مارین لوپن؛ از گذشته تا امروز
این زن در یک قدمی کاخ الیزه است...
مارین لوپن؛ رهبر حزب راست افراطی جبهه ملی و نامزد این حزب در انتخابات 2017 ریاستجمهوری فرانسه، در یک دهه اخیر به یکی از مهرههای مهم سیاسی این کشور تبدیل شده است. بررسی تحولات حزب راست افراطی جبهه ملی که توسط ژان ماری لوپن تاسیس شد و با ظهور دخترش در عرصه سیاست، به قدرتی بیسابقه رسید، میتواند به تحلیل در زمینه آینده سیاسی این زن قدرتمند فرانسه که اینک در یک قدمی کاخ الیزه ایستاده است، بیانجامد. بررسی رویکردهای حزب جبهه ملی که تا دو دهه پیش در فرانسه در انزوای سیاسی به سر میبرد نشان میدهد که مارین لوپن از سیاست لیبرال پدرش به سیاستی سوسیال و با حدی از مداخله دولت گرایش پیدا کرد. مارین لوپن منتقد سیاستهای خصوصیسازی شد. او در اظهار نظرهایش تاکید کرد که با خصوصیسازیهای گسترده موافق نیست و به دخالت دولت برنامهریز برای بهبود امور اعتقاد دارد. این چرخشی آشکار از سیاست لیبرالی جبهه ملی تحت مدیریت پدرش بود که بنا را بر دخالت نکردن دولت در اقتصاد گذاشته بود؛ ایدهای که مبتنی بر استیلای بهترها و شایستهترها بر منابع بود. فرانسه که تا دیروز از به قدرت رسیدن جبهه ملی میترسید، با گذشت سالها و تقویت جایگاه این حزب در جامعه رایدهندگان فرانسوی، دیگر از شرایط حاکم بر این جامعه و حضور لوپن در یک قدمی کاخ الیزه شگفتزده نیست؛ چرا که بسیاری از نظرسنجیها از همان ابتدا حضور مارین لوپن؛ رهبر جبهه ملی را در دور دوم انتخابات پیشبینی کرده بود. شوک واقعی در سال 2002 رخ داد؛ زمانی که ژان ماری لوپن پدر که بنیانگذار جبهه ملی بود، آلن ژوسپن؛ نخستوزیر سوسیالیست را شکست داد. آن موقع نه تنها فرانسه که جهان در شوک فرو رفت. از دل دموکراسی فرانسوی گرایشی ناسیونالیستی تندرو خود را به عنوان رقیب اصلی گولیستها تحمیل کرده بود. فرانسه برای مقابه با افراطگرایی بسیج شد و در همان انتخابات اتحاد گروههای سیاسی علیه افراطگرایی قدرت خود را نشان داد. از آن انتخابات 15سال گذشته است. هم جبهه ملی پوست انداخته و هم از شدت مخالفت فرانسویها نسبت به این حزب کاسته شده است. علت این تغییر، راهبردی است که جبهه ملی فرانسه در این کشور اتخاذ کرده است. آنها از شبکههای اجتماعی استفاده کردند تا چهره خود را از هیولایی ترسناک به جریانی عادی و طبیعی تبدیل کنند. مارین لوپن از زمانی که هدایت حزب را بر عهده گرفت، تغییرات را در چند محور رهبری کرد. او تلاش کرد چهره جنجالی حزب را عادی نشان دهد. پدر او به اظهارات ضد هولوکاست و نژادپرستانه علیه مسلمانان مشهور بود و هم در مورد اتاقهای گاز کشتار یهودیان، شبهه وارد و هم در مورد مسلمانان نژادپرستانه اظهارنظر میکرد. دختر او وقتی بر مسند کار قرار گرفت، با پدرش مرزبندی کرد. دیگر نه از اظهارات ضد یهود خبری بود و نه از اظهارات نژادپرستانه. او در برابر موضع پدرش قرار گرفت که هولوکاست را بیاهمیت دانسته بود. مارین لوپن تلاش کرد روابط تیره جبهه ملی را با جامعه یهودی بهبود ببخشد. از طرفی با وجود همان سیاستهای ضد اسلام خود باز هم لحن آرامتری را در قبال مسلمانان اتخاذ کرده است. اما تغییر ریشهای دوم به سیاست اقتصادی حزب برمیگشت. او از سیاست لیبرال پدرش به سیاستی سوسیال و با حدی از مداخله دولت گرایش پیدا کرد. مارین لوپن منتقد سیاستهای خصوصیسازی شد. او در اظهار نظرهایش تاکید کرد با خصوصیسازیهای گسترده موافق نبوده و به دخالت دولت برنامهریز برای بهبود امور اعتقاد دارد. این چرخشی آشکار از سیاست لیبرالی جبهه ملی تحت مدیریت پدرش بود که بنا را بر عدم دخالت دولت در اقتصاد گذاشته بود؛ ایدهای که مبتنی بر استیلای بهترها و شایستهترها بر منابع بود. اما سیاستهای جدید اقتصادی مارین لوپن پایگاه حزبش را تقویت کرد. جبهه ملی به خاطر مواضع خود بین کارگران، کارمندان و جوانان طرفداران فراوانی پیدا کرد؛ به نحوی که در انتخابات منطقهای فرانسه در دسامبر 2015، یک نظرسنجی از سوی موسسه «اپسوس» صورت گرفت که نتایج آن در رسانههای مطرح از جمله لوموند منتشر و مشخص شد که جبهه ملی بین جوانان 18 تا 24سال بیشترین حامی را دارد. در واقع میتوان گفت که جبهه ملی تمرکز خود را از گفتمان ضد هولوکاست و نژادپرستی بر بحران اقتصادی گذاشت. از فرانسه ضعیف و شکننده تحت سلطه سارکوزی انتقاد کرد. وقتی نمایندگان سارکوزی در مناظرات تلویزیونی از فرانسه قدرتمند حرف میزندند، او با تمسخر میگفت: «فرانسه قدرتمند؟ شوخی میکنید؟» زمانی که فرانسوا اولاند و نیکولا سارکوزی به دور دوم ریاستجمهوری فرانسه در سال 2012 راه یافته بودند، سارکوزی در آرزوی شنیدن پیام حمایت مارین لوپن و راست افراطی از حزبش بود اما مارین لوپن باهوشتر از آن بود که فریب شعارهای جذاب سارکوزی در حوزه امنیت و مهاجرت را بخورد. سارکوزی تمام تلاش خود را به کار بست تا رای راست افراطی را برای غلبه بر اولاند بسیج کند اما شکست خورد؛ زیرا تحلیل مارین لوپن بر این ایده استوار بود که مردم اعتمادشان را به جمهوریخوهان از دست دادهاند. اما نوبت سوسیالیستها و فرانسوا اولاند؛ رئیسجمهوری فرانسه نیز رسید تا شانس مجددی برای انتخاب شدن نداشته باشند. مارین لوپن سالها برای رسیدن به چنین جایگاهی تلاش کرده است. حزب او هنوز هم به «هراس از دیگری»، بیگانهستیزی و عوامفریبی متهم است. منتقدان این حزب نشستن ناسیونالیستها بر کرسی ریاستجمهوری را به معنای تشدید هرچه بیشتر شکاف در جامعه فرانسه میدانند. با وجود همه اصلاحات صورتگرفته از طرف مارین لوپن، باز هم جبهه ملی برای بسیاری از فرانسویها به خصوص روشفکران چپگرا و میانهروها آنقدر ترسناک است که همه حول محور ضدیت با این حزب متحد شوند. حال باید منتظر بود و دید که آیا تراژدی همیشگی برای ناسیونالیستهای فرانسوی تکرار میشود؟ آیا آنها به ضعف همیشگی خود یعنی نداشتن متحدی قابل اتکا برای پیروزی نهایی خواهند باخت؟ /مجتبی نجفی/ ایرنا