لعنت به باران راه خودم را میرفتم تو شریک چترم شدی
آهسته برو تا زمین نلرزد من فقط تا دست به دامن خدا شدن را یاد گرفتهام
آنقدر مقدس شدهای نامت را که میبرم چشمانم گلاب میگیرند محمدرضا کیانی