درباره فضای لیمینال چه میدانیم؟
با تماشای تعداد قابلتوجه از فیلمهای ترسناک و علمی-تخیلی، متوجه شدهام این آثار جدا از نمایش هیولاها و قاتلان زنجیرهای؛ غریبترین و غیرمتعارفترین مکانها را بهتصویر میکشند؛ که طرفداران سینما و رسانههای نوین (اعم از بازیهای رایانهای) به اینمکانها «فضای لیمینال» یا «فضای مرزی» میگویند. گویا فیلمسازان مدتیست از آنها برای القای حس ترس مسخکننده به بینندگان استفاده میکنند. بهعنوانمثال: سریال رازآلود و هیجانانگیز «جداسازی» (Severance) که بینندگان زیادی را با معماهای پیچیدهاش مجذوب خود کرده، از «فضای لیمینال» استفاده کرده. بهبیانی دقیقتر: «فضاهای لیمینال» که جنبه زیباشناسی و سورئال دارند، برای توصیف مکان یا وضعیت تغییر استفاده میشود. اینمکانها نقش میانه را ایفا میکنند که حین انتقال بهجای دیگر، به شخص احساس دلهره و نگرانی میدهد. «فضاهای لیمینال» اغلب متروکه یا رهاشدهاند و باعث ایجاد حس دلتنگی نسبتبهگذشته، سرگردانی یا وحشت میشوند. بیایید نگاهی دوباره به آثار «دیوید لینچ» بیندازیم؛ تمام «فضاهای لیمینال» در سریال «تویین پیکس» یا فیلم «کلهپاککن» بخشی از مؤلفههای سبک «لینچین» (Lynchian) را تعریف میکنند. آیا تابهحال شده هنگام شب، در فضایی مانند راهرو یا فرودگاه قدم بزنید؟ در اتاق انتظار نشسته باشید یا از ساختمان متروکه عبور کرده باشید و تنها به این فکر کنید که مکانهای مذکور چقدر موقتی یا متروکه هستند؟ «فضاهای لیمینال» خاطرات یا صحنههای خیالی از زمانی را برای شما بهارمغان میآورد که افرادی را در خود داشتهاند؛ اما اکنون آنها خواب زمستانی را طی میکنند. در اطراف «فضاهای لیمینال»، هر عامل غیرطبیعی یا شکبرانگیز، منتظر شما خواهند بود. «فضاهای لیمینال» دارای خصوصیات قابلتوجهی هستند:
- مکانهای انتقالی: اینمکانها تنها برای عبور شخصیت درنظر گرفته شدهاند.
- متروکه یا کمجمعیت: اغلب متروکه هستند و احساس انزوا را برای شخصیت تقویت میکنند.
- ایجاد حس آشنایی: شبیه مکانهایی هستند که قبلاً دیدهاید؛ اما چیزی در وجودشان «خاموش» است. مکانهای مزبور، از نورپردازی و چشماندازهای عجیبوغریب برخوردار هستند.
- القای حس نوستالژی: فضاهای لیمینال باعث ایجاد خاطرات یا رؤیاهای گذشته میشوند که معمولاً با دوران کودکی یا تغییرات مهم زندگی شخصیت ارتباط دارد.
فیلمساز اعتقاد دارد «فضاهای لیمینال» میتوانند مکانی عالی برای قراردادن یک قطعه یا بهعنوان لوکیشن اصلی برای داستان باشند. طبق بررسیها؛ فیلمساز یا فیلمنامهنویس از «فضاهای لیمینال» برای کندوکاو ذهنی و روانی شخصیت داستان خود استفاده میکند. بهعبارتی: این فضاها میتوانند حالت عاطفی یا ذهنی یک شخصیت را با تصاویر وهمانگیز نشان دهند. علاوهبرآن؛ پوچی و فقدان حضور انسان در «فضاهای لیمینال» میتواند حس تنهایی، انزوا یا قطع ارتباط با دیگران را تشدید کند. چنانچه «فضاهای لیمینال» به دنیاهای خیالی تعلق داشته باشند، فیلمسازان میتوانند پرسشهایی را پیرامون هویت شخصیت و چالشهای او ایجاد نمایند. فیلمها و سریالهای هالیوودی نمونههای متفاوتی از «فضاهای لیمینال» را طی سالیان اخیر بهنمایش گذاشتهاند. بگذارید با فیلم «درخشش» «استنلی کوبریک» آغاز کنم: هتل «اورکلاک»؛ با راهروهای طولانی، خالی، فضاهای وسیع و متروکه، نمونه بینظیری از عنصر بصری «فضای لیمینال» است. در فیلم «بزرگراه گمشده» (لینچ)، خودِ بزرگراه پرپیچوخم و متروک به «فضای لیمینال» تبدیل میشود که نماد نزول قهرمان داستان بهحالت سورئال است. در «دانی دارکو»، جهان دیگری که شخصیت اصلی (با نقشآفرینی جیک جیلنهال) خرگوش را میبیند، فضای مرزی مرگ، زندگی؛ و عقل و جنون است. در قالب سریالهای عصر طلایی تلویزیون، مجموعه «چیزهای عجیبوغریب» دنیای The Upside Down را بهنمایش میگذارد که پوشیده از فضای تاریک و متروکه دنیای حقیقیست. در سریال «جداسازی» اما دفتر صنایع لمون با دیوارهای سفید استریل شده و راهروهای بیپایانش، نمونه منحصربهفردی از پدیده بصری «فضای لیمینال» را نشان میدهد. اینفضا نشانگر ماهیت غیرانسانی فعالیت شرکتیست. شخصیتهای آن همچنین در دام زندگیهای لیمینال گرفتار شدهاند. قهرمانهای سریال با کاشت جراحی در مغز خود موافقت کردهاند که خاطرات کارشان را در اوقات فراغت مسدود میکند و بالعکس. درواقع، آنها هرکدام دونفر هستند که در یک بدن زندگی میکنند: یکی که نمیداند برای امرارمعاش چه میکند؛ و دیگری که در دفتر بهدنیا آمده و هرگز آنجا را ترک نخواهد کرد. درمجموع، میتوان گفت: «فضاهای لیمینال» محدوده زندگی انسانها از جنبههای استعاری و فیزیکی نیز هستند. اینمکانها در فیلم و تلویزیون بسیارخوب کار میکنند؛ چراکه در ذات خود رویکرد ترسناک و غیرمنتظرهای دارند که توصیفش بسیاردشوار است؛ اما مخاطب را دراینزمینه میخکوب نگه میدارد.