• شماره 2653 -
  • ۱۴۰۱ دوشنبه ۷ آذر

در نشست «چیستی و چرایی اعتراضات» مطرح شد؛

دولت‌ها چگونه مطالبات را «سرریز» کردند؟

«چیستی و چرایی اعتراضات» عنوان نشست تخصصی‌ست که به‌همت انجمن جامعه‌شناسی ایران برگزار شد. دراین‌نشست، جامعه‌شناسانی نظیر «افسانه کمالی» استاد دانشگاه الزهرا، «اسدالله نقدی» استاد دانشگاه همدان و «ابوالفضل مرشدی» استاد دانشگاه یزد به سخنرانی پرداختند. همچنین سمیه توحیدلو دبیر این‌نشست بود. درادامه مشروح این‌نشست را می‌خوانید.

افسانه کمالی نخستین سخنران نشست، بحثش را با مسئله اعتماد به نهادها و سازمان‌ها چنین آغاز کرد: در روزنامه‌های پیشرو و انتقادی گذشته نوشته شده که درطول ۵۰‌سال‌اخیر، رجال سیاسی و امنای امور دولتی ایران وضعیت خود در لیاقت، بصیرت و دانش اداری، قابلیت فکری و تمام صفاتی را که لازمه یک مرد سیاسی‌ست بروز داده و کاملاً نتیجه امتحانات خود را آشکار ساخته‌اند به درجه‌ای که اگر عقیده هر مرد صحراگردی را بپرسی، می‌گوید که ایران رجل ندارد. وی افزود: نکته فوق مربوط به سال ۱۹۱۵ است؛ اما افرادی‌که درآن‌زمان نویسنده بودند، خودشان هم به تاریخ درازتری از این‌وضعیت اشاره کرده‌اند. برای مثال در یکی از مطالبی که در سال ۱۳۰۵ و در روزنامه‌ای چاپ شده، این‌نکته اشاره شده که این کیفیت متعلق به هزارسال‌قبل نیست؛ بلکه پیوستگی وجود دارد؛ یعنی تأثیر همان عوامل خفیه در تمام امور اجتماعی و فرهنگی آشکار است و شاید در نتیجه مرور زمان و تغییرات گوناگون تبدیل لباس شده اما ریشه و اساس آن به‌جای خود باقی‌ست و تغییر نکرده است. این استاد دانشگاه گفت: درواقع نکته اصلی صحبت‌های من همین‌است‌که آنچه درطول‌تاریخ کشور خود می‌بینیم، بی‌اعتمادی‌ست. اگرچه از سال ۱۹۱۵ تا ۲۰۲۱ فاصله بسیاری وجود دارد، اما کنش مردم ما همان کنش‌های سلبی‌ست. طی ۲۰‌سال پژوهشی که در حوزه اعتماد داشته‌ام، باید بگویم که نه‌تنها دراین‌مدت شرایط اعتماد بهتر نشده، بلکه حتی بدتر هم شده است. به‌گفته کمالی؛ برای مثال در پژوهشی که در سال ۱۳۸۲ درخصوص اعتماد به نهادها و سازمان‌ها انجام شد، نتایج نشان داد میزان اعتماد مردم به سه قوه وقت درواقع ما را در یک نقطه مرزی قرار داده است؛ یعنی در جایی بودیم که شکاف بزرگی را بین دولت و ملی شاهد بودیم. همچنین وقتی راجع به ویژگی‌های مسئولان سؤال پرسیده شد، مردم تخصص و مهارت لازم مسئولان در اداره کشور، تجربه و پختگی برای انجام وظایف، عمل به وعده‌ها و مقابله با فساد اقتصادی را در سطح نازل و نامطلوبی (زیر ۱۰ درصد) ارزیابی می‌کردند؛ پس در‌این‌۲۰‌سال با آمدن و رفتن تمام دوره‌ها و دولت‌ها هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است و زوال اعتماد بیشتر شکل گرفته. درواقع، آنچه در پژوهش‌ها آشکار است، این‌است‌که اعتماد متقابل چه در سطح ملی و چه در سطح استانی و چه در میان گروه‌ها و چه بیرون از گروه‌ها ازهم‌گسستگی دارد.
اسدالله نقدی؛ جامعه‌شناس شهری بیشتر تحلیل‌های خود درمورد اعتراضات اخیر را از زاویه این‌رشته چنین بیان کرد: جامعه ایران درطول چنددهه‌اخیر، تحولات اجتماعی بسیاری را تجربه کرده که گاهی هم خود دولت‌ها در ایجاد تحولات نقش داشته‌اند. درواقع، کم‌توجهی باعث شده که سرریز مطالبات اجتماعی به‌شکل امروزی نمایان شود. وی گفت: جامعه ایران در حوالی ۱۳۰۰ جامعه‌ای روستایی-عشیره‌ای بود و تنها ۱۸ تا ۲۰‌درصد جمعیت در مناطق شهری اسکان داشتند و حدود ۸۰‌درصد جامعه ایران در نقاط روستایی و جامعه عشایری ساکن بود. این‌درحالی‌ست‌که درطول ۱۰۰‌سال‌گذشته جامعه به‌شدت شهری شده است یعنی درست نسبت اشاره شده، برعکس شده است. چنین تحول بزرگی، تغییراتی را در سبک زندگی و مناسبات مردم نشان می‌دهد. دراین‌سال‌ها، بخش‌هایی از جامعه دچار نوسازی شده و بخش‌هایی به‌حال‌خود باقی مانده است. این استاد دانشگاه گفت: وزارت کشور، چندسال‌قبل یک رصد اجتماعی انجام داده و در آن حاشیه‌نشینی را به‌عنوان مادر مسائل دیگر عنوان کرده بود. امروزه آمار رسمی وجود ندارد، اما افرادی‌که در حاشیه‌ها و یا مناطق کم‌برخوردار زندگی می‌کنند، به ۲۰‌میلیون‌نفر هم می‌رسد و این یکی از اتفاقات مهمی‌ست که درطول‌این‌سال‌ها، مناسبات اجتماعی ما را متحول کرده است. به‌گفته وی؛ درباره آموزش و سواد نیز اتفاق بسیارمهمی افتاده. وقتی گسترش آموزش عالی صورت گرفت و در همه شهرها، دانشگاه زده شد، طبیعی‌ست که تعداد زنان تحصیل‌کرده هم دراین‌مدت افزایش یابد و مسئولان باید فرصت اشتغال را برای این‌گروه از جمعیت فراهم کنند و اگر چنین فرصتی فراهم نشود، نوعی «محرومیت نسبی» به‌وجود می‌آید و این یکی از بیماری‌های امروز ایران است. جامعه با فقر می‌تواند کنار آید اما با فقر ناشی از تبعیض نمی‌تواند. نقدی در پایان سخنرانی خود تصریح کرد: درکناراین‌موارد، فضای مجازی و جوانی جمعیت هم موضوعات مهمی هستند. کارگزاران می‌خواهند ارزش‌های خود را در فرایند جامعه‌پذیری ازطریق رسانه و آموزش منتقل کنند، دراین‌میان افراد دیگر هم ارزش‌های خود را به‌نحوی دیگر منتقل می‌کنند، چنین امری سبب می‌شود، زبان مشترکی و یا گفتمان مشترکی وجود نداشته باشد.
مرشدی، آخرین سخنران نشست گفت: به‌نظر من اعتراضات اخیر، چیزی فراتر از یک رخداد است. درمورداینکه چه نامی می‌شود روی این رخداد گذاشت، هنوز به‌نتیجه نرسیده‌ام، اما تغییر جنبش‌های اجتماعی که جامعه‌شناسان از آن سخن گفته‌اند، شاید نزدیک‌ترین مفهوم باشد. هرچندکه دراین‌اعتراضات زنان، جوانان و نوجوانان و حتی قومیت‌ها پیشرو هستند، اما هر چه جلوتر می‌رویم، این اعتراضات دامنه وسیع‌تری را دربرمی‌گیرد. نعمت‌الله فاضلی این اعتراضات را یک پدیده تام اجتماعی می‌نامد. به‌نظر من این پدیده تام اجتماعی شاید به ما کمک کند تا فهم عمیق‌تری از آن داشته باشیم. حتماً می‌توان گفت این اعتراضات ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دارد و اقشار مختلف جامعه را مشغول خود کرده است. این استاد دانشگاه افزود: این پدیده یک شوک جدی به جامعه وارد کرده و فقط هم دامن‌گیر متخصصان، کارشناسان و دانشگاهیان نیست. هم ذهن، هم قلب و هم بدن آدم‌ها را درگیر خود کرده است و ازهمین‌جهت، همان پدیده تام اجتماعی‌ست. برگر و لاکمن در کتاب «ساحت اجتماعی واقعیت»، جامعه را دارای سه گام برونی‌سازی، عینی‌سازی و درونی‌سازی می‌دانند. براین‌‌مبنا؛ اگر بخواهیم اعتراضات اخیر را تحلیل کنیم باید بگوییم که انسان‌ها موجوداتی هستند که هستی‌های نامتعین دارند و با برون‌ریزی دنیای درونشان (احساسات، آگاهی، تردیدها و...) خود را نامتعین می‌کنند و به هستی خود تعین می‌بخشند. جامعه از این نگاه، یک برساخته اجتماعی‌ست که حاصل برون‌ریزی‌های جهان‌های انسان‌هاست. در گام دوم این‌ها در قالب نظام‌های دانش و ارزش‌ها جنبه عینی می‌یابند، در مرحله سوم چون جامعه یک موجود متحرکی‌ست، بنابراین نیاز است معناهای ذهنی را که جنبه عینی پیدا کرده مشروعیت دهد. به‌گفته مرشدی؛ جامعه یک رابطه دیالکتیک میان این سه مرحله دارد و براین‌اساس می‌توان چند نکته را استنتاج کرد؛ نخست‌اینکه جامعه ساخت انسان و محصول انسان‌هاست. هرچند عینیت پیدا می‌کند، اما هیچ‌گاه نباید فراموش کرد که همه این قوانین و مقررات درواقع حاصل خود ماست. جامعه محصول یک فرد یا گروه نیست، بلکه محصول همه ما انسان‌هاست. نکته اینجاست که اگر قشرهایی از جامعه در این فرایند جامعه‌پذیری نقش‌آفرینی نکنند، فرایند خود‌تحقق‌بخشی‌شان متوقف می‌شود و گویا با انسانیت آن‌ها درافتاده‌ایم. انسان‌ها نیاز دارند در ساخته‌شدن جامعه مشارکت داشته باشند. ازطرفی این نگاه به ما می‌گوید که جامعه یک فرایند پویا و درحال‌شدن است. درست است که زمان‌هایی ثبات پیدا می‌کند، اما نباید فراموش کرد که جامعه مدام درحال‌حرکت است. مرشدی همچنین اظهار داشت: نکته جالب برگر و لاکمن بحث «شی‌وارگی» است. وقتی میان فرایند دیالکتیکی اختلال ایجاد شود، انسان‌هایی که جهان بیرونی را ساخته‌اند احساس می‌کنند که این جهانِ بیرون است که تغییرات را ایجاد کرده و نه خودشان و ازاین‌رو هم قابل‌تغییر نیستند. نکته آخر آنکه در عصر مدرن، مدرنیته دو حامل مهم فناوری و دیوان‌سالاری و حاملان ثانوی نظیر شهرنشینی، رسانه‌ها و آموزش عمومی دارد. دراین‌دنیا، جهان‌های معنایی متکثر شده و شکل‌وشمایل مختلفی پیدا کرده است. گستردگی این زیست‌جهان‌ها دراین‌دنیا بسیار است و ما نباید آن‌را نادیده بگیریم. برای‌اینکه نظم معنایی کلان انسجام داشته باشد حتماً باید یک نظام معنایی کلان هم باشد. زمانی نظام معنایی کلان در جامعه مدرن می‌تواند باقی بماند که همه جهان‌ها را به‌رسمیت بشناسد و آن‌ها را جای دهد. این جهان معنایی باید آن‌قدر هوشمند باشند که آن‌را به‌رسمیت بشناسند. مرشدی درنهایت گفت: ما گویا فراموش کرده‌ایم که نسل‌های جدید نیز نیاز به خود تحقق‌بخشی و برون‌ریزی جهان‌های معنایی خود دارند. این نهادها و این جامعه دارای وضعیت دیالکتیکی‌اند، یعنی همه این‌ها در جریان اجتماعی‌شدن بازتفسیر می‌شوند و سیالیت خود را پیدا می‌کنند. مجموعاً احساس می‌کنم این فرایند به‌فراموشی سپرده شده است و چون این دیالکتیک دچار مشکل شده، پس می‌توان بخشی از این ناآرامی‌ها را ناشی‌ازآن دانست.
ایرنا

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه