کد خبر:
354374
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۲ چهارشنبه ۲ اسفند -
08:29
سخن مدیرمسئول
لزوم ساماندهی کودکان متکدی
ظاهراً تکدیگری در گذشته مختص افرادی ندار و معلوم و یا کاملاً فرسوده بود که از صبح تا عصر به الطاف الحیل و با جلب ترحم مردم این امر را صورت میدادند و تعداد آنان به حدی کم بود که حتی عابرین هم کاملاً آنان را میشناختند؛ اما حدود سهدهه است که تکدیگری وارد فاز جدیدی شده و اغلب افرادی کاملاً سالم ازنظر جسمی و قیافه ظاهری که این دسته جایگاه ثابتی نداشته و به تنوع زمانی و مکانی روی آوردهاند، بر سر راهها و جنب درهای خروج و ورود و قطارهای مترو و در فروشگاههای بزرگ، به گدایی اشتغال دارند که براساس بسیاری از اظهارنظرهای مردمی و حتی دولتیها، بعضی از این افراد درآمدی چند برابر حقوق یک کارگر یا کارمند اداره دارند که بعضی از آنان با در دست داشتن نسخهای از پزشک و بهعنوان بیماری همسر و فرزند، از مردم بهبهانه عدم توان خرید دارو تکدیگری کرده و متوسل به رهگذران میشوند و دههانفر را سرکیسه میکنند. آنهم با نسخه پزشکی! اما و متأسفانه، مدتیست گدایی هم بهعنوان یک کار روتین شده و ثابت و استقرار در یک محل ثابت، آنهم توسط کودکان نوع جدیدی از گدایی را رقم زده است که بهشکل تمیز کردن شیشه ماشین، فروش دستههای گل، فروش اسباببازی، دستمال کاغذ و فروش فال حافظ صورت میگیرد. این افراد گاه بهصورت خانوادگی، در چهارگوشه چهارراه تهران به گدایی مشغول هستند؛ اینان روزانه باید هشت ساعت کار کنند و پس از هشتساعت همه با هم به شهرکهای اطراف تهران رفته و زندگی را ادامه میدهند. پدر خانواده، پولهایی را که همسر و فرزندانش جمع کردهاند، از آنان گرفته و بهعنوان پشتوانه زندگی پسانداز میکند؛ اما داستان مصیبتبار این تکدیگری زمانی رقتبار و ضالمانه میشود که این گدایان توسط افرادی خاص که اگر بگویم بهشکل کارتل در سطح تهران فعالیت دارند، این افراد که شمارشان به دهها نفر میرسد وانتبار یا نیسان دارند که عدهای از همین خانوادهها را اجیر کرده، اینان را از اطراف جمعآوری میکنند و از اوّل صبح، آنان را در چهارراههای تهران و میادین تقسیم میکنند. جای آنان تقریباً ثابت بوده و این افراد، در این راه پس از هشتساعت کار موظف بهعنوان حقوقبگیر یا پورسانت گدایی به آنان حقالزحمه میدهند که در میان این عده بسیاری از آنان بهتنهایی و نه زیرنظر پدر و مادر بلکه گروهی به تهران آورده میشوند و تمام پولهایی را که بهدست آوردهاند به ارباب یا صاحب اصلی این کار که آنان را با ماشین به تهران آورده است، دودستی تقدیم میکنند. پارهایازاوقات این افراد که حتی در سنین سه تا پنجساله هستند، اگر درآمد خوبی کسب نکرده باشند، کتک هم میخورند. پس بهناچار کردکان خردسال در لابهلای خودروها، میلولند و از درهای ماشینها آویزان شده، با زور و التماس و گریه، صاحبان خودروها را راضی به پرداخت میکنند. بعضی از این کودکان در طی هشتساعت کار تا حد ۵۰۰هزارتومان و بیشتر، ازاینراه کسب درآمد میکنند که صدالبته یک مبلغ جزئی از اینهمه درآمد متوجه آنان میشود و قسمت اعظم این درآمد، به جیب این افرادی ریخته میشود که آنان را اجیر کرده است؛ و این داستان غمانگیز پنداری تمامی ندارد و همیشگی و بهصورت روز از نو و روزی هم از نو ادامه دارد! در دودههپیش، میان شهرداری تهران و ادارات بهزیستی تعیین وظیفه میشد که بزرگسالان را شهرداری جمعآوری کرده و کودکان کار را بهزیستی جمعآوری کرده و به کانونهای کار تربیت میسپردند؛ اما ظاهراً هیچکدام از این دو نهاد درحالحاضر جوابگو نیستند و تهران را با هزاران متکدی سمج رها کرده و لذا چهره شهر تهران بهخصوص در چهارراهها اسفبار شده است.