یک آذربایجانْ شهید
وحید حاجسعیدی
جنگ که تمام شد ما ماندیم و غروبهای غریبانه و خداحافظی با داغهای بر دل نشسته... ما ماندیم و غم لحظههای جدایی و تنهایی... ما ماندیم و خاطرات یک نسل افتخار و جانفشانی و فداکاری ... نسلی که زمینی نبودند و بیتاب پرواز... اما بیتابی ما با بیتابی جمعی دیگر متفاوت است. سالها از جنگ گذشته است، اما هنوز قابهای عکس قدیمی روی طاقچههای خاطرات، اولین قبلهگاه روزانه پدران و مادرانیست که دوری از شهد جانشان، موها و محاسنشان را زودتر از خزان روزگار سپید کرده و چشمهایشان را کم سو... چشمهایی که سالها به قاب عکسها و سنگقبرهایی دوخته شد که قرار بود صاحبان این عکسها و سنگها، عصای دست روزگاری پیریشان باشند و پشتوپناهشان در پیچهای روزگار... اما اکنون چشم امیدشان شفاعت فرزندان و همسران و پدرانشان، در سرزمین ابدیست. بسیاریشان نیز مشق طولانی انتظار چنان خستهشان کرد که خیلی زود به همیشه پیوستند. جنگ تحمیلی هشتساله، تاریخ را بیرحمانه و ناجوانمردانه رقم زد. کودکانیکه در غیاب پدر بالیدند، همسرانی که فرزندان را در غیاب همسر با خون دل پروراندند و پدران و مادرانی که حسرت دامادی فرزندانشان تا ابدالآباد بر دل دردمندشان ماند؛ اما بیرحمی و نامردی جنگ، هراسی در دل مردان دیار سرداران بزرگ این سرزمین، نینداخت و نخواهد انداخت و ده هزار شهید گلگونکفن این کهن دیار، مهر تائیدی بر رشادتهای مردمانیست که ما امروز امنیت و آرامشمان را مدیون ایثار و جانفشانیشان هستیم. امروز زن و مرد، پیر و جوان، خرد و کلان در جایجای این سرزمین پاک، مدیون رشادتها و دلاوریهای نسلی هستند که فداکاری، گذشت، شهامت، رشادت و دگر خواهی را خیلی پررنگتر، غنیتر و نغزتر ازآنچه در کتابها و دایرهالمعارفها و فرهنگ لغات نوشتهشده، تفسیر و تأویل کردند و تابلوی افتخار این سرزمین را هشت سال لالهگون با خون خود رنگآمیزی کردند. بیتردید دلیران خطه آذربایجان در ترسیم این تابلوی افتخار سهمی بسزا و جاوید دارند و خاطره دههزار شهید این دیار مهر تائیدی بر وطنپرستی و ماندن تا پای جان در برابر اعتقادات رزمندگان آذریست. همانانی که اجازه ندادند جادههای جاهطلبی و کشورگشایی عدهای با حمایت مستکبران بزرگ دنیا دلتنگمان کنند؛ ایستاندند و در برابر سرب داغ مردانگیشان را به رخ کشیدند ولی نگذاشتند سردرگریبان شبانههای تباهی، زار و نالان شویم. ایستادند و به احدی اجازه تعرض به وجبی از خاک سرزمینمان را ندادند. تمامقد و ایستاده میستاییمتان و با صدای رسا فریاد میزنیم یک آذربایجانْ تا همیشۀ تاریخ، مدیون و شهید اینهمه فداکاری و ایثارتان است.