خدمات شهری نامتوازن در تهران
علیاکبر بهبهانی
سالهاست که هیچ سازمان یا نهادی، جمعیت حقیقی تهران را با اطمینان و با دقت اعلام نکرده است؛ حتی در سطح وزارتخانهها نیز آماری دقیق، قابلاعتنا و بااتکاءبهواقعیت موجود نیست؛ اما بههرحال معمولاً سخن از 12 تا 18 میلیون نفوس در کلانشهر تهران و بهعنوان پایتخت، بر سر زبانهاست؛ درنتیجه ازآنجاییکه خدمات شهری باید متناسب با جمعیت محاسبه شود، بهسبب عدم آگاهی دقیق از جمعیت ساکن در تهران، خدمات شهری بهصورت یکسان صورت نمیگیرد. شاید بهجرئت بتوان گفت که خدمات دولتی، آب، برق، گاز و تلفن، بهصورت عادلانه تاحدامکان پوشش داده شدهاند؛ هرچند پرداخت هزینههای مصرفی، کاملاً عادلانه نیست و لزوم بازنگری در مصوبات و تصمیمگیریهای آن برای کلانشهر تهران، احساس میشود. تقسیمبندی خطوط اتوبوسرانی تهران، در قالب شرکت واحد اتوبوسرانی ازجمله اقداماتیست که شاید بتوان گفت درنتیجه آن دیگر بسان گذشته، اهالی تهران، مدت مدیدی را در صف سوارشدن اتوبوس نیستند و این وسیلهنقلیه عمومی، اغلب اوقات با کمبود مسافر روبهروست؛ تاجاییکه حالا اینبار اتوبوسها در صف انتظار و نوبت حرکت، مدت زیادی برای مسافر در ایستگاه متوقف هستند! اما درمقابل در متروها، همیشه و در تمام خطوط، تراکم جمعیت برای سوارشدن بر قطار، موج میزند و معمولاً هرفردی ازنظر جسمی قویتر باشد، آسانتر سوار بر قطار میشود و زودتر طیطریق میکند! در باب مغازهها نیز اگر بخواهم بررسی کنم، شهرداری، اماکن یا هیئتمدیره صنوف مختلف، با هر تقاضایی برای بازشدن مغازه خواربارفروشی، در هرکجای تهران، موافقت کرده و به متقاضیان نه نمیگویند؛ تاجاییکه بهنظرمیرسد شاید کسبدرآمد برای شهرداریها، عامل مهم سادهانگاری در واگذاری جواز کسب باشد. اینروزها در خیابانهای اصلی و کوچهپسکوچههای تهران، خواربار و لبنیاتفروشها را میبینیم که حتی با کمتر از 100متر و گاه 50متر فاصله نسبت به یکدیگر به کسبوکار اشتغال دارند. هرچند درکنار اینها آنقدر فروشگاههای زنجیرهای با نامهای مختلف در تهران مشغولبهکار هستند که از شمارش آنان به دور است. ایکاش شهرداری تهران بهجای حدود 60هزار کارمند حقوقبگیر تماموقت و هزاراننفر حقوقبگیر پارهوقت و ساعتی، ارائه خدمات بیشتر را بهجای بروکراسی و کاغذبازی اداری، سرلوحه کار قرار میداد؛ مثلاً ایکاش تمام پلههای عابر پیاده در گوشهکنار تهران بزرگ، بهخصوص در بزرگراهها و اتوبانها و حتی خیابان بزرگ و دوطرفه، به بالابر برقی مجهز میشدند؛ برای مثال به پلهبرقیهای میدان بزرگ هفتتیر توجه میشد؛ چراکه با هشت راه رفتوبرگشتی و دهها خیابان کوچک که تماماً مسکونیست، این مردم برای گذر از خیابان ناچار احتیاج به پلههای برقی دارند؛ اما متأسفانه اغلب بهصورت یکدرمیان و بهبهانه خرابی یکجهت بالابر یا پایینبر را از کار میاندازند و اینمسئله بهخصوص برای افراد مسن، بیمهری بزرگی تلقی میشود. بازهم ایکاش مأمورین مناطق و نواحی تهران که در شهرداری اشتغالبهکار دارند، با بیرحمی توأم با سختگیری، با کسبهای که برای گذراندن زندگی بخورونمیر، بهکمک یک گاری یا چرخ بهصورت دورهگردی یا ساکن، دستفروشی میکنند، برخورد نمیکردند که پارهایازاوقات شدت برخورد با کتکزدن آنان همراه است که در شبکههای اجتماعی منعکس میشود و دل مردم مهربان را به درد میآورد؛ و بالاخره ترافیک خیابانها با تاکسیهای فراوانی که بهآسانی به متقاضیان میدهند، همیشگی شده است و برخلاف همه کشورهای پیشرفته، تاکسیها بهدنبال جذب مسافر هستند و اغلب شاید هم تاکسیها یا خالی هستند و بهدنبال جذب مسافر پولدار و دربستی، در خیابانها پرسه میزنند. امیدواریم ازاینپس با یک آمارگیری دقیق و سنجش همه جوانب، مبادرت به صدور جواز برای تردد تاکسی در تهران کنند.