دنیای چندقطبی چگونه خواهد بود؟
همکاری چین و روسیه تهدیدی برای غرب نیست
دراین مقاله دوجنبه از یک مسئله را بررسی خواهیم کرد: همکاری استراتژیک بین روسیه و چین که به سرعت تبدیل به یک سیاست خارجی، اتحاد تجاری و همکاری نظامی میشود. نخستین بخش درباره ماهیت خود رابطه است. جامعیت آن از کجا آمده و بهویژه چگونه میتواند تغییری در ماهیت بازی بینالمللی ایحاد کند و آیا میتواند روسیه را به مدار دنیای غرب بازگرداند؟ سوال دوم این است که با توجه به این دو کشور، این اتحاد بر اساس کدام نظم جهانی در چنددهه گذشته شکل گرفته است؟ ما مطمئنا میدانیم که آمریکا دیگر رهبر جهان یکپارچه نیست. اما آیا این واقعا به ما میگوید که با یک دنیای چندقطبی مواجه شدهایم؟ آیا گفته برخی مفسران درباره بازگشت جهان دوقطبی با ویژگیهای جنگ سرد جدید درست است؟ این مسائل از اهمیت حیانی برخوردارند اگر بخواهیم به درک زمانهای که در آن زندگی میکنیم و طرز کار موثر و پایدار سیستمی که حکومت جهانی را تشکیل میدهد بپردازیم. فکر می کنم مفید است که این شراکت را شبیه به همکاری فرانسه و آلمان ببینیم. رابطهای که به دنبال آن اساس هدایت اتحادیه اروپا ایجاد شد. از همان ابتدا آلمان از لحاظ اقتصادی شریک قویتر بود. رکود نسبی اقتصاد فرانسه تحت تاثیر قانون کار غیررقابتی و پویایی اقتصاد آلمان و افزایش حجم آن، باعث ایجاد اختلاف اقتصادی بیشتر شد. ممکن است بخواهید بدانید چرا کشورها در مشارکت با یکدیگر باقی ماندهاند درحالی که برابری وجود ندارد. پاسخ هرگز رسیدن به آن سخت نیست: با وجود تاریخی از نازیسم روی دوش آلمان، این کشور میبایست و میباید مسئولیت خود در قبال اتحادیه اروپا را به انجام برساند. فرانسه در واقع همچون صفحه نمایشی دودی برای قدرت آلمان عمل کرد. از دهه 1990 این نقش تا حد زیادی بر عهده اتحادیه اروپا در بروکسل بود جایی که در موقعیتهای اصلی تصمیمگیری در واقع توسط برلین تعیین میشد. و حالا زمانی که فرانسه نشانههای از بازگشت به زندگی و عزم آن را نشان میدهد همانطور که ماکرون میگوید هر دو کشور از کار در کنار یکدیگر سود می برند. ممکن است دقیقا همین سود مشترک چیزی است که همکاری چین ـ روسیه را میسازد. روسیه برای چین حیاتی است چرا که تجربهای طولانی در مدیریت روابط بینالملل داشته و دورانی از جنگ سرد را سپری کرده و بهدلیل تواناییاش در ایستادگی مستقیم در مقابل هژمونی آمریکا دارای اهمیت است. درحالیکه چین به دلیل وابستگی شدید اقتصادی و صادرات گسترده به ایالات متحده آمریکا نمیتواند این کار را انجام دهد مگر اینکه منافع حیاتی خود را در خطر تهدید ببیند. علاوه بر این با توجه به اینکه غرب چین را بهطور عمده چالشی بلندمدت در برابر قدرت و نفوذ خود میبیند، برای چین بهتر است که از قدرت دیگری که امروز روسیه است استفاده کند. با توجه به برگزیت و خارجشدن ترامپ از رهبری جهان، این احتمال وجود دارد که چین از سایهها بیرون بیاید و بهدنبال هدایت حکومت جهانی باشد. فایننشال تایمز این مسئله را غیرقابل پیش بینی میداند اما احتمال آن را رد نمیکند. این کشور با چالشهای عمده داخلی هم روبهروست از جمله انتقال تولیدها به سمت مصرف داخلی که میتواند رهبری سیاسی بیشتری را برای این کشور ایجاد کند. جدا کردن روسیه از چین مسئلهای است که از سوی هنری کسینجر در گوش ترامپ خوانده میشود. کسی که از ابتدای دوران ترامپ یکی از نزدیکترین مشاوران او بود. اما کیسینجر درباره این همکاری صادق نبوده است. کیسینجر با درک محدود خود از روسیه، ماهیت چنین ترکیبی را جدی نگرفته است همانطور که ما با اطلاعات ناقص خود دلیل اینکه که اتحاد روسیه و چین در آینده جداییناپذیر خواهد بود را درک نکرده ایم. بههمین دلیل است که موضع دولت باراک اوباما در قبال روسیه و امنیت عمومی با شکست مواجه شد. در این راستا دومین نصیحت هنری کیسینجر به دونالد ترامپ در آغاز ریاستجمهوری او لغو تحریمها در ازای پیشرفت در خلع سلاح و اجرای موافقتنامههای مینسک بود. بهدلیل آنکه روسیه درحال حاضر در جنگ مستقیم و بزرگی حضور ندارد فرصت خواهد داشت در یک دهه آینده قدرت نظامی خود را گسترش دهد، اما در مقابل آمریکا در درگیریهای زیادی حاضر است و به تبع این جنگها، تاثیر فرسایشی بر قدرت نظامی و گسترش قدرت نظامی این کشور خواهند داشت. پوتین استراتژی دولتی جدیدی درباره نیروی دریایی امضاء کرده است که براساس آن، سلطه آمریکا بر آبهای آزاد جهان را تهدیدی امنیتی خوانده و طبق آن تا یکدهه آینده قصد دارد به توان دریایی آمریکا برسد. بازیگری روسیه در خاورمیانه در سالهای اخیر به یکی از نمونههای مشخص تلاش برای ارتقای نفوذ در منطقه و جهان تبدیل شده است. مسکو تلاش میکند شاخصهای سیاسی، اقتصادی و نظامی خود را گسترش دهد. از سوی دیگر، روسها تلاش میکنند در زمینه توان سایبری نیز به دستاوردهای جدید دست پیدا کنند. تاثیرگذاری در انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا یکی از قدرتنماییهای روسیه در عرصه سایبری بود. واقعیت این است که ما در دنیایی زندگی میکنیم که پیچیدگیها و چالشهای فراوانی دارد و برخلاف دوران جنگ سرد دیگر نمیتوان این چالشها را با یک یا دو قدرت رفع کرد. لازم است تمام کشورها با همکاری یکدیگر به مقابله با این دشواریها بپردازند. در این میان چین که به سرعت از نردبان رشد اقتصادی بالا میرود، میخواهد نیرویی تاثیرگذار برای گسترش صلح و ثبات در جهان باشد. از این نظر برای رهبران چین بسیار مهم است ک کشوری با ثبات باشند و رابطهای صلحآمیز با دیگر کشورها از جمله ایالات متحده داشته باشند. تنها در سایه همکاری این دو قدرت اول اقتصادی است که میتوان امیدوار به حل چالشهای جهانی باشیم.
دیپلماسی ایرانی