حلب چشم به راه معجزهی خرد انسانی
موضوع بحران سوریه، در نقطه محوری خود یعنی «سرنوشت حلب»، در حال غامضتَر شدن است تا جایی که حتی احتمال برخورد مستقیم قدرتهای جهانی میرود. نگاه این اقلّ، از نخستین روزهای تصاعد بحران در سوریه، احتمال وقوع یک جنگ فراگیر، طولانی مدت، و گسترده را بازیابی میکرد، تا جایی که حتی احتمال برخورد مستقیم قدرتهای جهانی، تا لبه وقوع جنگی به گستردگی مداخله اکثر قدرتهای جهان، را میداد. امروز، ضمن نشر خبر حضور یک ناوچه رزمی چین در سواحل سوریه در مدیترانه، خبر تجهیز تروریستهای مخالف أسد (از جمله جبههالنصره) توسط ایالات متحده به سلاحهای ضد هوایی دوش پرتاب را، در کنار این اظهارات پوتین داشتیم که گفته است، هیچ راهی را بهجز بمباران تروریستها جهت ختم جنگ نمیشناسیم، و اگر کسانی بخواهند هواپیماهای ما را هدف قرار دهند، آنگاه باید منتظر جنگ سوم جهانی بود.
معمای حلب در چیست؟
حلب که نزدیک به ٩٠٪ از جمعیتاش تخلیه شدهاند، چرا و چگونه گروگان واریته و مجموعهای از نمایندگان همه گروههای درگیر در بحران سوریه، شده است؟ چرا دمیستورا، سومین نماینده سازمان ملل در این بحران، نیز در حال قربانی شدن در پروژه حلب است؟ چرا حتی ایالات متحده و حتی دبیرکل سازمان ملل، از ایده دمیستورا جهت تخلیه تروریستها از حلب، به شرط سلامت و حفظ ساز و برگهای نظامیشان، و نجات باقی مانده مردم (که تاکنون نیز امکان خروج یا فرار به سبک دیگر شهروندان حلب را داشتهاند، اما هنوز یا نخواسته و یا نتوانستهاند که خارج شوند)، حمایت نکردند؟ فاصله متن روسیه با متن فرانسه مگر چقدر بود؟ هر دو متضمن خروج بودند، اما از قرار، کیفیت خروج مهم است.
نگرانی طرفین از کجاست؟
چرا آمریکا تا سرحد احتمال توسعه و تصاعد جنگ تا مرز فراگیر شدن، اجازه تکمیل شدن محاصره حلب، توسط أسد و حمایت روسیه را نمیدهد؟ اختیار سایرین، بهجز ایالات متحده و روسیه، در تصمیمگیری برای توافق در گره حلب چقدر است؟ همه این واقعیات گویای آن است که، سرنوشت معادله قدرت و امنیت در سطح جهان، در آینده قابل پیشبینی، به سرنوشت جنگهای جاری در سوریه، عراق و یمن وابسته است و سرنوشت هر سه جنگ نیز در عرصه تقابل در سوریه تعیین میشود، کلید سرنوشت نبرد سوریه نیز، در معمای حلب نهفته است، همه هزینههایی که هر طرف تاکنون دادهاند، در مقابل هزینههایی که منبعد قرار است داده شود، بهنظر میرسد ناچیز باشد. زیرا، هیچ یک از دو قطب محوری تقابل، و نیز هیچکدام از اقطاب قدرت منطقهای درگیر در این نبرد، هراسی از هزینههای بیشتر ندارند، بلکه مهمترین هراسشان، از احتمال واگذاری نتیجه نبرد است. گویی سرنوشت بودن یا نبودن شان در سرنوشت این نبرد نهفته است. چنین وضعیت متصلب و غیرمنعطفی، احتمال اسکلیشن و تصاعد جنگ را بسیار کرده است. شاید، مجموعه امتیازاتی را که بتوان در عرصه دیگر محیطهای تقابل، أعم از خاورمیانه و اروپا و شرق دور، برای هریک از طرفهای اصلی جنگ، متصور شد (بهعنوان وجه المصالحه احتمالی) نیز، نتواند تحریککننده کوتاه آمدن هر طرف، در این نقطه مرکزی نبرد باشد. این یک غامض بزرگ امنیتی تاریخ است، در چنین وضعیتی، تنها یک حادثه بسیار بزرگ در درون جبهه هر یک از طرفین، که موجب غفلت و ضعف ناگهانی یک طرف و غلبه قهری طرف دیگر بشود، یا، تصاعد دامنه جنگ تا مرز جنون بزرگ، تا جایی که موجب گریز یک طرف از مقابل طرف دیگر بشود، میتواند سرنوشت را نهائی کند. راه سوم، معجزهای است بنام ‹خرد انسانی›، راهکاری که قاعدتا بایستی از مسیر ساز و کارهای تلاشهای سیاسی بینالمللی، به اتکای تجربیات بشری در خاتمه جنگهای بزرگ، و ورود به دالان ترک مخاصمه و برقراری مصالحه، تعقیب شود. لازمه این کار، وجود یک نیروی بسیار قوی و مؤثر، بر اراده و خواست قدرتهای جهانی است، نیرویی که متاسفانه اثری از آن، لاأقل در اٌفق کوتاهمدت دیده نمیشود. شاید معجزه رسانههای فراگیر غیردولتی، با کمک کمپینهای بسیار گسترده مردمی در أقصی نقاط جهان، برای نخستین بار بتواند تاثیر غلبه اراده آحاد بشر را بر اراده دولتهای درگیر، به نمایش بگذارد. این ایده در حد یک آرزو، چندان بعید نیست. /علیرضا اکبری/ ایرنا