عکاسی، یکی از تطبیقپذیرترین اشکال هنریست که تواناییِ «ثبت لحظه در زمان» را بهکار گرفته و چیزی را بهتصویر میکشد که دیگر هرگز «مثلِ قبلش» نخواهد شد. رسانه، بخشی حیاتی از زبان فرهنگی ماست که معنا را با گذر از «موانع زبانی» منتقل میکند. تصاویر، تاریخ را تغییر؛ و طرز تفکر ما را درمورد دنیای اطرافمان شکل دادهاند. از زمانیکه عکاسی به فعالیتی گسترده تبدیل شد، بخش بزرگی از مشهورترین عکاسان جهان، مردان سفیدپوست بودند. البته عکاسانی مانند «انسل آدامز»، «آنری کارتیه-برسون» و «رابرت فرانک» بهدلیل رویکردهای تأثیرگذارشان در رسانه، بهحق با استقبال و قدردانی روبهرو شدهاند؛ اما بسیاری از عکاسان زن طی تاریخ هنر، اغلب تحتالشعاع همتایان مردِ خود قرار گرفتهاند. برخی از اولین پیشگامان عکاسی، زن بودند و بسیاریازآنها خود را وقف این کردند تا ثابت کنند عکاسی میتواند یک گونه هنری باشد؛ نهفقط فرمی از مستندسازیِ ساده. در جاهایی نیز زنان در کشف شیوههای جدید برای نزدیکشدن به سوژهها؛ یا استفاده از دوربین برای بررسیِ مسائل جنسیتی و نژادی «پیشرو» بودند. از «کلود کائون» تا «دوروتیا لانگ» و «کری می ویمز»؛ ۱۰ عکاس زن پیشگام جهان که بهاندازه همتایان مردِ خود، شایسته احتراماند، در گزارش ۹ می ۲۰۲۳ سایت Far Out معرفی شدهاند.
کنستانس فاکس تالبوت
نام او باید هم در ابتدای اینفهرست باشد؛ یکی از اولین زنانیکه اثر خود را در تاریخ عکاسی بهجا گذاشت، «تالبوت» (۱۸۱۱-۱۸۸۰) است. او اولین زنیست که عکس گرفته. همسرش (هنری فاکس تالبوت)، فرآیند عکاسی «کالوتایپ» (او دراینروش، از کاغذ حساسشده به نیتراتِ نقره با ترکیبی از سدیم کلرید و اسید گالیک استفاده کرد) را در دهه ۱۸۳۰ اختراع و در سال ۱۸۴۱ ثبتش کرد. عکسی که «کنستانس» ثبت کرده؛ تصویری مبهم از یک بیت کوتاه از شاعر ایرلندی «توماس مور» است. این عکس در سال ۱۸۴۳ گرفته شده است. ماجرای ورود او به عکاسی چنین بود: در سال ۱۸۳۳، درطولِ ماه عسل خود در «ایتالیا»، شوهرش متوجه شد که تواناییهای هنریِ او برتر از تواناییهای خودش است و شروع به توسعه روشی جدید برای ثبت منظره کرد که منجر به ابداع «تصویر منفی» (نگاتیو) شد و درادامه،عکاسی را دگرگون ساخت. «کنستانس» نیز این فرایند را در ۱۸۳۹ تجربه کرد که به خلق یک تصویر انجامید. او را میتوان زمینهساز حضور زنان در حیطهای مردانه (تابهآنروز) نامید.
برنیس ابوت
پس از کار بهعنوان دستیار «من ری» (عضو هسته اصلی جنبش «دادا») در «پاریس»، بین شهرهایی از فرانسه، «نیویورک» و «برلین» درحرکت بود و یکی از اعضای برجسته هریکاز محافل هنریِ آنها شد. «ابوت» (۱۸۹۸-۱۹۹۱) از چهرههای کلیدیِ هنرِ اوایل قرن بیستم، مانند «جیمز جویس» و «ژان کوکتو»، در کنار مناظر رئالیستیِ اجتماعی از شهرها، عکس گرفت. او همچنین به علم علاقهمند بود؛ از پرتوهای نور و الکتریسیته ساکن با همان صمیمیت عکاسی میکرد که انگار سوژههای انسانیاند. این هنرمند آمریکایی، بهدلیل رویکرد خلاقانهاش برای بهتصویرکشیدن ظهور مدرنیسم؛ از صنعتیشدن سریع شهرها گرفته تا آگاهسازی درمورد تأثیرِ محیط اجتماعی (Milieu) بر هنرمندان، تأثیرگذار بود. او درمورد رویکردش در عکاسی از شهرها، گفته بود: «میخواهم تضادها و تناقضات آنرا نشان دهم».
کری می ویمز
«بههرطریق، با کارم محدودیتهای بیپایان سُنت را هدف قرار میدهم. من مصمم به یافتنِ مدلهای جدید برای زندگی هستم. شما چطور؟» این هنرمندِ آمریکایی که بهخاطر عکاسی، اینستالیشنهای بصری و تصاویر متحرکش شناخته میشود، یک چهره مستعدِ نوآور است. آثار او اغلب جنسیت، خانواده، نژاد و هویت را بررسی میکند که بهویژه در یکی از مجموعههایش باعنوانِ «میز آشپزخانه» اینها را نشان داده است. دراینمجموعه محصول ۱۹۹۰، او در موقعیتهای مختلف، مقابل دوربینِ خود و در محاصره دوستان یا خانواده ظاهر میشود. او توضیح داد که اینها به تعدادی از مسائل پاسخ میدهند: ذهنیت زن، ظرفیت زن برای پذیرشِ بدنش؛ و رضایت از تصویر خودش. «ویمز» (۱۹۵۳) اولین دوربینش را در ۱۹۷۳ خرید و سال بعدش، برای مطالعه دراینحوزه، وارد کالج «سانفرانسیسکو» شد. از دهه ۱۹۷۰، روند حرفهای چشمگیری داشت که عمدتاً حول محور تجربیات و تصاویر زنان سیاهپوست متمرکز بود.
کلود کائون
عکاس و نویسنده سورئالیست فرانسوی که مرزهای جنسیت را ازطریق سلفپرترههایش جابجا کرد. او در کنار سایر اعضای جنبش (مانند «اوژن آتژه»)، هنرمندی جسور و پیشرو بود که از مدیوم عکاسی بهعنوان روشی برای «بیان» استفاده میکرد. «کائون» (۱۸۹۴-۱۹۵۴) هرگز قصد نداشت برای آثارش شناخته شود؛ کارهاییکه تا دههها پس از مرگ او موردتوجه جدی واقع نشدند. او ازطریق سلفپرتره، شخصیتهای نمایشیِ متفاوتی را بهنمایش میگذارد؛ افرادیکه در فیگورهای خاص، مفهوم جنسیت را بهچالش میکشند. «کائون» طی جنگ جهانی دوم، کنشگری فعال بود که این، منجر به دستگیری و حتی محکومیتش به اعدام شد؛ که این حکم اجرا نشد.
دیان آربس
او کاملاً مجذوب سوژههایش بود؛ با آنها (که عموماً افرادی طردشده از اجتماع بودند) دوست میشد و عکسشان را میگرفت. پرفورمرها، مردانیکه خالکوبیهای پرتعداد داشتند، افراد مبتلا به کوتولگی و دیگرانی که آنزمان ازسوی جامعه جدی گرفته نمیشدند و در حاشیه بودند، سوژه تصاویر او بودند. آثار او آمریکای دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ را بهشکلی باورنکردنی «واضح» بهتصویر میکشد و نسلهای عکاسان آینده، از او بسیار را الهام گرفتند. حتی نمایِ «دوقلوهای گریدی» در فیلم «درخشش» (اثر استنلی کوبریک) براساس یکی از عکسهای او از دوقلوهای همسان، طراحی شد. «رابرت هیوز»؛ نویسنده و منتقد، در شمارهای از مجله TIME در سال ۱۹۷۲ درباره آربس (۱۹۲۳-۱۹۷۱) نوشت: «کارِ او چنان تأثیری بر سایر عکاسان گذاشته است که بهسختی میتوان باور کرد آثار الهامگرفتگان از هنر او، اصیل هستند». این هنرمندِ آمریکایی، در سال ۱۹۷۱ خودکشی کرد؛ اما دیدگاه پیشگامانه او منبع اصلی تأثیرپذیریِ عکاسان مدرن است.
دوروتی لَنگ
حتی اگر نام او را هم نشنیده باشید، بیشک معروفترین عکس ثبتشده توسط او را دیدهاید: «مادر مهاجر» (Migrant Mother) که تجسم «رکود بزرگ» است. «لَنگ» (۱۸۹۵-۱۹۶۵) قبلازاینکه دوربینی در دست بگیرد، تصمیم گرفت که عکاس شود! و نهایتاً در دانشگاه «کلمبیا» در رشته رسانه تحصیل کرد. او پس از گذراندن سالهای اولیه کارش، برای ثبت پرتره ثروتمندان، به ثبت زندگیِ افراد کمبخت و مستندسازی خانوادههای مهاجر با لنز، دلسوزانه علاقه نشان داد. «لیندا گوردون»؛ تاریخنگار آمریکایی در کتاب «دوروتی لَنگ؛ زندگی فرای محدودیتها» (۲۰۰۹) مینویسد: «او مسلماً بیشترین تأثیر را بر روی مفهومِ عکاسی مستند داشت. او بهاینباور رسیده بود که وقتی مکان، افراد و حتی وضعیتِ اقتصادی سوژههایش را مطالعه میکند، عکاسیاش دربهترینحالتِ خود قرار دارد».
گرترود کاسبیر
او (۱۸۵۲-۱۹۳۴) از پیشگامان اولیه «پیکتوریالیسم» (یک جنبش عکاسی در میانههای قرن نوزدهم در اروپا و ایالاتمتحده که نقش بسزایی در مقبولاندن عکاسی بهعنوان شاخهای از هنر داشت) بود و دراینراستا، به خلق تصاویری رؤیایی میپرداخت که معمولاً «مادران و کودکان» را نشان میدادند. او اغلب تصاویرش را در تاریکخانه ویرایش میکرد تا جلوههایی منحصربهفرد خلق کند. اواخر دهه ۱۸۰۰، آثارش موضوع نمایشگاههای بسیاری بود که اولینبار در Boston Camera Club (سازمانی غیرانتفاعی که در سال ۱۸۸۱ ایجاد شد و به پیشرفت عکاسی بهعنوان یک هنر و علم اختصاص دارد) برگزار شد. خیلیزود توانست استودیوی خودش را در نیویورک برپا کند و حتی موفق شد یکی از آثارش باعنوانِ The Manger را بهقیمت ۱۰۰دلار بفروشد! یک اتفاق مهم در «فروش عکس» در دنیای هنر. «کاسبیر» مؤسسه «فدراسیون زنان انجمن عکاسان آمریکا» (WFOAA) را نیز تأسیس کرد. نقش او در پذیرشِ عکاسی بهعنوان هنر، بسیار بود و بر سایر عکاسان مهم اوایل قرن بیستم مانند «ایموژن کانینگهام» (عکاس آمریکایی بود که بهدلیل عکاسی گیاهشناسی و مناظر صنعتی شهرت داشت) تأثیر گذاشت.
هلن لویت
«دیوید لوی اشتراوس» (نویسنده و منتقد آمریکایی) او را «قابلتحسینترین اما کمترشناختهشدهترین عکاس زمان خود» توصیف کرده است؛ یک عکاس خیابانیِ پیشگام بود که در دهه ۱۹۳۰ از «نیویورک» و ساکنانش عکس میگرفت. عکاس بریتانیایی؛ «سیان دوی» درمصاحبهبا «گاردین» درباره او گفته بود: «او مانند بسیاری از عکاسان مردِ خیابانی، متهم به سیاهنمایی نمیشد؛ اما در تصاویرش کیفیت خاصی از برقراری ارتباط بین او و سوژههایش را حس میکنید. لحظه فارغ از مَنیتی را در آثارش میتوان مشاهده کرد دارد که به شما میگوید که او چهنوع آدمی بوده است». از تصاویر سیاهوسفید خیرهکننده این عکاس و سینماگر آمریکایی (۱۹۱۳-۲۰۰۹) گرفته تا عکسهای فوری رنگیِ شفافش، مجموعهای گسترده از سیاسیکاریِ بیسروصدا استنباط میشود؛ مثلاً دلمشغولیاش در عکاسی از افراد طبقه کارگر در خیابانها مستقیماً درتضادبا قوانین ظالمانهای بود که برای محدودکردن اقلیتها از دسترسی به فضاهای عمومی، تصویب میشد.
ایموژن کانینگهام
در دبیرستان، شروع به عکاسی کرد و کارش را در سال ۱۹۰۱ رسمیت بخشید. او با الهام از کارهای «گرترود کاسبیر»، تصاویری رؤیاگونه خلق کرد که در آنها اغلب سوژهها، «زنانه» بودند. او همچنین بهخاطرِ تصاویر خاطرهانگیزش از گلها که وضوحی مشابه نقاشیهای گیاهشناسی «جورجیا اوکیف» دارد، شهرت داشت. «کانینگهام» (۱۸۸۳-۱۹۷۶) هنگام عکسگرفتن، از نگاهی زنانه استفاده میکرد و استفاده از نور، یکی از چشمگیرترین مهارتهایش بود. در دهه ۱۹۴۰، به فعالیت در حوزه عکاسی خیابانی علاقهمند شد؛ امریکه در آن نیز عالی بود. «کانینگهام» یکی از مبتکرترین عکاسان زمان خود بود و چنان، تقاضا از استفاده از تواناییهایش بالا رفت که اغلب توسط Vanity Fair (نشریه آمریکایی درزمینه فرهنگ و مد) استخدام میشد.
ورا جکسون
یک عکاس برجسته آفریقایی-آمریکایی (۱۹۱۱-۱۹۹۹) که بهخاطر تصاویر مستندش که اغلب فداکاری او را در مبارزه برای حقوق مدنی نشان میداد، شهرت داشت. او از معترضان و چهرههای سیاهپوست برجسته مانند «دوروتی دندریج» و «مری مکلئود بتوون» عکاسی کرد. او بهشدت درگیر روزنامههای آفریقایی-آمریکایی بود و کار خود را بهعنوان عکاس خبری، با California Eagle آغاز کرد که برای مقابله با بسیاری از نشریات سفیدپوستان، طراحی شده بود. او یکی از مدافعان نشریات سیاهپوستان بود و حتی در مصاحبهای گفت: «در نژاد سیاهپوستان، چیزهای خوبی وجود دارد؛ ما باید روزنامه و اساساً نشریات سیاه(پوستان) داشته باشیم». او ازطریق تصاویر خیرهکنندهاش که دراینروزنامهها منتشر شد، راه را برای عکاسان آینده هموار کرد و نشان داد؛ چگونه میتوان از عکاسی بهعنوان کنشگری استفاده و موضوعی «نامرئی» در جامعه را «مرئی» کرد.