• شماره 2893 -
  • 1402 شنبه 8 مهر

متکلم وحده و متکلم مع‌الغیر

مسلم خراسانی

تمامی تبادلات و تعاملات اجتماعی براساس یک نیاز، منفعت، سود، دغدغه و مسئله شکل می‌گیرد که به‌نوعی برای فرد یا اجتماع حائزاهمیت است یا ضرورت دارد. این نگاه پیرامون دیالوگ و گفت‌وگو نیز صادق است. برخلاف نگاه بسیاری‌افراد که براین‌باورندکه مشکل جامعه ما یا وضعیت نابسامان کنونی در جهان به‌دلیل فقدان گفت‌وگوست؛ من معتقدم که در جامعه امروزی ما فقدان گفت‌وگو و مکالمه وجود ندارد. به‌بیانی، افراد گفت‌وگو می‌کنند؛ اما این گفت‌وگو تنها زمانی موردتوجه قرار می‌گیرد یا به آن تمایل یا توجه نشان داده می‌شود که در آن، به دغدغه‌ها، مسائل و منافع موردنظر فرد یا جامعه توجه شود و البته او را در موضع قدرت و برتری قرار دهد. درصورتی‌که گفت‌وگو این‌شرایط را نداشته باشد، فرد یا جامعه نسبت به آن «گارد» می‌گیرد و به‌اصطلاح، آن‌را گفت‌وگوی سازنده نمی‌بیند یا دست به انجام رفتار یا ابراز عقایدی می‌کند که نه‌تنها خوشایند نیست؛ بلکه مخرب و آزاردهنده نیز هست؛ بنابراین، گفت‌وگو که می‌تواند مسیر، مجرا یا امکانی برای تبادل شناخت و ادراک ما از جهان و یکدیگر باشد، تبدیل به‌نوعی کالا می‌شود؛ به‌این‌صورت‌که این تبادل کلامی و اندیشگانی با دیگران، می‌بایست الزاماً نفع، سود، بهره، دغدغه و مسئله‌ای را برای فرد یا اجتماع داشته باشد و نیازی را از آن‌ها برطرف سازد و درعین‌حال می‌بایست شأن و جایگاهی قابل‌تأمل نیز برای فرد یا اجتماع فراهم آورد. این پیش‌فرض‌ها برای ورود به گفت‌وگو برای بسیاری‌ازما ناآگاهانه اتفاق می‌افتد و اگر به فردی بگوییم که این مشخصه را دارد، ممکن است نپذیرفته و حتی پاسخ ما را با توهین و ناسزا بدهد؛ اما کالاشدگی گفت‌وگو امری‌ست که در اکنونِ انسان معاصر، نقش کلیدی در روابط و تعاملات انسانی بازی می‌کند. همچنین معتقدم که گفت‌وگو اشکال مختلفی دارد: یکی با شلیک گلوله، پرتاب موشک، به‌زندان‌انداختن، کشتار و ویرانی حرف‌های خودش را می‌زند؛ کسی با فحش‌دادن و ناسزا‌گفتن. برخی سکوت می‌کنند، برخی چند کلمه و جمله کوتاه به‌زبان می‌آورند. برخی زیاده‌گویی و حرافی را برمی‌گزینند؛ و برخی با گلاویز‌شدن و زدوخورد حرف خود را می‌زنند. یکی با آراستن موها و دیگری با غذایی که می‌پزد. یکی با پوشیدن خاص‌ترین و شیک‌ترین لباس‌ها و دیگری با عریان‌شدن و درآوردن تمامی پوشش‌ها. یکی با نوشتن، یکی با در‌آغوش‌کشیدن و دیگری با دور‌ایستادن و نگاه‌کردن. یکی با ایماواشاره و دیگری با نگاه‌کردن و زل‌زدن. یکی با سوار‌شدن بر آخرین‌مدل خودرو؛ و دیگری با پیاده‌روی یا رکاب‌زدن. بعضی هم با رو‌گرفتن از تمامی این‌ها و خلوت‌کردن با خود. باید گفت در تمام این نمونه‌ها، فرد درحال‌حرف‌زدن، ابراز و بیان خود است؛ اما ما کدام‌یک از این‌شیوه‌ها را برای گفتن، حرف‌زدن، ابراز و بیان خود برمی‌گزینیم؟ و چه‌اندازه از کالاشدگی گفت‌وگو در تعاملات خود با جهان و دیگران آگاه هستیم؟ اکثر افراد و تعداد قابل‌تأملی از جوامع انتظار دارند که فرد، افراد و جوامع دیگر به‌زبان، شیوه و شکلی که آن‌ها صحبت می‌کنند، حرف بزنند و از الفبای موردنظر آن‌ها استفاده کنند و تنها درآن‌صورت است که به آن گوش فرا‌داده و واکنش به‌اصطلاح سازنده نشان می‌دهند. نیز، اغلب گفته می‌شود که قضاوت‌نکردن و درک‌کردن دیگری و همدردی می‌تواند ما را به‌سمت نوعی گفت‌وگوی به‌اصطلاح سازنده سوق دهد. من اما معتقدم: آگاهی و شناخت نیازها، دغدغه‌ها و منافع یکدیگر و احترام به این نیازهاست که می‌تواند ما را به‌سمت گفت‌وگوی سازنده پیش ببرد. بی‌ربط نیست که ما اغلب با افرادی‌که دغدغه‌ها و منافعی نزدیک به ما داشته یا از آن‌ها شناخت و آگاهی دارند، گفت‌وگوهایی موفق‌تر داریم. البته در نگاه من، هر گفت‌وگویی سازنده است؛ حتی آن‌هایی‌که باعث تخریب و ویرانی می‌شوند نیز چیزی را شکل می‌دهند و ایجاد می‌کنند هرچند نامطلوب؛ اما آگاهی از نیازها، دغدغه‌ها و مسائل یکدیگر سبب می‌شود که ما از یک «متکلم وحده» که به‌تنهایی سخن خود را می‌گوید و ظاهراً در میان جمع و با دیگران، به‌مرور فاصله قابل‌تأملی بگیریم. به‌درست یا غلط، اغلب افراد سعی می‌کنند نیازها و دغدغه‌های خود را پنهان نگاه دارند و از مستقیم حرف‌زدن و توضیحِ آن خودداری؛ و با سیاست‌های رفتاری و گفتاری به‌صورتی ناواضح، مبهم و غیرشفاف صحبت کرده یا نیازهایشان را مطرح سازند؛ چراکه باور این است: اگر فردی بداند که تو چه می‌خواهی یا چه نیاز یا دغدغه‌ای داری، از آن به‌عنوان نقطه‌ضعف تو برای ضربه‌زدن یا بهره‌برداری از تو استفاده خواهد کرد.

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه