بهترین فیلمهای جاسوسی تاریخ
سری آثار James Bond (جیمز باند)، برجستهترین و مشهورترین مجموعه در ژانر جاسوسی محسوب میشود؛ اما درکنارآن، آثار دیگری هم هستند که شهرت زیادی پیدا کردند و توانستند به موفقیتهای زیادی دست یابند. دراینمقاله میخواهیم بهترین فیلمهای جاسوسی را به شما معرفی کنیم.
مورد اول فهرست بهترین فیلمهای جاسوسی را به Goldfinger؛ یکی از محبوبترین فیلمهای سری «جیمز باند» اختصاص میدهیم. بااینکه فیلم Casino Royal (کازینو رویال) امتیاز بالاتری نسبت به این اثر دریافت کرده بود، اما همچنان «پنجهطلایی» بهترین و محبوبترین اثر اینمجموعه بهشمار میرود. همین اثر بود که با بودجه خیلیزیاد نسبت به دو قسمت قبلی و موفقیت چشمگیر، باعث شد سری آثار «جیمز باند» توجه همه را بهخود جلب کند و جایگاهی ویژه بهدست بیاورد. هرچندکه بهطورکلی، مجموعه فیلمهای «جیمز باند» را میتوان اصطلاحاً «مادر ژانر جاسوسی» بهشمار آورد و این انتخاب ادای دینی به اینمجموعه است. در سال ۱۹۶۲ بود که شخصیت «جیمز باند» به دنیای سینما قدم گذاشت و بهواسطه شان کانری، پروندههای جاسوسی خود را آغاز کرد. تابهامروز، یعنی بعد از تقریباً ۶۰سال، مخاطبان دراینمسیر با بازیگران مختلفی همراه شدند و ماجراهای هیجانی زیادی را دنبال کردند. از جمله بهترین آثار اینمجموعه میتوان به عناوینی مانند «کازینو رویال»، «اسکای فال»، «از روسیه با عشق» و فیلم «چشم طلایی» اشاره کرد.
«مکالمه» که یکی از بهترین آثار جاسوسی محسوب میشود، حول محور یک کارشناس نظارتی میچرخد که در یکی از نوارهای ضبطشدهاش، با قتلی احتمالی روبهرو میشود؛ بههمینترتیب هم در وضعیت اخلاقی دشواری قرار میگیرد و باید انتخاب درستی انجام دهد. فرانسیس فورد کاپولا در یکی از صحبتهایش عنوان کرده بود فیلم Blow up (آگراندیسمان)؛ اثر دلهرهآور میکلآنجلو آنتونیونی، تأثیر خیلیزیادی روی اینپروژه داشته. این فیلم که در سال ۱۹۷۴ در جشنواره فیلم کن بهنمایش درآمد، توانست بهترین جایزه اینرویداد؛ یعنی «نخل طلا» را ازآنخود کند. این اثر اسرارآمیز و دلهرهآور پارامونت، بااینکه توانست نظر مثبت منتقدان زیادی را بهخود جلب کند؛ اما عملکرد خیلی جالبی را در باکسآفیس بهدنبال نداشت. منتقدان اعتقاد داشتند که این اثر توانست کاپولا را در بهترین سطح خود قرار دهد و استدلالهای فوقالعادهای درمورد نقش فناوری در جامعه ارائه میدهد که هنوز طنینانداز است. ایفای نقش جین هکمن در قالب شخصیت کاول بهعنوان یکی از احساسیترین و غمانگیزترین شخصیتها در سینماها عنوان شده. بهگفته منتقدان؛ این فیلم ازلحاظ داستانی و نویسندگی، به زمان و مکان دیگری تعلق دارد؛ زیرا درآنزمان خیلی از سطح آثار دلهرهآور دیگر بالاتر بود.
برای سومینمورد از بهترین فیلمهای جاسوسی تاریخ سینما، سراغ یکی از آثار جذاب آلفرد هیچکاک میرویم: «شمال از شمالغربی». ارنست لمن که فیلمنامه اثر را نوشته، قصد داشت فیلمنامهای برای «یک فیلم هیچکاکی بنویسد که تمام آثار هیچکاکی را بهپایان برساند!» راجر تورنهیل؛ مسئول تبلیغات خیابان مدیسون، وقتی با فردی بهنام جورج کاپلان اشتباه گرفته میشود، بهسمت دنیای جاسوسان پرتاب میشود. ازطرفی، فیلیپ واندام که یک جاسوس خارجی محسوب میشود، همراه شریک خود؛ یعنی لئونارد درتلاش هستند که او را حذف کنند؛ اما وقتی تورنهیل تلاش دارد اینقضیه را درک کند و منطقی برایش بیابد، بهجرم قتل متهم میشود. وقتی درحالفرار از دست نیروهای پلیس است، با زن بلوند و زیبایی بهنام ایو کندال روبهرو میشود؛ زن به او کمک میکند تا از دست مقامات فرار کند. بعدازمدتی مشخص میشود که ایو، آن زن بیگناهی که تصور میکرد، نیست؛ همین اتفاق باعث میشود باردیگر دنیای او زیرورو شود. البته همهچیز آنطورکه بهنظر میرسد، نیست. این فیلم هیچکاک، اغلباوقات بهعنوان یکی از بزرگترین آثار سینمایی تاریخ بهشمار میرود.
«زندگی دیگران» که از بهترین فیلمهای جاسوسی تاریخ است، اولین اثر سینمایی و بلند فلوریان هنکل فون دونرسمارک بهشمار میرود. فیلمنامه حول محور نظارت بر ساکنان برلین شرقی میچرخد که توسط نیروها و مأموران پلیس مخفی آلمان شرقی انجام میشود. «زندگی دیگران» توانست در بخش بهترین فیلم خارجیزبان، جایزه اسکار همانسال را کسب کند؛ نیز جایزه آکادمی هنرهای فیلم و تلویزیون بریتانیا در بخش بهترین فیلم خارجیزبان و جایزه آکادمی فیلم اروپا را در بخش بهترین فیلم، دریافت کرد. البته پیشازاین، موفق شده بود ۷ جایزه را در مراسم جایزه فیلم آلمان ازآنخود کند. این فیلم ۱۷سال پس از سقوط دیوار برلین نمایش داده شد و اولین اثر سینمایی بود که بهجد و برجسته حول محور اینموضوع میچرخید؛ که باعث پایان جمهوری دموکراتیک آلمان شد. اینرویکرد تاحدزیادی در آلمان مورداستقبال قرار گرفت؛ اگرچه برخیها نسبت به انسانسازی کاراکتر ویسلر انتقاداتی داشتند. بااینکه کارگردان خارج از محدوده آلمان شرقی بزرگ شد و هنگام سقوط دیوار برلین ۱۶ساله بود، اما باز شکوتردیدی درباره اصالت این فیلم وجود نداشت و واقعاً قابلستایش بود.
هالی مارتینز که یک رماننویس بیکار محسوب میشد، پس از جنگ وارد وین شد؛ جاییکه توسط متحدان پیروز، به بخشهای مختلفی تقسیم شده بود و کمبود منابع متنوع، منجر به رونق بازار سیاه شده. او بهدعوت یکی از دوستان مدرسهای سابق بهنام هری لایم به آنجا آمده بود؛ آنهم بهخاطر پیشنهاد کاریکه به هالی داده بود؛ اما وقتی به آنجا رسید، متوجه شد لایم مدت کوتاهی قبل، در یک تصادف عجیب رانندگی جان خود را از دست داده. مارتینز بعد از گفتوگو با دوستان لایم و همکاران آنها خیلیزود بهایننتیجه رسید که برخی داستانها با هم هماهنگی ندارند و کاسهای زیر نیمکاسه است. بههمینترتیب مصمم شد که به حقیقت ماجرا پی ببرد و متوجه شود که واقعاً چه اتفاقی برای هری لایم افتاده. از جمله نکات مثبت و قوی فیلم «مرد سوم» باید به فیلمبرداری اکسپرسیونیسم و سیاهوسفید آن، نورپردازی شدید و تکنیک دوربینی «نمای هلندی» اشاره کرد که فضای خیلی جالب و جذابی را بهوجود آورده. این سهمورد، با موسیقی متن نمادین، مکانهای بسیارخاص و همچنین بازی فوقالعاده بازیگران ترکیب شده و سبک درخشانی را ایجاد کرده است.
جانی عاشق قطار خود (که ژنرال نام دارد) و آنابل لیست. زمانیکه جنگ داخلی آغاز شد، جانی قصد خدمت داشت، اما با درخواست او موافقت نشد؛ چراکه او بهعنوان یک مهندس ارزش و کاربرد بیشتری داشت. آنابل فکر میکرد که دلیل اصلی بهخاطر ترسوبودن جانیست. جاسوسان اتحادیه ژنرال را درحالیکه آنابل در آن قرار دارد، گروگان میگیرند. حالا جانی باید هردو عشق خود دراینماجرا را نجات دهد. «ژنرال» که یک اثر صامت و کمدی محسوب میشود، از بهترین فیلمهای جاسوسی تاریخ است. داستان این فیلم با الهام از تعقیب بزرگ لوکوموتیوی نوشته شده است؛ داستان واقعی رویدادی که طی جنگ داخلی آمریکا رخ داده بود. «ژنرال» که در پایان دوران فیلمهای صامت نمایش داده شد، در نمایش اولیه خیلی مورداستقبال قرار نگرفت؛ چه ازطرف مخاطبان عادی و چه ازطرف منتقدان. همین اتفاق باعث شد که نتواند موفقیت زیادی در باکسآفیس کسب کند و شکست بزرگی را در پرونده باستر کیتون ثبت کرد. کیتون بهخاطر این اتفاق، استقلال خود را بهعنوان یک فیلمساز از دست داد و مجبور شد یک قرارداد محدودکننده با شرکت مترو گلدن میر امضا کند. در سال ۱۹۵۴ این فیلم در ایالات متحده وارد مالکیت عمومی شد. درهمانزمان، این اثر دوباره ارزیابی شد و از آنموقع بهبعد بهعنوان یکی از بهترین و بزرگترین فیلمهای آمریکایی تاریخ شناخته میشود.
آلفرد هیچکاک با ساخت فیلم «بدنام»، مورد دیگری از فهرست بهترین آثار جاسوسی را ازآنخود کرد. این فیلم، داستان یکی از مأموران دولت ایالات متحده را دنبال میکند که کمک آلیشیا هابرمن را نیاز دارد. آلیشیا دختر یک جنایتکار جنگی آلمانیست و وظیفه دارد به یکی از سازمانهای نازی نفوذ کند. اوضاع زمانی پیچیده و سخت میشود که آنها به یکدیگر دل میبندند؛ زیرا هابرمن مأموریت دارد که رهبر این سازمان را فریب دهد و از علاقه قبلی او نسبت به خودش سوءاستفاده کند. منتقدان و محققان، فیلم «بدنام» را ازلحاظ هنری، نقطهعطفی برای هیچکاک میدانند که بلوغ موضوعی بالایی را روی صفحهنمایش خود بهتصویر کشیده است. طبق گفتههای زندگینامهنویس این فیلمساز؛ فیلم «بدنام» اولین تلاش آلفرد هیچکاک (آنهم تا ۴۶سالگی) بود که از مهارتهای خود استفاده کند و یک داستان عاشقانه جدی بهوجود بیاورد. منتقدان معتقد بودند که هکت و هیچکاک، با سبک درخشان و جذابی این ملودرام رمانتیک را خلق کردند؛ یک اثر احساسی که با صحنههای اکشن بسیارجذاب و شخصیتهایی عالی، احساسات گرمی را به مخاطب خود میدهند. برخی منتقدان معتقد بودند که فیلم «بدنام»، یکی از بهترین و بزرگترین کارهای هیچکاک بهحساب میآید.
برای اینمورد از بهترین فیلمهای جاسوسی تاریخ باید به کشور آلمان برویم تا با اثر دلهرهآور و صامت این کشور آشنا شویم. داستان این فیلم براساس رمانی که باهمیننام توسط تئا فن هاربو منتشر شده بود، نوشته شده. شخصیت حقی یک مغز متفکر جنایتکار است که همیشه و همهجا در عملیات جاسوسی خود چندقدم از نیروهای پلیس و سرویس مخفی دولت جلوتر است. مأمور ۳۲۶ وارد ماجرا میشود؛ یک مرد جسور و شجاع که فکر میکند لباس مبدل او بهعنوان یک ولگرد کثیف و ریشدار، مغز متفکر ناشناخته و افراد زیردستش را فریب میدهد؛ اما حقی بهخوبی از وجود ۳۲۶ و ظاهری که او برای خود انتخاب کرده، آگاه است. سونیا وارد میشود؛ یک بانوی روسی که در خدمت حقیست. حقی از سونیا میخواهد که تلاشهای این مأمور دولت را خراب کند و از بین ببرد؛ اما به دلبستن به او اصلاً فکر نکند. در همین حین حقی میخواهد یک پیمان صلح ژاپنی را دراختیار دکتر حیلهگری بهنام ماسیموتو قرار دهد؛ کسیکه معشوقهاش در خدمت او قرار دارد. فریتس لانگ توانست در اثر زیبای «جاسوسان» موضوعات مختلفی مانند سرنوشت، ترس، قدرت و پارانویا را بهشکلی پویا و جذاب ترکیب کند و بهنمایش دربیاورد.
فریده صالحی/ کوتاهشده از زومجی