خودنویس
ساحل قلبم
بی تو آرامشی ندارد
دریای چشمهایم
اینروزها طوفانیست
در شهر قلب من
نه دلی خوش است
نه اوضاع روبهراه است
و تو روبهراهی هستی
که حال چشمهایم بارانیست
بیا تا
این جان طوفانزده
با نگاه دریاییت
آرام گیرد
من بهانتظار
نوازش دستهایت
چشم به ساحل
دوختهام
هانیه پورحیدر
کوک کن
ساز رقصم را
چشم به چشم تو
دلخوش میشوم
به ذهن درگیر هم
به لبهایم
میسپارم تو را
شیما ادیبی سده
هربار که بر طلوعی مینگرم
و رقص باد را بر ذرهها
نظاره میکنم
امید را در حنجره
شکفته مییابم
و ادراک را بر درختان بهانتظار
Every time I look at the sunrise
And observing the dance of the wind on the
particles
I find out the blossom of hope
In my larynx
And in the perception of the expecting trees
نزهت عبداللهی
ترجمه: محمود شیربازو