ۱۱۰هزار متر مربع است و زیر بنای ساختمان فرهنگسرای نیاوران ۱۰هزار متر مربع است. دو نگارخانه اصلی، رستوران، كتابخانه، آمفی تئاتر و... از امكانات این مجموعه فرهنگی است كه همان حداقل فضاهای پارك خیابانی آن هم عملاً در اختیار مراجعین پارك نیاوران است. پاركینگ ضلع شمالی میدان (پاركینگ كاخ ـ موزه نیاوران) نیز به دلایل مختلف از دور ارائه خدمات خارج شده است.
تئاتر شهر: بزرگترین و معروفترین مجموعهی نمایش تئاتر ایران است و در سال ۱۳۴۶ توسط مهندس علی سردار افخمی طراحی شد. ساخت آن پنج سال طول كشید و سرانجام در روز هفتم بهمن ۱۳۵۱ با نمایش «باغ آلبالو» نوشته آنتوان چخوف و به کارگردانی آربی آوانسیان افتتاح شد. در چند دهه گذشته دسترسی به این مجموعه در تقاطع خیابان ولیعصر (عج) و انقلاب به دلیل ترافیك شهری به اندازه كافی دشوار شده است. اما تعطیلی پاركینگ مجموعه با احداث مسجد ولیعصر ـ كه با تكیه بر موضوعات اعتقادی و مذهبی ـ به هر نوع اعتراضی بیاعتنا بود، بخشی از مخاطبین این مجموعه را با مشكلات تازهای روبهرو كرده است. روندی كه در كنار مدیریتهای خاص شهری و تخصصی، به تدریج باعث هدایت نمایشها و مخاطبین تئاتر به فضاهای محقرتری مثل پلاتوهای كوچك و خانه هنرمندان و... شده است. ابایی ندارم كه بگویم: (به هر دلیل شخصی یا سازمانی) شخصاً تفاوت معناداری بین برخورد مامورین راهنمایی و رانندگی در كنار این مجموعهها و مثلاً بعضی از مجتمعهای تجاری مشابه را تجربه كردهام.
موزه هنرهای معاصر تهران: این موزه در سال ۱۳۵۶ با طرحی از کامران دیبا در گوشه غربی پارک لاله و در زمینی به مساحت ۸٬۵۰۰ مترمربع (با احتساب باغها) بنا شد. یكی از معتبرترین موزههای هنری در منطقه خاورمیانه و شاید در آسیا محسوب میشود. این مجموعه همراه با موزه فرش از امكانات پاركینگ مشتركی برخوردار بودند كه از سالها پیش به بازارچه خود اشتغالی پارک لاله تبدیل شده و با وجود وعدههای مكرر برای الحاق مجدد به موزه، همچنان به كار خود ادامه میدهد. باری كه حذف این پاركینگ بر روی مراجعین وارد میكند، به خصوص در مراسم رسمی افتتاحیه نمایشگاهها و... كاملاً به چشم میخورد. در حال حاضر حتی فضای مناسبی برای پارك خودرهای سازمانی، ورود مهمانان ویژه و پرسنل موزه هم در دسترس نیست.
تالار وحدت: توسط اوژن آفتاندلیانس براساس مدل نمونه اپرا هالوین ساخته و با نام مجموعهی تالار رودکی در تاریخ ۳ آبان ۱۳۴۶ افتتاح شد. از بزرگترین سالنهای موسیقی و تئاترهای خاص بود كه كم كم جایش را به سالنهای نه چندان مطلوبی مثل میلاد و كشور و... داده است. پاركینگ این مجموعه هنوز در اختیار مراجعین است. اما ظرفیت بخش بزرگی از آن ـ به جای توسعه متناسب ـ با ساخت و سازهای جدید، انباشت لوازم اضافی و یا اختصاص به خودروهای دولتی و... اشغال شده است. البته عادت افراط در تردد با اتومبیل شخصی و در همه قسمتهای شهر را تایید نمیكنم و به هیچوجه مدعی نیستم كه حذف پاركینگ به تنهایی عامل رونق یا كساد یك مجموعه فرهنگی ـ هنری است. اما باور دارم كه در فضای رقابتی و در كنار مجموعهای از عوامل، باعث توقف و یا سرعت گرفتن آنها میشود. لازم به یادآوری است كه در ضوابط طراحی شهری، با توجه به حوزهبندی تراكم، در ازای هر ده صندلی سالنهای سینما و تئاتر و... حداقل یك ظرفیت پاركینگ خودرو سواری الزامی تلقی میشود.
سعید فلاحفر- هنرآنلاین