کد خبر:
353959
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۲ شنبه ۲۰ آبان -
06:41
چرا به بازتعریفِ ارزشهای توسعه نیاز داریم؟
مرگ طبیعت بهدستِ اولویتهای اقتصادی
دیدگاه جهانی درمورد دو موضوع عمده «اقتصاد» و «طبیعت» نگرشِ یکسانی نیست. طبق دادههای «نظرسنجی ارزشهای جهانی» (WWS) که طیِ سالهای 2017-2022 انجام شد، «ویتنام» یکی از کشورهایی بود که بیشترین سهم را درایننظرسنجی داشت که گفت «حفاظت از محیطزیست باید در اولویت قرار گیرد؛ حتی اگر باعث کاهش رشد اقتصادی و مقداری زیان در مشاغل شود». انتهای دیگر طیف را «لبنان» و «آرژانتین» رقم زدهاند؛ جاهاییکه سهم بیشتری از مردم معتقدند «رشد اقتصادی و ایجاد شغل باید اولویت اصلی باشد؛ حتی اگر محیطزیست تاحدی آسیب ببیند». باتوجهبهاینکه اقتصاد جهانی از زمان انجام این نظرسنجی، شاهد رکود مداوم بوده است، اینارقام ممکن است تغییر کرده باشند؛ زیرا بهگفته کارشناسان؛ وقتی بیکاری افزایش مییابد، تغییرات حسی رخ میدهد و احتمالاً محیطزیست بر اقتصاد ترجیح مییابد. این نگاه باید با این واقعیت متعادل شود که وقوع بلایای طبیعی مرتبط با تغییرات آبوهوا یا تخریب محیطزیست نیز میتواند درکِ مزایای سیاستهای کاهش تغییرات آبوهوایی را افزایش دهد. گزارش 21 آوریل 2023 نشریه Forbes بیشتر دراینباره توضیح میدهد.
هرروز فرصتیست برای ما تا قبلازاینکه به کارهای معمول ادامه دهیم، نگاهی به سیارهمان و آسیبی که به آن وارد میکنیم، بیندازیم. جهان در بحبوحه بحران زیستمحیطی قرار دارد؛ نه چون الزاماً مردم چنین نتیجهای را میخواستند؛ بلکه چون در سیستم اقتصادیِ فعلی، منطقیترین و سودآورترین کار، اغلب استخراجکنندهترین و آلودهکنندهترین کار است. هر اقتصادی برای کنترل جریان مواد، محصولات و خدمات بهگونهایستکه ارزش و رشد ایجاد؛ و درعینحال، نیازها را متعادل کند. اغلب آنرا با موجودی زنده مقایسه میکنند؛ بازاری که نفس میکشد و با دستانی نامرئی، انگار طبیعت را میبلعد. اقتصاد ما اساساً با طبیعت «همسو» نیست؛ و «وضعیت زمین» در بورس اوراق بهادار نمایش داده نمیشود! بخشی از مشکل ما ایناستکه نمیتوانیم تعیین کنیم چهچیزی «ارزش» دارد. اقتصاد فقط از سطحِ زمین جان نمیگیرد؛ بلکه بهوسعت آسمان پهناور و درختان ریشهدرخاک است. بهطورخلاصه، «اکوسیستمها» اساسِ اقتصاد و هرکار دیگری هستند که انسان انجام میدهد. این واقعیتِ حیاتی باید در نحوه ارزشگذاری ما برای محصولات و خدمات؛ ازجمله نظایرِ غذا، آب پاک و هوا که توسط طبعت تأمین میشوند، «منعکس» شود. تلاشهایی برای اصلاح اینموضوع وجود دارد. نهادِ Earth Economics که برای تعیین کمیت و ارزشگذاری «سرمایه طبیعی» فعالیت میکند، عنوان کرده با قراردادن یکعدد برای چیزی مانند یک «دشت سیلابی که فعالیت مناسب دارد»، یا میزان «ترسیب کربن طبیعی انجامشده توسط یک علفزار بکرِ حفاظتشده» میتوان اینمواردِ اساساً مهم را بهمثابه یک «کار اقتصادی» درنظر گرفت. نرخی که بهعنوان «معادل ارزش مادی» مطرح میشود، قابلتوجه است. مطالعهای در شبهجزیره Keweenaw (شمال میشیگان) نشان داد که اکوسیستمِ آنجا سالانه خدماتی بین 613 تا 1.5میلیارددلار ارائه میکند. در کنار ماهیگیری، ارزشِ دارایی و سایر جنبههای آشنا؛ مواردی همچون ساختار خاک منطقه، گردهافشانی و پراکندگی بذر، ذخیرهسازی آب و سایر خدماتی را که توسط طبیعت انجام میشد؛ آنهم «بدون دستمزد» اندازهگیری کرد! حسابداری برای این اَشکالِ سرمایه طبیعی، بهمعنای ایجاد یک سپرِ حفاظتی در برابر ازدستدادنِ آنهاست؛ مثلاً اگر معادل ارزش مادیِ یک «منظره» برای خدماتی که ذاتاً ارائه میکند را یکمیلیارددلار درنظر بگیریم، یک عملیات معدنی قبل از اقدام، باید سود مالیِ نهاییاش، چندبرابر تضمین شود تا جبرانی منطقیِ برای اینمیزان خسارت باشد. باید توجه کرد که چنین سرمایه طبیعی شامل فرآیندهای اقلیمی، چرخههای غذایی و سایر سامانههای طبیعی در کنار مواد معدنی، انرژی، گیاهان، حیوانات و دیگر اشکال ارزشی میشود که همه آنها را باید لحاظ کرد. ضمناً خدمات اکوسیستم، متعلق به تنها یک شخص یا گروه نیست و گستره وسیعی را دربرمیگیرد. درواقع، یک «سرمایه سیارهای» است. دیگر زمان آن رسیده تا راههایی جدید برای سازماندهی اقتصادِ خود بهکار بگیریم که در خدمت و حفظ زمین باشد. موفقیت سیستم اقتصادیِ کنونی معمولاً با «تولید ناخالص داخلی» سنجیده میشود و بدونتوجه به چیستیِ پشتوانهها، پولها بهراحتی در معاملات ردوبدل میشوند؛ مثلاً چندنفر از ما وقتی صحبت از موفقیتِ یک شرکت تولید «آبِ بطریشده (بستهبندی)» میشود، بهاینموضوع فکر کردهایم که این پیروزی، با حَفرِ چهمیزان چاههای عمیق و برداشتهای بیرویه از ذخایر زیرزمینی حاصل شده است؟ یا فعالیتِ پیوسته و صعودیِ روزانه شرکتهای نفتی که باعث میشود بشکههای بیشتری استخراج و فروخته شود و اتفاقاً مصارفِ گوناگونِ آنها باعث افزایش آلودگیهای زیستمحیطی نیز خواهد شد را نه یک گامِ مثبت اقتصادی؛ بلکه بهعنوان عامل تخریب زمین و تهدید زیستِ جاندارانِ ساکن بر آن، درنظر میگیریم؟ آیا پولهایی که از این فعالیتها بهدست میآیند، درمقایسهبا پولهایی که مثلاً از «نوشتن یک آهنگ موفق» یا «ابداع یک درمان پزشکی» بهدست میآیند، یکی بوده و نباید مشمولِ «جریمه» شود؟ همه ما دراینویرانگری سهیم هستیم و در مسیر «رونق اقتصادی»، به تأثیراتِ مخربِ فعالیتهایمان بر طبیعت، توجه و دقت لازم را نداریم. بهعبارتی، محیطزیست درمقایسهبا اقتصاد، هرگز اولویتِ ما نیست. اگر اقتصادی میخواهیم که بینهایت رشد کُنَد، اساس آن نمیتواند محدود باشد. «رویکرد متفاوت» ایناستکه «خلاقیت» بشر را پایه اقدامات قرار دهیم. ذهن ما یک منبع طبیعیست و شبیه هیچچیز دیگری نیست. مغز انسان، میتواند محدودیتهای سُنتی عرضهوتقاضا را بشکند. ما ساکنِ سیارهای با منابع محدود مواد و انرژی هستیم؛ بااینحال، ازطریق فناوری، فرهنگ، علم و سایر اقداماتِ «منحصربهفرد برای مغز انسان»، توانایی توسعه و تکمیلِ اطلاعات را داریم؛ یعنی میتوانیم با اندیشهای خلاقانه، راههایی متفاوت پیدا کنیم تا آسیب کمتری به منابعطبیعی بزنیم و درعینحال، از مرزهای توسعه عقب نکِشیم. یکی از راهکارها، ایجادِ «سازوکارهای ارزشی» برای اولویتبندیهایِ جدید است؛ یادمان نرود که اگرچه منابع زمین «محدود» است؛ اما پتانسیل خلاقیت و نوآوریِ انسان «نامحدود» است. با درکِ این دو مفهوم، شکلی تازه از مصرف را برای «داراییهای طبیعی» طراحی؛ و بهکمکِ شیوههای نظارتیِ هدفمند و گسترش نبوغ انسانی، «استفاده کارآمدتر» را واردِ برنامهریزیِ توسعهای میشود: یعنی زمین «پایه نظام ارزشی» و نبوغ بشر «معیار رشد اقتصادی» خواهد شد. ما ناچاریم که باید با پیامدهای کاهش دسترسی به منابع محدود و افزایش بیرویه جمعیت مقابله کنیم. بهجایِ تهیکردنِ منابع و ایجادِ فشار بر اکوسیستمها، باید به اقتصادمان بهعنوان سازوکاری که «ریشه در زمین» دارد، فکر کنیم. سیاره ما به ایناقدامِ فوری و حیاتی نیاز دارد؛ و ما نیز به سیارهمان!
نهادِ Earth Economics که برای تعیین کمیت و ارزشگذاری «سرمایه طبیعی» فعالیت میکند، عنوان کرده با قراردادن یکعدد برای چیزی مانند یک «دشت سیلابی که فعالیت مناسب دارد»، یا میزان «ترسیب کربن طبیعی انجامشده توسط یک علفزار بکرِ حفاظتشده» میتوان اینمواردِ اساساً مهم را بهمثابه یک «کار اقتصادی» درنظر گرفت؛ مثلاً مطالعهای در شبهجزیره Keweenaw نشان داد که اکوسیستمِ آنجا خدمات طبیعی که بهواسطه ماهیگیری، ساختار خاک، گردهافشانی و پراکندگی بذر، ذخیرهسازی آب و... انجام و دراختیار بشر قرار میدهد، سالانه بین 613 تا 1.5میلیارددلار ارزش دارد؛ آنهم «بدون دستمزد!»
مصطفی رفعت