مشکل ما کنسرت نیست مشکل ما فکر شماست
حرف نخنماییست؛ همه آنچه را که نمیپسندند در شمار چیزهای بیاهمیت جلوه میدهند و آنگاه مردرندانه فقط مسئله اقتصادی را مهمترین دغدغه مردم جا میزنند. ایکاش در همین شعار نیز دستکم بهقدر خردلی صداقت بهخرج میدادند. همه کسانی که امروز سنگ نان و آب مردم را به سینه میزنند، در تمام سالهای پسازانقلاب، وقتی قافیه تنگ آمده صراحتا فریاد برآوردهاند: «مگر مردم ما برای شکم انقلاب کردهاند؟!» امروز برای کسب قدرت میگویند: «تنها مشکل مردم آب و نان است»؛ فردا که قدرت را بهدست گرفتند و عجزشان از اداره کشور نمایان شد، دوباره پای ریاضت و قناعت و روحیه انقلابی را وسط میکشند و توصیه به خوردن نان خالی و اشکنه میکنند. همیشه هم برای تکمیل پروژه دوقطبیسازی کذایی خود از هنر و فرهنگ، مایه میگذارند. مردم به کنسرت چه نیازی دارند؟ تئاتر چه دردی را از آنها دوا خواهد کرد؟ حالا نمایشگاه کتاب نروند چه میشود؟ سینما به کار دین آنها میآید یا دنیایشان؟ شعر و داستان و رمان و فیلم و موسیقی مگر آب و نان میشود؟ بهعبارتی درست هم میگویند: ملتی که کتاب بخواند و فیلم ببیند و تئاتر بفهمد و موسیقی خوب گوش کند، دیگر خام این شعارهای پوپولیستی نخواهد شد و اصلا چنین ملتی بهتر است تا حشر، لنگ مسئله اقتصادی بماند؛ که اگر شکمش سیر شد، فیلش یاد هندوستان خواهد کرد و هوس موسیقی و فیلم و تئاتر و کتاب و قرتیبازیهایی از ایندست به سرش خواهد زد و دیگر نمیشود چنین موجود غربزده بیدین و ایمانی را جمع کرد. اما جهت اطلاع ایندسته از دوستان غمخوار محرومان و پابرهنگان باید عرض کنم که به قول رئیسجمهوری محبوبشان، آن میوه ممنوعه را لولو برد. دیر وقتیست که دیگر این شعارها در گوشها خوش نمینشیند و جز آندسته از سادهلوحان بهتنگآمده گرسنهای که به حکم الغریق یتشبث به کل حشیش مجبورند برای نجات از این وضعیت رقتبار به هرچیزی چنگ بیندازند، کسی برای این حرفها تره هم خرد نمیکند. آدمیزاد برخلاف چیزی که این دوستان غمخوار ما فکر میکنند، هم به نان احتیاج دارد هم به موسیقی؛ هم به جامه احتیاج دارد هم به شعر و داستان. البته میتوان همچون مدعیان حکومت اسلامی در کشورهای همسایه با زیبایی و آزادی به ستیز برخاست و به بهانه برپایی حکومت عدل و داد با مردمان چنان کرد که حاصلش بردن رونق مسلمانیست؛ اما این مردم آن مردم نیستند. علیرغم همه تلاشهایی که در سالهای اخیر برای گسترش عوامزدگی و خرافه صورت گرفته است، طبق معمول بهدلیل ناشیگری دوستان سرکنگبین صفرا فزوده است و بسیاری از آنها که خام شعارهای معجزه هزاره سوم شدند، هنوز جای یارانه 45هزار تومانیشان درد میکند. پیشنهاد میکنم شیوه دیگر کنید. کمی هنر بهخرج دهید. اندکی ذوق چاشنی کارتان کنید. ارزنی خلاقیت بهکار بندید. تا کی میخواهید مثل آن بنده خدایی که مدعی بود حرف مرد یکیست و تا آخر عمرش میگفت من 40سال دارم و حاضر نبود یکبار سخنش را عوض کند، رفتار کنید؟ باور بفرمایید آن مرحوم هم اگر زنده بود، اینگونه رفتار نمیکرد؛ باور کنید./سید عبدالجواد موسوی/ خبرآنلاین