نشریه The American Conservative بررسی کرد؛
آیا تهران و واشنگتن قبل از جنگ تحمیلی 12روزه به توافق نزدیک بودند؟
«شواهد نشان میدهند ایران، وقتی مذاکرات با کارزار بمباران منهدم شد، بسیار به توافق احتمالی با آمریکا نزدیک بود. حداقل دو مسیر دیپلماتیک، یکی شامل محدودیتهای غنیسازی بههمراه نظارت آژانس و دیگری بهشکل خلاقانه کنسرسیوم بینالمللی وجود داشت. متأسفانه جنگی غیرضروری دستیابی به نه یکی، بلکه دو توافقی را که زمانی قریبالوقوع بودند، بسیاردشوار کرد».
نشریه آمریکایی محافظهکار The American Conservative در گزارشی باعنوان «ایران قبل از بمباران چقدر به توافق هستهای نزدیک بود؟» نوشت: مقامات ارشد ایالاتمتحده و جمهوری اسلامی ایران پنج دور کامل مذاکرات درباره برنامه هستهای غیرنظامی ایران برگزار و هردوطرف این مذاکرات را «سازنده» ارزیابی کرده بودند. دور ششم مذاکرات درآستانه برگزاری بود که بمباران ایران آغاز شد. بهگزارش فاطمه کلانتری (ایرنا)؛ روند امیدوارکننده پیش از حملات اسرائیل و آمریکا در ژوئن، دو سؤال را مطرح میکند: ایالاتمتحده و ایران دقیقاً تاچهحد به توافق نزدیک بودند؟ آن توافق چه شکلی میتوانست داشته باشد؟ شواهد روبهافزایش گواهی میدهند که دو طرف واقعاً بسیار به توافق نزدیک بودند. مسیری دیپلماتیک برای اطمینان از این وجود داشت که ایران به وعده خود مبنیبر عدم تبدیل برنامه هستهای صلحآمیز غیرنظامی به برنامهای نظامی پایبند بماند. دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالاتمتحده بهجای ادامه اینمسیر، اقدام نظامی را تأیید کرد که اعتماد شکننده موجود را از بین برد و دستیابی به توافق را دشوارتر کرد. تیم مذاکرهکننده ایرانی بهرهبری «سید عباس عراقچی» وزیر امور خارجه هدایت میشد. عراقچی در مقالهای که اوایل اینماه در فایننشالتایمز منتشر شد، مینویسد که ایران و ایالاتمتحده «درآستانه یک پیشرفت تاریخی» بودند. او میگوید که در «پنج دیدار طی نههفته، من و استیو ویتکاف، فرستاده ویژه آمریکا، به دستاوردهای بیشتری نسبت به چهارسال مذاکرات هستهای با دولت شکستخورده بایدن رسیدیم». عراقچی میافزاید که این دو نفر «گفتوگوهای مفصل و صریحی» درباره «چند ایده برای راهحلی برد-برد که ازسوی هردوطرف و عمان پیشنهاد شده بود» داشتند. خوشبینی در هوا موج میزد. عراقچی مینویسد: «همهچیز روبهبهبود بود و پیامهای متعددی ردوبدل شد»؛ اما «۴۸ساعت پیش از دیدار سرنوشتساز ششم، اسرائیل حملهای غیرموجه به کشورم آغاز کرد». وزیر امور خارجه ایران تنها کسی نیست که احساس میکند دو طرف «درآستانه» توافق بودند. سید حسین موسویان، سفیر بازنشسته و مذاکرهکننده پیشین هستهای ایران، میگوید منابع آگاه ایرانی به او گفتهاند که مذاکرات بهحدی پیشرفت کرده بود که «عناصر کلیدی توافق بین ویتکاف و عراقچی موردتوافق قرار گرفته بود». بهگفته موسویان، توافق شامل پنج نکته کلیدی بود: ۱. تهران با حداکثر شفافیت هستهای و بازرسیها موافقت میکرد. ۲. ذخایر اورانیوم غنیشده ۶۰درصدی خود را یا تبدیل یا صادر مینمود (روسیه اعلام کرده بود آماده است تا اورانیوم غنیشده اضافی را دریافت و به سوخت برای رآکتورها تبدیل کند). ۳. غنیسازی در سطح بالا را متوقف و غنیسازی آینده را در سطح ۳.۶۷درصد موردنیاز برای برنامه انرژی غیرنظامی محدود میکرد. ۴. با آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) برای رفع هرگونه ابهام فنی باقیمانده همکاری کامل میکرد. ۵. درمقابل، به ایران اجازه داده میشد برنامه هستهای غیرنظامی خود را داشته باشد و ایالاتمتحده تمام تحریمهای مرتبط با هستهای را لغو میکرد. توافق قابلدستیابی، نظر ایران بر حق داشتن برنامه غنیسازی غیرنظامی، مطالبه آمریکا بر عدمپیگیری برنامه هستهای نظامی توسط ایران و نظارت بینالمللی کافی برای تضمین پایبندی ایران به تعهداتش را فراهم میکرد. این تنها توافق ممکن روی میز نبود. موسویان به The American Conservative گفت که «ایران همچنین نسبت به کنسرسیوم نگرشی مثبت داشت»؛ ایده کنسرسیوم هستهای بینالمللی اینبودکه نقشهای مختلف در فرآیند غنیسازی بین کشورهای عضو توزیع شود تا هر یک در فرآیند سهیم باشند اما هیچیک نتوانند بهطورکامل یا بدون نظارت، آنرا کنترل کنند. در یک نسخه، عربستان سعودی و امارات متحده عربی نیز مشارکت میکردند. ایران میتوانست اورانیوم را غنیسازی کند و خواسته خود را برآورده سازد اما نمیتوانست بهتنهایی غنیسازی کامل انجام دهد که خواسته آمریکا را برآورده میکرد. کارشناسان هستهای هر کشور میتوانستند از تأسیسات یکدیگر بازدید کنند و با نظارت دقیق خود به آژانس کمک کنند تا اطمینان حاصل شود که همه فعالیتها صلحآمیز باقی میمانند. ایران نشان داده بود که نسبت به کنسرسیوم هستهای منطقهای روی گشاده دارد. مجید تختروانچی، معاون وزیر امور خارجه ایران، تأیید کرد که «ایده کنسرسیوم هستهای» مطرح شده بود. او حتی گفته بود که این ایده «قابلبررسی» است اگر در چارچوب دیپلماسی سازنده بهطورجدی موردتوجه قرار گیرد. تریتا پارسی، یکی از بنیانگذاران موسسه کوئینسی برای دیپلماسی مسئولانه و متخصص در دیپلماسی ایران و آمریکا، میگوید که این ایده واقعاً بهطورجدی درحالبحث بود. اینطرح به ایران اجازه غنیسازی در خاک خود را اما بدون کنترل کامل فرآیند میداد. پارسی گفت: «بهگفته ایرانیها، عمانیها در آخریندور مذاکرات در رم، بسته پیشنهادی قابلتوجهی ارائه کرده بودند که شامل کنسرسیومی در خاک ایران با مشارکت چند کشور طرفدار غرب بود. اینطرح به ایرانیها امکان میداد که خط قرمز غنیسازی خود را حفظ کنند، درحالیکه ترامپ میتوانست افتخار کند که ایران دیگر غنیسازی یکجانبه انجام نمیدهد.» وی افزود: «ایرانیها قصد داشتند نسخه بهبودیافتهای از اینطرح را که برای آمریکا جذابتر باشد، در دور مذاکراتی که هرگز برگزار نشد، ارائه کنند»؛ اما بهجایآن، بمباران آغاز شد. شواهد نشان میدهند ایران، زمانیکه مذاکرات با کارزار بمباران منهدم شد، بسیار به توافق احتمالی با ایالاتمتحده نزدیک بود. علاوهبراین، حداقل دو مسیر دیپلماتیک، یکی شامل محدودیتهای غنیسازی بههمراه نظارت آژانس و دیگری بهشکل خلاقانه کنسرسیوم بینالمللی وجود داشت. متأسفانه و بهطور خطرناکی، جنگی غیرضروری دستیابی به نه یکی، بلکه دو توافقی را که زمانی قریبالوقوع بودند، بسیاردشوارتر کرده است.