• شماره 3397 -
  • 1404 دوشنبه 23 تير

خودنویس

ای کاظم
ای پراحساس‌ترین
در زمان آمدنت
به هستی،
باران‌های سپیده
سمتِ
همه‌ی یاسمن‌های
بوستان‌های سبز
که پراحساس‌ترین
سار‌های هستی
در آنجا
در پروازند
هست،
ای خوب‌ترین
ای مهربانی و بخشندگی
به همه!
بسیار دوستت هستم
الهیِ پاک‌ترین!
نور آستانت
همان نورِ
عرش الهی هست
سید محمد‌حسین شرافت مولا

 

از نیم‌دیواری شکسته
سردیسی با ذوق مجسمه‌ساز سربرآورده
در کنارش لنگه‌کفشی
از سالیان دور؛ بر دلش مُشتی خاک جامانده.
از نم شبنم صبحگاهی قاصدکی در کفش روییده
در کنارش تکه‌ها شکسته
قلب شیشه‌ای‌ست؛
از گردنبندی زیبا،
کاش باد می‌آمد
و قاصدک پیام پایان دیوار را می‌رساند.
حمیدرضا اشرفیان

 

اگر ماه و خورشید را هم
از آسمان پایین بیاورند
هرگز
دل به هیچ فانوسی نمی‌بندم.
زانا کوردستانی

 

من همانم، عاشق بی‌ادعای پاپتی
با لباس کهنه و شلوار جین و پاکتی
عکس لبخند تو را هر‌روز با خود می‌برم
توی کیف کوچکی، پشت نقاب ساعتی
دست‌هایت بین دستانم غریبی کرد و رفت
گم شدم پس از تو در پس‌‌کوچه‌های لعنتی
موخوره افتاد از این دلشوره بر گیسوی شب
اشک نم‌نم چنگ زد بر گونه با بی‌حرمتی
انزوا را دوست دارم کنج تنهایی ولی
گفته بودی منزوی‌بودن ندارد قیمتی
من کمی احوال خوش می‌خواهم اما بی‌گمان
تو در آنجایی که هستی بی‌نهایت راحتی
تو مرا از خاطرت بردی و رفتی و هنوز
من همانم، عاشق بی‌ادعای پاپتی
شهلا نوروزی

 

مرا نگار قشنگم، همیشه بازی داد
مرا به دست تباه شب درازی داد
خراب کرده تمام امید من را او
و حال خوب مرا او، به فعل ماضی داد
شرابخانه ندیدم که می، دهد بر باد
حواله‌ی دل من را، به کشف رازی داد
شبیه جنگ و جدل بود، شبیه خونریزی
اجازه‌ی دو سه تیری، به حزب نازی داد
کمانچه‌ی دل من را، که عاشقش بودم
فروخت و غم من را، فقط به سازی داد
مرا ندیده گرفت و نکرد استوریئی
جواب قلب مرا او، فقط مجازی داد
تقاطع و ته جاده، شروع ما بوده
چرا خطوط خیابان، به ما موازی داد؟!
سؤال کردم و گفتم، که عاشقم بوده؟
جواب مثبت و خوب و جواب راضی داد
رضا روزگر

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه