یادداشت
زن در کانون معماری حکمرانی مقاومت
هر جنگی، پیشازآنکه صحنه تقابل ادوات و تاکتیکها باشد، آوردگاه دو اراده و دو جهانبینی است. جنگ تحمیلی 12روزه که با سودای خام گسستن شیرازه ملی و تحمیل یک شکست راهبردی بر ایران اسلامی آغاز شد، در بنیاد خود بر یک خطای محاسباتی عمیق استوار بود: دشمن، پیکره ایران را در سختافزارهایش خلاصه کرده بود و از ادراک روح حاکم بر این جغرافیا، آن نرمافزار قدرتمندی که شالوده مقاومت را میسازد، عاجز بود. آن روح، دراینمصاف کوتاه اما پرمعنا، بیش از هر زمان دیگری، در کالبد زن ایرانی تجلی یافت. این یادداشت، فارغ از گزارشهای میدانی، در پی کشف آن منطق درونی و آن کیمیای معنوی است که نقشآفرینی زنان را از یک عامل حمایتی در دفاع مقدس، به یک متغیر راهبردی و تعیینکننده در دکترین دفاع ترکیبی مدرن بدل ساخت؛ این تحلیل نشان میدهد چگونه الگوی سوم زن مسلمان، بهمثابه محصول خالص اندیشه انقلاب اسلامی، درایننبرد، به بلوغ کامل خود رسید و معادلات را بر هم زد. انقلاب اسلامی در جوهر خود، یک حرکت انسانساز بود. انقلابی که هویت انسان و بهطور اخص هویت زن را از دوگانه تحجر شرقی و ابتذال غربی رهانید و او را در جایگاه حقیقیاش، یعنی خلیفةاللهی که میتواند تاریخ را بسازد، تعریف کرد. بیانات رهبر انقلاب مبنیبراینکه «زن، مدیر اصلی نهاد خانواده و تأثیرگذارترین عنصر در تربیت انسانها و جهتدهی به حرکت جامعه است»، یک تعارف ایدئولوژیک نیست، بلکه یک اصل بنیادین در حکمرانی اسلامی است. جنگ 12روزه، میدان اثبات عملی این اصل در بحرانیترین شرایط بود. دشمن با حملات هیبریدی خود، دقیقاً دو مرکز ثقل را هدف گرفته بود: عقل جامعه ازطریق جنگ شناختی و حملات سایبری به زیرساختهای دانشبنیان و قلب جامعه ازطریق ایجاد رعب و وحشت و فروپاشی روانی خانوادهها. در برابر این استراتژی دوگانه، زن ایرانی بهمثابه یک وجود واحد، در دو جبهه به جهادی شگفتانگیز برخاست. در لایههای پنهان و استراتژیک این نبرد، جاییکه جنگ بر سر کدها، فرکانسها و الگوریتمها بود، حضور زنان دانشمند و مهندس در مراکز پدافند سایبری و صنایع دفاعی، صرفاً یک مشارکت علمی نبود؛ بلکه تجلی ایمان در قالب تخصص بود. آن زن نخبهای که شبانهروز برای دفع حملات سایبری به شبکه برق کشور تلاش میکرد، تنها یک مهندس نبود؛ او مجاهدی بود که سنگرش، اتاق سرور و سلاحش، سطرهای پیچیده کدنویسی بود. او مصداق آن مسلمانی بود که ازمنظر امام(ره)، تعهد را بر تخصص مقدم میداند، اما به عالیترین سطح تخصص نیز دست مییابد تا تعهد خود را بهبهترینشکل بهانجام رساند. این آمیختگی شگفتانگیز بصیرت انقلابی با دانش روز، پادزهری بود که محاسبات دشمن را فلج کرد. دشمن، تنها توان موشکی ایران را میدید، اما از درک قدرت اراده و نبوغ آن زن مهندسی که نرمافزار هدایت همان موشک را در شرایط اضطراری بهینهسازی میکرد، غافل بود. همزمان در جبهه دیگر، در شریانهای حیاتی جامعه و در کانون خانوادهها، نبردی بهمراتب پیچیدهتر درجریان بود. جنگ روایتها و عملیات روانی دشمن، بهدنبال تهی کردن جامعه از امید و تزریق یأس سامانمند بود. دراینمیدان، مادرانگی به سلاح راهبردی تبدیل شد. آن آرامشی که یک مادر، در پناهگاه و در میان صدای انفجار، به فرزندانش منتقل میکرد، آن روایت صادقانه و لحن امیدوارانه یک همسر در شبکههای اجتماعی که روحیه پولادین همسر رزمندهاش را بازگو میکرد و آن شبکه خودجوش زنان محله که برای تأمین نیاز یکدیگر و مراقبت از سالمندان بسیج میشدند، قدرتمندترین سد برابر فروپاشی اجتماعی بود. این همان حکمرانی عاطفی و مدیریت انسانی است که از بطن فرهنگ اسلامی-ایرانی برمیخیزد و هیچ اتاقفکر غربی قادر به مدلسازی و مقابلهباآن نیست. زن ایرانی، با کیمیاگری صبر و ایمان، اضطراب را به سکینه و ترس را به شجاعت بدل کرد. او با جهاد تبیین فطری و انسانی خود، روایت دروغین دشمن از یک ملت در آستانه فروپاشی را باطل کرد و تصویر واقعی امتی زنده و مقاوم را به جهان نشان داد. این نقش، ترجمان عملی آن سخن رهبری است که زن را محور آرامش و سکینه در جامعه میدانند. جنگ 12روزه بهپایان رسید، اما یک حقیقت بنیادین را برای دوست و دشمن آشکار ساخت. قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران، صرفاً در بُرد موشکها و توان پهپادهایش خلاصه نمیشود. یک متغیر جدید و تعیینکننده به این معادله اضافه شده است که ریشه در عمق هویت و فرهنگ این سرزمین دارد: «زن تراز انقلاب اسلامی». زنیکه میتواند درآنواحد، هم مغز متفکر یک پروژه پیچیده علمی-دفاعی باشد و هم قلب تپنده یک خانواده و یک محله. او هم در خط مقدم جنگ شناختی یک افسر جنگ نرم است و هم در عقبه، مدیر بحرانی بیبدیل. این الگوی سوم که نه شرقی است و نه غربی و برآمده از متن قرآن و عترت و پرورشیافته در دامان انقلاب است، امروز از یک نظریه فرهنگی به یک واقعیت استراتژیک تبدیل شده. هر تحلیلی که در آینده بخواهد توان ملی ایران را بسنجد، اگر این روح جمعی و این شریان حیاتی را که در وجود زن ایرانی متبلور است نادیده بگیرد، به همان خطای محاسباتی دشمن در جنگ 12روزه دچار خواهد شد. معماری پیروزی درایننبرد، بیشازآنکه بر ستونهای بتنی و فولادی استوار باشد، بر شانههای صبور و بصیر زنانی بنا شد که ثابت کردند جهاد، مرز و جنسیت نمیشناسد و ایمان، قدرتمندترین سلاح در هر مصافی است. این، بزرگترین فتح این جنگ و سرآغاز فصلی نوین در تاریخ نقشآفرینی زنان در مسیر تحقق تمدن نوین اسلامی است.