گفتوگو با مهتاب عسگری
«پیله»، روایت تحول آدمها در شرایط است
سهیلا انصاری/
«پیله» بهنویسندگی و كارگردانیِ مهتاب عسگری و تهیهكنندگی محمدرضا یزدانی؛ در «سالن استاد شكیبایی» بهروی صحنه رفته است. فرهاد گودرزی، علیاكبر نیكخو، مهتاب عسگری، هامون قربانی، موژان حاصلیپژوه، امیرحسین حسینی؛ بازیگران این نمایش هستند. از عوامل این نمایش میتوان به سید علی تدین: دراماتورژ/ مریم امینزاده: دستیار كارگردان/ زینب پوریعقوب: مدیر و منشی صحنه/ رعنا رحمانی: مدیر صحنه و لباس/ حمید طاهری: طراح تیزر/ مریم اسفندیاری: گریم/ فاطمه اصغری: عكاس/ آرین آریا: روابطعمومی/ مهشید سلیمی نبی: میكس و ادیت/ سهیلا انصاری: مشاور رسانه اشاره کرد. این نمایش، تصویری واقعی از چالش تفکرات انقلابی جوانهای سال 57 و تأثیرات آنرا بر جامعه، خانواده و شکلگیری شخصیت ارائه میدهد. علاقهمندان میتوانند برای تهیه بلیط بهصورتِ حضوری تا پایان دیماه به نشانی میدان ولیعصر، بلوار كشاورز، كوچه كبكانیان، پلاك ١٢ مراجعه کنند.
در تنگاتنگ مشکلات و سختیهای تولید آثار هنری فاخر و معناگرا و درمیانِ خیل نمایشهای سنگین و سبک، خوب و بد، ارزشمند و سخیف و انواع افراد و شخصیتهای نمایشی؛ سراغ مهتاب عسگری؛ بانوی هنرمندی رفتیم که با تلاشی درخورِ تحسین و انگیزهای فوقالعاده، درگیر نمایشیست باعنوانِ «پیله»؛ ازآنجاکه قبلاً آثاری از وی را باعنوانِ «کلاغها» و «تقدیر» دیده بودم؛ کنجکاو شدم که ببینم در نمایش «پیله» چهخبر است. مهتاب عسگری، فارغالتحصیل کارگردانی سینما و قریب به 15سال است که در زمینههای بازیگری و کارگردانی تئاتر فعالیت دارد. طی سهسالِاخیر هم مطالعات بسیاری داشته و بهعنوانِ سیاهمشق و کسب تجربه، نمایشنامههایی را نوشته. البته اغلب فعالیتهایش درحوزه جنگ و دفاع مقدس بوده؛ «کلاغها» را سال 94 و «تقدیر» را سال 96 کارگردانی کرد. وی میگوید که درکنارِ تئاتر البته بهصورتِ محدود، کار تصویر هم داشته است. وی درپاسخبهاینکه همه فرصت خود را به فعالیتهای هنری میپردازد؟ گفت: «دقیقاً همینطور است. البته کار هم میکنم اما همان درآمد اندک هم صرف تئاتر میشود. وی درباره ماجرای «پیله» و علت پرداختن بهاینموضوع گفت: «پیله، حکایت جوانهای دهه 60 است؛ جوانهای انقلابی و دوآتیشه آن روزگار كه ویژگیهای خاص خودشان را داشتند. به خصلتها و رفتارها علاقهمند شدم؛ چون پدر و مادرم هم متعلق به همان زمان هستند. جوانهای پرشوری که چیزی برایشان مهم نبود؛ جز مبارزه، بحث و جدلهای روشنفکری، سرسختی در اعتقادات و مباحث ایدئولوژیک. چه آنها که واقعاً انقلابی بودند و چه آنها که درقالبِ حزبها و گروههای سیاسی، مقابل انقلاب صفآرایی کرده بودند. همه آنها برای من اهمیت پیدا کرده بودند». وی افزود: «البته فارغ از موضعگیری بهنفعِ یک جناح؛ چون همه آن جوانها ایرانی و متعلق به همین سرزمین بودند». وی درباره اینکه بههرحال شما دراینکار بهسمتِ یک گروه چربش داشتید؟ توضیح داد: «خب، نمایش شخصیت مثبت و منفی دارد؛ اما حتی شخصیت منفی پیله نیز بخش عمدهای از حرفهایش منطقیست؛ یعنی تاحدودی به آن هم حق میدهم. بههرحال، بهعنوانِ شخصیتی مهم که دارای ویژگیهای مهمیست، بهرغمِ آن ویژگیها؛ دریک نقطه که نقطه انتخاب و تشخیص است، دچار ضعف میشود و همین ضعف، سرنوشت او و داستان تراژیكی را که برایش رقم میزند، شکل میدهد».
«پیله» روایت سه جوان دهه 60 بهنامهای منصور، پروانه و حبیب است که در کودکی همبازی و هممحلهای هستند. در دوران جوانی، منصور و پروانه ازدواج میکنند و صاحب فرزندی بهنامِ محسن میشوند. منصور، شخصیتی انقلابی و مذهبی دارد. در جبهه خدمات زیادی انجام داده و الان هم در سوریه درکنارِ رزمندگان سوری مشغول جهاد است. پروانه اما اعتقادات سیاسی خاصی دارد و این موضوع، چالشی شده بین آنها؛ تاآنجاکه پروانه، محسنِ چهارسالهاش را رها میکند و بهخاطرِ کمک به سازمان، به خارج از کشور میرود. حالا بعداز 25سال، پروانه برگشته؛ آنهم برای مأموریت تا از فرصت اغتشاشات خیابانی سوءِاستفاده کند. میل اندک او به خانواده و چالشی درونی، او را هرروز به نزدیکی خانهشان میکشاند؛ تااینکه یکروز تصمیم میگیرد برای دیدن فرزندش به خانه برگردد و این، زمانیست که با آوردن جنازه محسن از سوریه مواجه میشود.
مهتاب عسگری بااشارهبهاینکه معتقد است که شخصیتهایی مانند پروانه که واقعاً جوانهای سالم، پاک و حتی الگویی انقلابی برای نسلهای بعد بودند، در پیله خودشان گم شدند یا گیر کردند و نتوانستند بهموقع بیرون بیایند، گفت: «آنها تحتِتأثیر شرایط مختلف در یک دایره محدود و تکبعدی قرار گرفتند و به تحول نرسیدند. پروانه نیز اینجا با شرایطی جدید برخورد میکند و دچار دگرگونی میشود؛ حالوهوای کشور، کوچه، خانه و کوبه دربهای قدیمی، حوض آب و مخصوصاً احساسات و عواطف فوقالعاده نسبت به خانواده و الهمانها و نشانههایی که برای ما ایرانیها تماماً نوستالژی و خاطرهانگیز است. همه اینها پروانه را برای لحظاتی تحتِتأثیر قرار میدهد؛ بهخصوص زمانیکه تمام تلاشش را بهکار میگیرد تا فرزندش محسن را ببیند؛ محسنی که قهرمان و صاحب مدالها و افتخاراتی متعدد بوده اما اکنون شهید شده و قرار است تا لحظاتی دیگر مراسم خاکسپاریاش انجام شود». وی بااشارهبهاینکه تقریباً چهارماه درگیر تمرین اینکار بودند تا به اجرا برسند، گفت: «البته یكبار با گروه دیگری تمرین کردم که نتیجه دلخواه را كسب نكردم اما مجدد کار را با دوستان فعلی شروع کردیم که هماهنگی بیشتری داشتیم و کار هم به نتیجه رسید».
کارگردان نمایش «پیله» درباره ضعفهای موجود در حوزه تئاتر گفت: «من در جایگاهی نیستم که به این سؤال جواب دهم؛ این سؤال را باید از اساتید و پیشکسوتان تئاتر پرسید اما بهعنوانِ یك کوچکتر باید بگویم که تئاتر بهطورِکلی رها شده است. هرکسی میتواند وارد حوزه تئاتر شود اما آیا یك تئاتری میتواند وارد حوزه مهندسی یا پزشکی شود؟ ساختار محکمی ندارد و بهخوبی حمایت نمیشود. من بهعنوانِ یک تئاتری، تکلیفم معلوم نیست. بهمحضِاینکه تصمیم میگیرم کاری جدید را شروع کنم، استرس میگیرم. باید کلی دوندگی کنم و این مدیر و آن مدیر را ببینم تا کار به نتیجه برسد و آخر سر هم هیچ جوابی نمیگیرم! مدیران همه دنبال جشنواره هستند؛ چون که سروصدا و هیاهو و انعکاس رسانهای و البته جذابیت مالی و اقتصادی بیشتری دارد. اینکه انتهای آن جشنواره چه میماند، مهم نیست. مدیران این وجهه تئاتر یعنی جشنواره را بیشتر میپسندند. جشنوارههایی که آنها هم هدفمند نیستند، معمولاً درست جواب نمیدهند و غالباً باعث سرخوردگی فارغالتحصیلان یا هنرمندان جوان میشوند». وی افزود: «همین پیله، اثری ارزشیست. اگر خوب به آن توجه شود، من به یك آسیبشناسی مهم پرداختم. اینهمه مراکز و نهادهای انقلابی، متولی تئاتر ارزشی وجود دارد. بیشاز 10بار به هریک مراجعه و شاید نزدیک به دههاکیلومتر فاصله بین نهادهای مختلف را طی کردم و از این اتاق به آن اتاق پاس داده شدم. انگارنهانگار! اصلاً هیچ خبری نیست. هیچ حمایتی نمیکنند. اخیراً هم یاد گرفتهاند که بهبهانههای بیاساس، کار را رد میکنند. بودجه ندارند یا نمیتوانند بودجه جذب کنند، میگویند که کار ضعیف است! اینهمه برای نوشتن و تولید یک اثر زحمت کشیده میشود؛ بهراحتی مچاله میکنند و میگذارند کنار؛ چون درد خودشان نیست و اینكاره نیستند. اگر هم تخصصی داشته باشند، دراینزمینه، اولویت با دوستان و رفقای خودشان است. ببینید چقدر در تئاتر، تبعیض هست و این تبعیض، چه فاصله طبقاتیای درست کرده. من محتاج 10میلیونتومانم که فقط دستمزد بازیگران و همکارانم را بدهم؛ اما یکنفر میلیاردی هزینه و چند میلیاردی هم جمع میکند. اینها چه راهی را رفتند که به اینجا رسیدند؟ چه کسانی از اینها حمایت میکنند؟! این فضا جلوی رشد جوانها را میگیرد و وقتی نمیتوانند، افسرده میشوند، منزوی میشوند و شکست میخورند. فضای شایستهای نیست. برای جامعه ما و این نظام زیبنده نیست. همین شرایط، روی کیفیت تئاتر هم اثر میگذارد. بعضیها برای تأمین مالی، ناچار بهسمتِ کارهای طنز و بهدنبالِآن، کارهای سخیف و مبتذل متمایل شدند. پیامدش هم متنفرشدن قشر عظیمی از جامعه از تئاتر است و اینکه نمایش، استقبال و محبوبیت خودش را از دست میدهد. بههمینخاطر است که بهرغمِ تعدد سالنهای نمایشی؛ تئاتر هنوز فراگیر نشده و بخش عمدهای از مردم، به دیدن تئاتر نمیآیند و حتی نگاهشان هم به تئاتر و هنرمندان، نگاه خوبی نیست». وی دراینباره که چه پیشنهادی برای بهبود اوضاع تئاتر دارد؟ گفت: «باید بهسمتِ نمایشهای ناب و بدون هرگونه آلودگی برویم. نمایشهای مردمی؛ آثاری که خانوادهها را با خیال آسوده و هیچگونه نگرانی به سالنهای تئاتر بکشاند. ما باید به تاریخ و ادبیات خودمان تکیه کنیم. ادبیات ما سرشار از نکتهها، پندها و آموزههای جذاب و شیرین است. این شرایط باید متحول شود؛ چه ازلحاظِ ساختاری و چه ازنظرِ نوع نگاه کلان به تئاتر؛ مخصوصاً توجه جدی به استعدادهای جوان که آیندهسازان جامعه هستند».
مهتاب عسگری درباره استقبال از نمایش «پیله» نیز گفت: «این نمایش، مستقیماً به مشکلات و آسیبهای جامعه خودم میپردازد؛ مشکلاتی که بخش عمدهای از مردم سرزمینم با آنها درگیر شده بودند و اشارههایی دارد به حضور جوانهای برومند کشورم در مبارزات یا مقاومتهای مردمی؛ بیآنکه بخواهم شعار دهم یا جانبداری غیرمنطقی كنم. درواقع، اساس کار من و هدفم، نزدیکشدن به ذهن و دغدغههای ذهنی مخاطب است؛ بهویژه مخاطب عام، خانوادهها و جوانها که بهنوعی درگیر اینگونه مسائل چالشی میشوند». وی بااشارهبهاینکه «پیله» بر تحول تأکید دارد، افزود: «اینکه ضرورت دارد براساسِ مقتضیات جامعه؛ شرایطی ایجاد شود تا هرلحظه و هرزمان، شخصیت متحول شود. شخصیت منصور براساسِ تحولات انقلاب سال 57 شکل میگیرد اما پروانه نمیتواند ازآنشرایط درآنزمان استفاده کند یا دچار تشخیص اشتباه شد. بهنظرم متولیان جامعه مسئولیت دارند حتی در برابر پروانه که در نقطه مقابل ایستاده و رجز میخواند و معترض یا مهاجم است نیز حرکتی معقول، دلسوزانه و متعهدانه از خود نشان دهند؛ چون همه در برابر او مسئولاند. او یك زن است و ضرورت پرداختن بهعنوانِ انسانی که میتواند نقش سازنده داشته باشد؛ هم بهعنوانِ زن، همسر یا مادر، امری مهم و حیاتیست؛ قبلازاینکه به نقطه پایان و تراژیک برسند. پروانه، نماینده جوانهای دهه 40 است که تحتِتأثیر جریانات و تحولات سیاسی، از قافله زندگی عقب ماندند و بیشازهرکس گرفتار محرومیت، سرخوردگی، شکستهای پیدرپی، ضعفهای عاطفی و احساسی و ناملایمات روحی و روانی شدند. آسیبشناسی این افراد در شرایط امروز قطعاً یك کار بزرگ انسانیست و من خواستم که توجه متولیان جامعه را بهایننکته معطوف کنم».