• شماره 2377 -
  • ۱۴۰۰ چهارشنبه ۱۰ آذر

منشأ کلمه‌های عجیب‌و‌غریبی که در جمع‌های خودمانی می‌گوییم

«خانه‌گویش»؛ ‌ادبیات صمیمانه زندگی

اگر به‌صورت اتفاقی شنونده صحبت‌هایی باشید که بین اعضای یک خانواده درجریان است، متوجه می‌شوید که از کلمه‌ها و تعبیراتی استفاده می‌کنند که هیچ تصوری از معنایشان ندارید. این کلمه‌ها که به آن‌ها «خانه‌گویش» می‌گویند، محصولِ زندگی طولانی‌مدتِ آدم‌ها کنار هم است. خیلی‌ازآن‌ها درواقع، واژه‌های بی‌معنایی هستند که بچه‌های خانواده در کودکی ساخته‌اند؛ یا حاصلِ اشتباهات بامزه‌ای‌اند که حس صمیمیت و آشنایی را در خانواده ایجاد می‌کنند. تحقیقات جدید از نقشِ مهم این واژه‌ها در معنابخشی به خانواده می‌گویند.

چندوقت‌پیش، دومین تولد کرونایی‌ام را جشن گرفتم. خیلی از چیزهایش عجیب بودند: گشودن کادوها در نرم‌افزار زوم، یادآوری‌های پشت‌سرهمِ گوشی‌ام از عکس‌هایی که مربوط به «یک‌سال‌پیش در چنین روزی» بودند (هرچند انگار همین‌ماه پیش بود)، شریک زندگی‌ام که مدام رو به من می‌گفت «ایکی دوموس»؛ عبارتی ترکی که معنای تحت‌اللفظی آن «دو خوک» است. خب راستش این عبارت «ایکی دوموس» در خانه ما کاملاً عادی‌ست. مدت‌هاپیش، برای اولین‌بار وارد کلاس زبان بزرگ‌سالان شدم و سعی کردم تا دوست ترکیه‌ای-آمریکایی‌ام را در روز تولدش ذوق‌زده کنم. جوان‌تر بودم و با دستپاچگی، کلمات جدید -اعداد! حیوان‌ها! ماه‌ها- را باهم قاتى کردم و به‌جای «ای کی دوغدون» (تولدت مبارک)، گفتم «ایکی دوموس»، هرچند خودمان هم مثل خوک (در آپارتمان کوچک او بیرونِ دانشگاه کالیفرنیا، لس‌آنجلس) خسته بودیم. حالا بیش از 10سال گذشته و آن لغزش زبانی به تبریک خاص خودمان برای تولدها تبدیل شده است. خیلی از ما زبانی خصوصی داریم؛ کلماتی که مختص زندگی خانوادگی‌مان است. شاید پدر یا مادرتان در کودکی لقبی به شما داده باشند و حالا که بزرگ شده‌اید، همچنان آن‌را یدک بکشید. شاید شوخی قدیمی یا ارجاعی مشترک به ترانه‌ای داشته باشید. این واژگان، اسم‌هایی که عزیزانتان را با آن صدا می‌کنید (مثل عزیزم، قشنگم و ...)، شوخی‌ها و میم‌های شخصی (عقاید یا رفتارهای مشترکتان در یک‌گروه) ابداعاتی هستند که به خانه‌گویش یا «فامیلکت» معروف‌اند و از دلِ ‌زندگی در محیط نزدیک و صمیمی سر برمی‌آورند. در دوران کرونا، ما وقتِ بسیاربیشتری را در چنین محیط‌هایی می‌گذرانیم و لذا اصطلاحات درون‌گروهی‌مان نیز به‌تناسب تغییر کرده است. سینتیا گوردن؛ دانشیار زبان‌شناسی در دانشگاه جورج‌تاون و نویسنده کتاب «معناسازی، خانواده‌آفرینی» بخش زیادی از دوران حرفه‌ای‌اش را در حوزه گفتارهای خانوادگی سپری کرده. او می‌گوید: «هر گروهی که اعضایش برای مدت‌ها ارتباط گسترده‌ای با یکدیگر داشته باشند و خود را متمایز از دیگران ببینند، رفته‌رفته، زبان را به‌شکل‌های خاصی به‌کار می‌برند. گوش‌دادن به صداهای ضبط‌شده از خانواده‌های دیگر مثل غرق‌شدن در دنیایی متفاوت است». همه ما، برحسب مخاطب و هدفِ گفت‌وگو، در شرایط مختلف به‌شکل‌های مختلفی صحبت می‌کنیم (که جای تعجب ندارد). یک‌روز سخن‌گفتنمان رسمی‌ست و برای ارائه پروژه برای همکاران به‌کار می‌رود و روزی دیگر گفت‌وگوهای پیش‌پاافتاده در اولین قرار آشنایی؛ البته زبان ما همیشه بسته‌به‌شرایط و مخاطب تغییر می‌کند. خانه‌گویش‌ها بخشی از سیاق صمیمی زبان هستند؛ یعنی نحوه صحبت ما در به‌اصطلاح «پشت‌صحنه» با صمیمی‌ترین افراد زندگی‌مان. خانه‌گویش درواقع، زبان خودمانی خانه‌مان است و با آن می‌توانیم خویشتن غیرعلنی خودمان را با تمام غرابت‌هایش به‌نمایش بگذاریم. خانه‌گویش‌ها از انواع و اقسام خانواده‌ها به‌وجود می‌آیند: بزرگ، کوچک، برگزیده و ...؛ به‌مرور، این اصطلاحات ممکن است در محفل خودمانی‌مان جا بیفتند و ماندگار شوند. خب؛ چه‌چیزی الهام‌بخش زبان‌های خانوادگی می‌شود؟ به‌صورت کلی، سپری‌کردن زمان کافی با یکدیگر و تجربیات مشترکی که در یک جمعِ واحد رخ می‌دهد. کودکان معمولاً معمارانِ واژگان جدیدند؛ به‌خصوص در دوران یادگیری زبان. در آزمون‌وخطاها و بازی‌های کودکان با صداها و معناها، واژه‌آزمایی‌های بامزه‌شان گاهی سر زبان همه اعضای خانواده می‌افتد و گاهی حتی به‌عنوان میراث زبانیِ خانواده به نسل‌های بعدی منتقل می‌شود. بسیاری از اصطلاحات خانه‌گویشی نیز در مرحله ایجادِ روابط صمیمیِ تازه تولید می‌شوند؛ یعنی دورانی که زن و شوهرها یا دوستان راه‌هایی خصوصی برای ابراز محبت یا برقراری گفت‌وگوهای دشوار می‌آفرینند تا از مرز ناشفاف میان آشنایی و صمیمیت گذر کنند. مینیون فوگارتی؛ میزبانِ پادکست «گرامر گِرل»، سال‌هاست این واژگان خانوادگی را جمع‌آوری می‌کند. شنوندگان پادکست تماس می‌گیرند تا واژگان خانواده خود و داستان شکل‌گیری‌شان را بگویند و به مخاطبان خود چشمه‌ای از سازوکار روابطشان را نشان دهند. چندی‌پیش، فوگارتی در گفت‌وگویی که با او داشتم، گفت که «خانواده‌ها افراد مشهورِ مختص به خودشان را دارند. خانواده یکی از شنوندگان به پارکی می‌رفتند تا سگشان را بگردانند و همیشه آنجا زنی را می‌دیدند که خیلی شبیه سگش استنلی بود! حالا هروقت کسی خیلی شبیه حیوان خانگی‌اش است، به این می‌گویند وضعیت استنلی!» خانه‌گویش‌ها به ما احساس خانواده‌بودن می‌دهند. زبان خصوصی و درون‌گروهی حس صمیمیت را می‌پرورد و هویت ما را می‌سازد. طی یک پژوهش با موضوع استفاده از اصطلاحات نامعمول میان زن و شوهرها، پژوهشگران دریافتند که زبان شخصی حس نزدیکی را به‌وجود می‌آورد و معمولاً در تلاش‌های مربوط به ارتباط یا آشتی بروز می‌یابد. خانواده‌ها وقتی از اصطلاحات خانه‌گویشی استفاده می‌کنند، داستان‌ها و مناسک و خاطراتی را تقویت می‌کنند که آن‌ها را در قالب گروه به‌هم پیوند می‌دهد. گوردن می‌گوید: «هربار که از اصطلاحی استفاده می‌کنند، به تمام موارد قبلی اشاره می‌کنند که از آن استفاده کرده‌اند. بااین‌کار به‌نوعی خانواده‌بودنشان را تصدیق می‌کنند و رابطه‌شان را بازمی‌آفریند». البته زندگی خانگی‌مان در دوران همه‌گیری کرونا تغییر کرده است. ازآنجاکه زبان، رابطِ آشفته و انسانیِ ما برای دست‌وپنجه‌نرم‌کردن با دنیای اطراف است، هم‌راستا با تغییر ما، دگرگون می‌شود. کووید-۱۹ رویداد بزرگی در زندگی جمعی ماست که متأسفانه اصطلاحات جدیدی را برای گوش‌هایمان آشنا ساخته است: شهربند، قرنطینه، قطع زنجیره و دیگر اصطلاحات مربوط به همه‌گیری. گوردن خاطرنشان می‌کند که برای افراد دورکار، فرهنگ اداری به زندگی خانوادگی تبدیل شده و آدم را به‌فکر فرومی‌برد که زبان این دو محیط چطور ممکن است باهم ادغام شود. برای دیگرانی که با آن‌ها صحبت کرده‌ام، شیوع کرونا محیط و فرصتی برای شکوفایی خانه‌گویش‌ها فراهم آورده است: فرصت بیشتر برای‌آنکه با افرادی‌که با آن‌ها رابطه صمیمی دارید تنها باشید؛ اما هنوز زود است که کامل بفهمیم نحوه صحبت‌کردنمان چه تغییراتی کرده. فوگارتی افزایش مشخصی در تعداد واژگانی که شنوندگان طی سال گذشته برایش فرستادند گزارش نداد. فراخوانی به دوستانم دادم تا ماجراهای خانه‌گویشی دوران کرونایشان را برایم بفرستند. ایمی فریِر؛ معلم ۳۸‌ساله کمانچه که ساکن گرَس‌ولی در کالیفرنیاست، کلمه «شکمطینه» را توضیح داد که «کلمه‌ای بامزه برای شکم‌های جدیداً گنده‌مان» است! کلمه «ترامپ‌کردن» را نیز بین خودشان ساخته بودند؛ تعبیری خوب برای افزایش اضطراب براثر زیادخواندن اخبار؛ «مثلاً می‌توانم از شوهرم بپرسم هنوز داری ترامپ می‌کنی؟ منظورم این‌است‌که باید کم‌کم گوشی را زمین بگذارد و بخوابد». الکس رابرتس؛ دانشجوی ۳۱‌ساله ساکن جزیره ونکوور کانادا، کلمه «سنج» را با من در‌میان گذاشت؛ کلمه جدیدی میان هم‌خانه‌هایش که به‌معنای «مقدار کمی قهوه، کمتر از یک‌فنجان کامل» است. الکس توضیح داد ریشه این کلمه «ماگی‌ست که کوچک‌تر از ماگ‌های معمولیِ قهوه است و عکس سنجاب کوچکی روی آن‌است‌که یک‌روز من و هم‌اتاقی‌هایم پیدایش کردیم». سنج در خانه او به واحد اندازه‌گیری مشخصی تبدیل شده است: «نیم‌سنج قهوه خواستم و برایم آوردند!» خیلی‌ها می‌گفتند سپری‌کردن زمان بیشتر با خانواده بیشترین تأثیر را بر زبان خانگی‌شان داشته است. لیزی استارک؛ ناداستان‌نویس و طراح بازی که ۳۹‌ساله و ساکن بوستون است، در ایمیلی به من گفت: «وقت بیشتری داشته‌ایم تا باهم کارهای پیش‌پاافتاده کنیم و برای‌همین فرصت‌های ‌خوبی پیش می‌آید تا انواع کلمات اختصاری و خودمانی بسازیم که زندگی را سروشکل داده و جان تازه‌ای در آن می‌دمند». خانواده او صبح را با «مهمانی» شروع می‌کنند؛ کلمه‌ای که او و شوهرش برای رنگ‌وبودادن به فعالیت همه‌روزه نوشیدن آب‌میوه‌های فصل به‌کار می‌گیرند. آخرین فعالیت روزشان هم «گزارش گوگولی» است؛ یعنی بازرسی شبانه وضعیت خواب کودک نوپایشان. وقتی‌که تحت‌فشار شرایطی زندگی می‌کنیم که انگار غوغایی دائم و تاریخ‌ساز است، شاید وسوسه شویم که این کلمات را چیزهایی من‌درآوردی، سبک‌سرانه و بعضاً خجالت‌آور در زندگی روزمره بدانیم؛ اما با هرکسی صحبت می‌کردم، ارزش زیادی برای خانه‌گویش‌های خودش قائل بود. آن‌ها از گفتنش خرسند بودند و این خانه‌گویش‌ها را مصداقِ صمیمیت در خانه‌شان می‌دیدند. حرف که می‌زدیم، حس می‌کردم انرژی میانمان ردوبدل می‌شود، انگار ترکیبی از غرور و آسیب‌پذیری بود که با درمیان‌گذاشتن واژه‌نامه خانوادگی‌شان به آن‌ها دست می‌داد. گوردن می‌گفت؛ همرسانی خانه‌گویشِ خود به دیگری به‌معنای راه‌دادن غریبه‌ای در جمع خودی‌هاست. واقعیت اینکه ما لحظه‌به‌لحظه، در زبان روزمره، خانواده‌هایمان را خلق می‌کنیم!

علیرضا شفیعی‌نسب/ ترجمان

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه