موسسهی بروکینگز گزارش داد
اگرآمریکا نجنبد، ایران و روسیه دنیا را تکان خواهند داد
اندیشکدهی بروکینگز نوشت اگر آمریکا غفلت کند، شکلگیری یک ائتلاف عملگرایانه و سودمند دوجانبه میان روسیه و ایران ممکن است روابط بین الملل را دگرگون سازد. به گزارش انتخاب، این اندیشکده در گزارشی به قلم «سرگئی الکساشنکو» نوشت: ساموئل رمانی در روزنامهی واشنگتنپست این تلقی را که روابط روسیه- ایران بهبود یافته است، یا حتی پیشبینی بهبود این روابط در آینده را رد کرد. او در مخالفت با مقالهای که من در این نشریه نوشته بودم مدعی است «بیاعتمادی عمیق، رقابت اقتصادی (در حوزهی نفت و گاز) و دستورهای ایدئولوژیک متضاد (در سوریه) ... ائتلاف روسیه-ایران را کاملا ناپایدار میکند»؛ او در چند جا به خطا رفته است. این خطاها تا حدودی به این دلیل است که او حرف مرا بد بیان کرده است. من دربارهی روابط روسیه-ایران با جزئیات کامل بحث نمیکردم. این روابط، تاریخچهای طولانی و پیچیده دارد و موضوع بحث من نبود. من بر اوضاع سوریه متمرکز شده بودم. حرف اصلی من اینها بود:
● 3 بازیگر کلیدی بیرونی هستند که پول زیادی در قمار سوریه به میان آوردهاند؛ آمریکا، روسیه و ایران. هریک از اینها میخواهد بر چگونگی و شرایط پایان یافتن جنگ داخلی سوریه و نیز ترسیم مسیر آیندهی این کشور تاثیر بگذارد.
● منافع این 3 بازیگر با هم متفاوت است، اما از دید من هنوز امکان همکاری، به ویژه در امتداد خطوط دوجانبه (آمریکا-روسیه، آمریکا-ایران، روسیه-ایران) وجود دارد.
ائتلاف روسیه-ایران محتملترین ائتلاف میان این 3 بازیگر است که علت اصلی آن، تحمل دیپلماتیک اندک آمریکا در برابر بازیگران دیگر است.
به نظر نمیرسد که رمانی به ویژه مخالف این 3 نکته باشد. من هم با رمانی موافقم که روسیه و ایران منافع متفاوتی در سوریه دارند و این را در مطلب ارسالی قبلیام هم نوشته بودم. اما من نمیتوانم از این نتیجهگیری دفاع کنم که این منافع واگرا این 2 کشور را در «مسیر برخورد» قرار میدهد یا اینکه بلندپروازیهای آنها «با یکدیگر برخورد کرده است». او مناسبات اقتصادی نزدیک روسیه و ایران، و همسویی سیاسی آنها را (یعنی خواست مشترک هر 2 برای حفظ بشار اسد در قدرت و محدود کردن نفوذ آمریکا در خاورمیانه) نادیده میگیرد و مهمتر از همه اینکه او این واقعیت ساده را نادیده میگیرد که روابط کشورها همیشه ممکن است به شکل غیرقابل پیشبینی تغییر کند. البته هیچ مقام روسی یا ایرانی مدعی نشده است که یک مشارکت رسمی میان کشورهای آنها وجود دارد. اما بدون توجه به این مساله، 2 کشور مشترکات زیادی دارند که آنها را با هم متحد کند. روابط اقتصادی روسیه-ایران به عنوان 2 کشور همسایه نزدیکتر از روابط اقتصادی کشورهای دورافتادهتر است. آنچه این مناسبات اقتصادی را بیشتر تقویت میکند داشتن بازاری است که محصولات 2 کشور، آن را تکمیل میکند؛ روسیه بسیاری از انواع محصولات را که ایران وارد میکند یا به زودی وارد خواهد کرد، مانند مواد مرتبط با هوانوردی، فناوری تولید برق (از جمله نیروگاههای هستهای) و خودرو، تولید میکند. هرچند روسیه و ایران در بازار بینالمللی نفت رقبای هم هستند، هزینهی تولید نفت هر 2 آنها پایین است و برای همین آنها هر 2 میخواهند قیمتهای پایین تا حد معقول و منطقی، موجب حذف رقبای آمریکای شمالی از میدان شود. با توجه به نیاز ایران به احیای صنعت نفت خود، این کشور ممکن است مثل عراق در گذشته، از حضور همهی بازیگران بینالمللی برای رقابت در مناقصههای دولتی استقبال کند. همانطور که در عراق مشاهده کردیم، برخی شرکتهای روسی ممکن است در مناقصهها برنده شوند؛ اما هیچکس در روسیه انتظار ندارد این شرکتها سلطهی بلامنازع بر نفت ایران به دست آورند. همکاریهای متقابل تجاری و اقتصادی لزوما موجب مشارکت سیاسی نمیشود؛ برای مثال، به تاریخچهی روابط شوروی/روسیه- فنلاند نگاه کنید. اما روسیه و ایران در بسیاری جهات همسویی دارند. هیچگونه تضاد منافع میان روسیه و ایران در سوریه وجود ندارد که این 2 کشور را در آنجا محکوم به شکست کند. برخی از دلایل آن اینها هستند:
1. هر 2 کشور از مفهوم «حوزهی نفوذ» به عنوان مبنایی برای سیاست خارجی خود استفاده میکنند، و هر 2 میخواهند نفوذ آمریکا را به ترتیب در سطح جهانی و در منطقه کاهش دهند.
2. هم روسیه و هم ایران بشار اسد، رییسجمهور سوریه را شریکی مهم میدانند و میخواهند او در آینده حاکم یک سوریهی یکپارچه باشد. وقتی یک سیاستمدار (یا ژنرال) سوری دیگر در نهایت به عنوان جانشین اسد ظاهر میشود، او احتمالا مورد قبول هر 2 کشور روسیه و ایران خواهد بود؛ مشروط بر اینکه سنی یا تحت حمایت آمریکا نباشد.
3. ایران به مدت نزدیک به 40 سال توانایی چشمگیر خود را برای حفظ ثبات و نظم داخلی در میان اوضاع و شرایط نامطلوب محیط بیرونی نشان داده است.
4. منافع عملی روسیه یعنی پایگاههای نظامی و قراردادهای تسلیحاتی، منافع ایدئولوژیک ایران یا تمایل این کشور را برای تبدیل شدن به قدرت برتر منطقه تضعیف نمیکند. ایران، به ویژه پس از لغو تحریمها، به دنبال نوسازی نیروهای مسلح خود خواهد رفت. روسیه ممکن است بهترین شریک ایران در این حوزه باشد.
این نیز مهم است که توجه داشته باشیم هرچند معمولا میتوان با اطمینان تصور کرد که روندهای کنونی ادامه خواهند یافت، تقریبا همهی اینها روزی به پایان میرسد. یک رویکرد قطعینگر، با تاکید بر اینکه گذشته نمیتواند در آینده تغییر کند، در روابط بینالملل رویکردی پرمخاطره است. روابط میان کشورها، برخلاف مثلا فرآیندهای اقتصادی، تا حدود زیادی بر شخصیتها، دیدگاههای شخصی، عادات شخصی و شیمی شخصیتها بستگی دارد. اگر فقط بر حکم و سنت تاریخ اتکا کنیم، چگونه میتوانیم تجاوز آلمان نازی به شوروی در سال 1941 را توضیح دهیم؟ 2 کشور در دههی 1930 روابط سیاسی و اقتصادی بسیار خوبی داشتند. اگر فقط به میراث دههی 1950 و 1960 بنگریم، دست دراز کردن «هنری کیسینجر» به طرف چین در دههی 1970 را چگونه میتوانیم توضیح دهیم؟ در حالی که روسیه و ایران مناسبات و روابط خود را تقویت میکنند، آمریکا نیاز دارد که منافع خود را در سوریه (و منطقهی بزرگتر خاورمیانه) شناسایی کند و براساس آن به یک سیاست درازمدت برسد. اگر آمریکا نتواند این کار را بکند، ممکن است به زودی با تحول بسیار نامطلوبی مواجه شود. شکلگیری یک ائتلاف عملگرایانه و سودمند دوجانبه میان روسیه و ایران که روابط بینالملل را تکان خواهد داد. رمانی میگوید چنین ائتلافی نمیتواند پایدار باشد؛ من مخالفم. اما حتی اگر استدلال او را بپذیریم، این کار نیاز آمریکا را برای یافتن یک رویکرد جامعتر برای مواجهه با اوضاع خاورمیانه کم نمیکند.