خودنویس
من تشنهی نگاه تو هستم، ظهور کن
از کوچههای خالی قلبم عبور کن
یکبار هم برای من از دل، غزل بگو
امشب بیا به پیکر فکرم خطور کن
با آن شراب کهنه وضو تازه کن، بخوان
اندک نماز عشقیّ و عرض حضور کن
میمیرم از حرارت هر بوسهات، ببوس
آنگه ثواب، هدیه به اهل قبور کن!
گویا گناه مِهر تو بر گردن من است
گفتی به من که ترک گناه و قصور کن!
سوسن جعفرزاده
سیاه، قرمز، سبز،
آبی، بنفش، زرد؛
رنگینکمانی در جعبه!
رها فلاحی
روزگارم ...
به قدمت کلاغهای تاریخ سیاه است؛
شاید مترسکی هستم
نگهبان کویر لوت!
آه ...
به بطلان میگذرانم
دو روز عمر را
به کدامین فصل سپردهای
قدومت را!
لیلا طیبی