• شماره 720 -
  • 1394 دوشنبه 2 شهريور

زوایای پنهان یک شایعه

تیرگی روابط پوتین با قدیرف تا چه حد واقعی است؟

رهبر چچن با اتخاذ موضعی حامی پوتین از تحکیم کنترل شخصی‌اش بر چچن سود می‌برد و در ازای آن با روسیه برای مقابله با تهدیدهای امنیتی در قفقاز شمالی همکاری می‌کند، اما شواهد اثبات می‌کند که حمایت قدیرف از پوتین بر پایه وفاداری شخصی نیست و وی رغبتی برای خدمتگزاری به پوتین ندارد و قدرت‌نمایی مکرر پرسنل نظامی چچن راهی هوشمندانه برای هشدار به روسیه درباره هزینه‌های بالقوه نقض خودمختاری چچن است.
ساموئل رامانی،‌ دانشجوی پیش‌دکترای دانشگاه آکسفورد در تحلیلی برای پایگاه هافینگتون پست درباره روابط پوتین و رهبر چچن می‌نویسد: «در آوریل 2015 رمضان قدیرف گفت که نیروهای امنیتی چچن حق دارند تا به روی هر یگان نظامی روسیه که بدون مجوز در چچن فعالیت می‌کنند، آتش بگشایند. تاکید قدیرف بر روی این مساله توجه کرملین را جلب کرد و این گمانه‌زنی را به وجود آورد که روابط پوتین با قدیرف به تیرگی گراییده است. شایعات درباره مشارکت احتمالی چچن در قتل بوریس نمتسوف، منتقد سرسخت پوتین هر چه بیشتر این ادعاها را پررنگ کرد و به این نگرانی دامن زد که پوتین کنترل خود بر نماینده‌اش در چچن را از دست داده است».
به گزارش ایسنا، اگرچه از درگیری آشکار میان این دو رهبر پرهیز شده است اما وخیم شدن بیشتر روابط میان پوتین و قدیرف می‌تواند از دو طریق تاثیری منفی بر نظام امنیتی و جاه‌طلبی‌های ژئوپولتیک پوتین بگذارد. اول آنکه پوتین استفاده از قدیرف به عنوان نماینده روسیه را شکلی از امپریالیسم غیرمستقیم درنظر می‌گیرد که قابل انتقال به سایر کشورهای مستقل مشترک‌المنافع(CIS) همانند اوکراین و مولداوی است. دوم آنکه، سیاست پوتین در قبال چچن اختلافاتی را در میان نخبگان کرملین خصوصا در داخل سرویس امنیت فدرال روسیه(FSB) برانگیخته است و پوتین نمی‌تواند آنها را به سادگی سرکوب کند.
ولادیمیر پوتین در سال 2007 قدیرف را به عنوان رئیس‌جمهوری چچن منصوب کرد چرا که به دنبال نماینده‌ای قابل اعتماد بود تا تهدید شبه‌نظامیان افراطی در چچن را سرکوب کند. قدیریف صاحب گروهی شبه‌نظامی موسوم به «قدیرفتسی»(Kadyrovtsy) است که از تلاش‌های روسیه برای تحکیم کنترل بر قفقاز شمالی حمایت می‌کند. توانایی قدیرف برای ترکیب سرکوب وحشیانه با انتخاب‌هایی از فرقه مسلمانان سوفی برجسته موسوم به «قادریه»(Qadiriya) وی را یکی از مولفه‌های حیاتی امپراتوری بزرگ پوتین کرده که برای منطقه CIS طراحی شده است. موفقیت قدیریف در رساندن کرملین به اهدافش و نیز وفاداری وی به نظام پوتین موجب شده است که رئیس‌جمهوری روسیه گمان کند که انتصاب قدیرف یک تصمیم نمونه‌ای است که قابل اجرا در سایر کشورهای CIS است. گرچه پوتین نمی‌تواند رهبران موردنظر خود در خارج از مرزهای روسیه را تعیین کند، اما وی با جدیت به دنبال فرصت‌هایی است تا زمانی که رهبران حامی روسیه به قدرت می‌رسند، قدریف‌هایی را در سایر کشورها ایجاد کند.تاراس کوزیو، از کارشناسان برجسته در امور سیاست‌های معاصر اوکراین و سیاست خارجی در مصاحبه اخیر خود، کنترل پوتین بر روی قدیرف را به سلطه خود بر روی ویکتور یانوکوویچ، رئیس‌جمهوری سابق اوکراین تشبیه کرد. کوزیو گفت: «پوتین گمان می‌کرد که یانوکوویچ، قدیرف اوکراین است؛ شخصی که می‌توان به سادگی به آن حق‌السکوت داد. وی با موفقیت توانست تا یانوکوویچ را برای پذیرش درخواست‌هایی متقاعد کند که اجرای آن برای هر رئیس‌جمهور دیگر اوکراین تحقیرآمیز باشد. یانوکوویچ به پوتین اجازه داد تا به اطلاعات و سرویس‌های امنیتی اوکراین نفوذ کند و این تا جایی پیش رفت که مقرهای سرویس امنیتی اوکراین(SBU) در کی‌یف به محض اینکه یانوکوویچ از قدرت عزل شد، خالی شد و تمام رایانه‌ها و فایل‌های اطلاعاتی از آنجا برده شد». این فرضیه که همکاری موفق پوتین با قدیریف یک مدل مطمئن قابل انتقال است، از دو نظر قابل نقض است. اول اینکه تحلیل عمیقی از سیاست خارجی جاری در منطقه CIS نشان می‌دهد که بیشتر رهبران حامی روسیه به اندازه یانوکوویچ مایل نیستند که سازش‌های تمام عیاری با پوتین داشته باشند. از نظر تاراس کوزیو، مولداوی نمونه‌ای از توانایی محدود پوتین برای اعمال نفوذ به رهبران متحد کرملین است.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه