بیانیه «ضد زرد» علیه لشگرکشی اینترنتی
در تمام جوامع، هر هنرمند به فراخور گستره فعالیت و طیف مخاطبیناش، خواه ناخواه نظر شماری از طرفداران و منتقدان را به خود جلب میکند. این جلب توجه تا جایی که به تعریف و تمجید محدود باشد، برای غالب افراد خواستنی است، اما بدیهی است که یک اثر هنری هرچند بسیار قدرتمند و محبوب هرگز به معنای مطلقِ کلمه، کامل و بینقص نخواهد بود. اینجاست که تفاوت یک هنرمند مؤلف و صاحب تفکر، با دیگر اقشار فعال در زمینه هنر مشخص میشود. یک مؤلف واقعی، همواره خودش نخستین و سختگیرترین منتقد آثار خود بوده و به این نکته واقف است که اثر بینقص وجود ندارد. چنین فردی نهتنها از نقد شدن آثارش توسط منتقدین حرفهای و مخاطبان مطلع رنجیده نمیشود، بلکه به استقبال آن نیز میرود. چرا که به خوبی از این موضوع آگاه است که تعریفِ صِرف و جانبداریِ بیقید و شرط از آثارش توسط دیگران، در بهترین شرایط ممکن، او را در همین نقطه که هست، زمینگیر خواهد کرد و چهبسا موجبات افت کیفیت آثار و افول جایگاه هنری او را نیز فراهم آورد.نقد صریح و بیپرده، برای بخش وسیعی از جامعه ما موضوع جدیدی نیست و ظرفیت پذیرش آن نیز وجود دارد. چندانکه سالهاست این رویه به شکل جدی و حتی در قالب برنامههای تلویزیونیِ زنده و پُرمخاطبی مثل «نود» (در زمینه فوتبال) و «هفت» (در زمینه سینما) جریان پیدا کرده و میزان تأثیر آن، بر هیچکس پوشیده نیست؛ ولی متأسفانه موسیقی، از این قافله عقب مانده است. اینکه طرفداران، به شخصیت محبوبشان تحت هر شرایطی ابراز علاقه کنند و هواداریشان بیقید و شرط باشد، میتواند طبیعی باشد اما این نیز بدیهی است که موفقیت، استعداد و محبوبیت یک فرد، دلیل موجهی بر دوری جستن او از خطا و غیرقابل نقد بودن آثارش نخواهد بود. شاید این به شکل یک عادت در آمده باشد که هرگاه نقدی منتشر میشود که در آن اشاراتی مستدل، محترمانه و بیتعارف، نسبت به نقاط ضعف یک اثر مندرج است، صدها و گاهی هزاران نفر از هواداران هنرمندِ نقد شده، به صفحات مجازی هجوم بیاورند و برای احقاق حقِ - به زعم آنها ضایع شده- هنرمند محبوبشان، با ادبیات شخصی خود (که غالباً خالی از منطق و گاهی بسیار موهن است) به جان منتقد اثر بیُفتند و او را که متهم به غرضورزی شده، از انواع ناسزاها بینصیب نگذارند. بدونشک مسئولیت این لشگرکشیهای اینترنتی متوجه هنرمندانی که مورد طرفداری واقع شدهاند، نیست.
این تحرکات اکثراً خودجوش هستند و تا جایی که به اعلام هواداری و تأکید بر «خوب و بینقص» بودن هنرمند مذکور محدود باشند، جای اعتراضی نسبت به آنها وجود ندارد؛ اما زمانی که به یک موج اهانت و فحاشی مستمر و دامنهدار تبدیل میشوند، آنجاست که هنرمند در قبال هواداراناش مسئول خواهد بود. همانطور که مثلاً باشگاههای ورزشی در صورت توهین و رفتار دور از تمدن تماشاگرانشان به پرداخت و تن دادن به انواع جریمهها و محدودیتها محکوم میشوند. کمترین انتظار از هر هنرمند این است که در صورت مشاهده چنین رفتار و امواجی، در درجه اول با همصدا شدن با آنها، خود به این جریان دامن نزند و در مرحله بعد، ضمن اعلام در صفحات مجازی خود و سایتهای مرجع، هوادارانش را به آرامش دعوت کند.این برخورد حتی به معنای پذیرفتنِ نقد مخالف نخواهد بود؛ بلکه تنها دعوت به برخورد متمدنانه و منطقی با شخصی است که در مورد یک اثر هنری، موضع و نظرش مخالف ماست.ما «امضاکنندگان» این نامه بر این باوریم که: یک هنرمند همانطور که از داشتن هواداران خوب و پرشمار، بهره اجتماعی و مادی به حقی میبرد، بهتر است در قبال رفتارهای دور از شأن و غیراخلاقیِ گروهی و فراگیرِ بخشی از هوادارانش نیز احساس مسئولیت کند. بهجاست هر هنرمند و فعال عرصهی هنر، پس از مطالعه این نامه، با تأيید یا رد آن، موضع شفاف خود را در مورد رفتارهای توهینآمیز هواداران در مقابل نظرات مخالف و نقدهای مستدل و محترمانه مشخص نماید و در این مرحله، قضاوت به عهده مردم، جامعهی هنری و زمان خواهد بود.امیدواریم با احساس مسئولیت، همراهی، فرهنگسازی و تعامل سازنده هنرمندان، منتقدین و هنردوستان، شاهد اصلاح این معضل فرهنگی، ارتقاء فرهنگ نقد و نقدپذیری، تثبیت جایگاه ضروری منتقد حرفهای و بهتَبَع آن بهبود روزافزون کیفیت آثار هنری باشیم.
*افشین یداللهی / خبرآنلاین