دیدار دوباره با «فرار از زندان» پس از 18سال!
چرخه مکگافین
سپهر گلمکانی
در مبحث بررسی و تحلیل سریال، برجستهترین مؤلفه، درک و شناختِ ریتمِ اثر است. بدینمنظور که اگر سریالی ژانریک، ریتم خود را در چرخه روایت پایدار نگه دارد، آن سریال در «جذب مخاطب» موفق ظاهر میشود. خوشبختانه، «فرار از زندان» پس از 18سال همچنان از طراوت و هیجانی نفسگیر برخوردار است و میتواند مخاطب را به دیدارِ دوباره با فراریهای زندان «فاکس ریور» دعوت کند. فرصتی برایم مهیا شد که توانستم برای مرتبه سوم سریال پرهیجان «فرار از زندان» را تماشا کنم. «فرار از زندان» جذاب است؛ تیم بازیگری فوقالعادهای دارد؛ صحنههای اکشن آن تیز و ملتهب است و تاجایممکن غافلگیری را به تصویر و روایت تزریق میکند. حال اگر جزئیات سناریو و روایت سریال را بررسی کنیم، با طیفی گسترده از تکنیک مکگافین در چرخه روایت آن روبهرو میشویم. دراینمقاله ابتدا شرحی پیرامون تکنیک مکگافین ارائه میدهم و درادامه به ذکر برخی مکگافینهای بهکاررفته در «فرار از زندان» خواهم پرداخت. با مطالعه مقاله چرخه مکگافین در سریال «فرار از زندان» همراه باشید.
مکگافین چیست و چگونه عمل میکند؟
مکگافین (MacGuffin) یک ابزار تکنیکیِ داستانسراییست که مانند یک کاتالیزور برای تحرک پیرنگ عمل میکند. درواقع، چیزیستکه برای طرح داستان (پیرنگ) مهم تلقی میشود؛ اما تأثیر واقعی بر چرخه اصلی روایت ندارد. مکگافینها پیرنگها را جلو میبرند، شخصیتها را وادار به حرکت میکنند، تنش و درگیری بهوجود میآورند؛ اما خودشان بیارزش هستند و هیچ معنایی را به داستان اضافه نمیکنند. مکگافین میتواند یک شیء، یک شخصیت، یک رویداد یا قطعهای از اطلاعات باشد. مکگافین چیزیستکه شخصیتها بهدنبال آن میروند و دراینراستا خطوط داستانی مختلفی شکل میگیرند. مکگافین حقیقی طیِ روایت قابلتعویض با جسم بیارزش دیگری خواهد بود؛ مثلاً شما میتوانید مجسمه موجود در فیلم «شاهین مالت» را با الماس، یک پاکت پُر از پول یا یکی از کلاههای ویژه «هامفری بوگارت» تعویض کنید. مجموعاً شما تأثیری در داستان متوجه نخواهید شد. اگر جسم قابلتعویض و بیارتباط به شاهپیرنگ باشد، میتوان گفت تکنیک مکگافین بهخوبی در چرخه روایت اجرا شده است. اینکه چرا مکگافینها کارساز هستند؟ به رابطه مهم و گاه گیجکننده بین پیرنگ، شخصیت و داستان بستگی دارد. داستان، وقتی پدیدار میشود که شخصیتها در یک پیرنگ حرکت کنند. درحالیکه پیرنگ، رخدادیست که در فیلم اتفاق میافتد، شخصیتها کسانی هستند که این رخداد را تجربه میکنند و داستان، نتیجهگیری آن محسوب میشود. داستان، درباره کلیت است و مکگافینها روی پیرنگ تأثیر میگذارند و هیچ معنایی به خودِ داستان نمیدهند؛ بنابراین، مکگافین در هر شکلی ظاهر شود، درواقع در جایگاه ابزار غیرضروری نیز باقی خواهند ماند. بهعنوانمثال، تلاش شخصیتهای فیلم «تایتانیک» برای یافتن دستبند، گردنبند گرانبها و کشف اسرار اقیانوس، در مرکز توجه نیستند، تنها چیزیکه مخاطب در فیلم «تایتانیک» اهمیت میدهد، داستان عاشقانه «جک» و «رُز» است. ریشه دلیل سازوکار مکگافین در درک نویسنده، ایجاد پل ارتباط میان مخاطب و داستان و شخصیتهاست.
مکگافینشناسی در سریال «فرار از زندان»
باتوجهبه توضیحات فوق؛ اکنون شاید دید بهتری نسبت به مقوله مکگافین در داستانسرایی داشته باشید. همانطورکه گفته بودم؛ فیلمنامه سریال «فرار از زندان» مملو از مکگافین است. مکگافینها از شروع فصل دوم سریال بهتدریج در جریان پیرنگ ظاهر و بهمرور، با نزدیکشدن به قسمتهای پایانی، از تصویر خارج میشوند.
مکگافینهای فصل دوم: گنج وستمورلند و مکالمه محرمانه
در قسمتهای ابتدایی فصل دوم، زندانیهای «فاکس ریور» بهدنبال گنج پنجمیلیوندلاری وستمورلند هستند؛ که طی اتفاقاتی، میان شخصیتهای اصلی دستبهدست میشود و نهایتاً این گنج بهدوراز دست شخصیتها، به اعماق دریا میافتد. سازوکار مکگافین دقیقاً همین است؛ شیء یا ابزاری که شخصیتها را به تکاپو میاندازد؛ اما درپایان، هریکاز شخصیتها فرصت دستیابی به این شیء را از دست میدهند. در قسمتهای 15 تا 20 فصل دوم، دو مکگافینِ دیگر برای تحرک شخصیتهای «مایکل اسکوفیلد» و «لینکلن باروز» توسط نویسندگان خلق میشوند: یکی، کلیدیست که «سارا تانکردی» دراختیار دارد؛ و دیگری، محتواییست که به کلید پیوست میخورد؛ بهنوعی میتوان گفت که ما دراینجا با تکنیک «مکگافین در مکگافین» روبرو میشویم. نویسندگان در لحظهای تعیینشده، بیارزشبودن مکگافین دوم (مکالمه ضبطشده میان رئیسجمهوری و برادرش) را بهتصویر میکشند.
مکگافینهای فصل سوم و چهارم؛ ویسلر و سیلا
مکگافین در فصل سوم «فرار از زندان» تغییر شکل میدهد؛ مکگافین از یک شیءِ بیارزش، به انسانی نسبتاً منفعل تبدیل میشود. «جیمز ویسلر» فردیستکه شخصیتها را به تحرک برای فرار از زندانِ نفرینشده «سونا» وادار میکند. مهم نیست «ویسلر» چهکسی باشد و چهچیزی مهمی دراختیارش داشته باشد؛ مهم ایناستکه موتور حرکت پیرنگ را روشن میکند. نویسندگان سریال «فرار از زندان» از جوهره شخصیت «جیمز ویسلر» آگاهی دارند و بهمانند هر مکگافینی، در جریان پیرنگ آنرا از بین میبرند. مرگ «ویسلر» شاید در وهله اول تعجببرانگیز باشد؛ اما بهمحض شناخت جایگاهش، این اتفاق بهسرعت از ذهن مخاطب فراموش میشود. درادامه، باز با تکنیک «مکگافین در مکگافین» روبهرو میشویم؛ پایه اصلی چرخه روایت در فصل چهارم «فرار از زندان» را مکگافینها تشکیل میدهند. حضور پرتعداد مکگافینها شاید دلیلی باشد که فصل چهارم بهاندازه قابلتوجهی موردستایش منتقدان قرار نگرفت. گروه تحتحمایت «دان سلف» (مأمور سازمان امنیت ملی) درابتدا وظیفه دارند شش کارت را برای دسترسی به «سیلا» در نقاط مختلف لسآنجلس پیدا کنند. سپس مکگافین دیگری با نام «سیلا» ظاهر میشود؛ این مکگافین بخش عمدهای از پیرنگ داستان فصل چهارم سریال را بهخود اختصاص میدهد. ضعف بزرگ مکگافین «سیلا» درایناستکه وارد داستان مرجع میشود و به هسته اصلی-فرار و وابستگی دو برادر- آسیب میزند. «سیلا» قطعهایست که شامل اطلاعات محرمانه اعضا و کارکنان سازمان (نیرویی مخفی که قصد کشتن مایکل و لینکلن را دارد) میشود؛ گاهی نیز نویسندگان تلاش میکنند مورد حساسی را از این جعبه خارج کنند؛ هرچند اینمورد درادامه نصفهنیمه رها میشود. سرانجام این مکگافین به سرنوشت تمامی مکگافینهای معمول دچار شده و تنها چیزیکه درپایان برای مخاطب باقی میماند؛ آزادی برادرها پس از کشوقوسِ فراوان در چرخه روایت است.
نتیجهگیری
در فصل پنجم، مکگافین بهاشکال فصول گذشته در چرخه روایت وجود ندارد؛ شاید برخی از مخاطبان جستوجوی کاراکترِ «سارا تانکردی» برای یافتن هویت اصلی شخصیت «پوسایدن» را یک مکگافین تلقی کنند. مجموعاً «فرار از زندان» با تمام پستیوبلندیهای جذاب و هیجانانگیزش، با محوریت تکنیک مکگافین، ادامه داستان زیبای فصل اول خود را جلو میبرد. برخی معتقد هستند مکگافینها اصالتِ سریال را درادامه نابود میکند و برخی، از درگیری و تنش شخصیتها حول محور مکگافینها بهوجد میآیند. هرچه که باشد، «فرار از زندان» قصه همبستگی دو برادر زندانیست که برای نجات و کسب آزادی خود، موانع را از سر راه برمیدارند.