• شماره 2739 -
  • ۱۴۰۱ پنج شنبه ۲۵ اسفند

خودنویس

دسته‌دسته گیسوی ابریشم‌گونت
رها در چنگ باد بود ...
و من در حصارش پریشان
کاش نسیم بودم ...
و آرام در کنار عطر موهایت تو را نفس می‌کشیدم
کاش زائر معبدت بودم
همچو موجی از دریا بر ساحل نگاهت شناور می‌شدم
لبریز از آب بود برکه‌ی دل اما شور!
و من تشنه‌لب جرعه‌جرعه نگاه دریائیت را می‌نوشیدم
هراس از تشنگی نداشتم و سیراب از عشق تو می‌شدم
کاش کنار ایوان لبخند زیبایت هزار مثنوی می‌نگاشتم
هلهله برپا می‌شد و سازی از عشق می‌نواختم
گلاب باید گرفت از عطر و شهد نفس‌هایت
کاش سیردل تو را در آغوش دریا نفس می‌کشیدم ...
اکرم جلالی

 

زندگی رنگی نیست؛ بی‌رنگ است
عشق زیبا نیست؛ محبت بی‌معنی‌ست
زندگی بی‌وقفه ادامه دارد؛
زندگی سریالی‌ست بلند بی‌وقفه
زندگی در حس نگاه کودک
از چیزی‌که نمی‌فهمد یا سؤالی گنگ
یا ترس جدایی دو عشق باقی‌ست
زندگی درد عجیبی‌ست؛ نه سیاه هست و سپید
زندگی ظرف زیبایی خالی‌ست؛
هرکسی عشق را با آن می‌سنجد
زندگی حس سرمایی‌ست که
یک گربه زیر ماشین خاموش دارد
زندگی درد غریب یک پدر با جیبی خالی‌ست
زندگی فهم عجیب مادر در سر سفر بی‌نانی‌ست
آسمان مه دود است
آسمان زیبا نیست
دریا آبی نیست، طوفانی‌ست
زندگی درد یک مرغ مهاجر از برگشت است
تالابش خشک است؛ لانه‌ا‌ش ویران است
ابرهایی آمد؛ باران نزدیک است
حمیدرضا اشرفیان

 

شاعر نمی‌مرید
بال می‌گشاید
پرنده می‌شود
و فراموش می‌کند راه زمین را
زانا کوردستانی

 

آواز غوکی در مرداب برپاست،
کاش ...
زمزمه‌های عاشقانه‌،
تَه‌نشینِ گوشِ جفتش باشد؛
--نه نغمه‌ی تنهایی!
لیلا طیبی

 

عروسکم دق کرده
آه از
یک تنهایی بلند ...
رها فلاحی

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه