چشمانداز
آیا نویسندگی انسانی درخطر است؟!
فرانچسکو آنیلینی، مدرس مطالعات داده و رسانههای دیجیتال در دانشگاه بینگهامتون ایالت نیویورک، در تحلیلی تازه تأکید میکند که تشخیص متن انسانی از متن تولیدشده بهوسیله هوش مصنوعی برای مخاطبان عادی روزبهروز دشوارتر شده و همینامر موجب شده است مرزهای سنتی میان نویسنده و ماشین کمرنگ شود. او بااستنادبه مطالعه شرکت «گرافایت» که بیش از ۶۵ هزار مقاله اینترنتی را بررسی کرده است، مینویسد بخش عمده این متون در حوزههایی مانند خبرهای کوتاه، مطالب سبک زندگی، راهنماهای عمومی و معرفی محصولات قرار میگیرد؛ محتواهایی که معمولاً هدف اقتصادی دارند و بر سرعت و کارکرد اطلاعرسانی تکیه میکنند نه بر خلاقیت، سبک فردی یا ارزش ادبی. بهگزارش ایبنا؛ آنیلینی دراینتحلیل به نگاه اومبرتو اکو، فیلسوف و منتقد ایتالیایی، بازمیگردد و یادآور میشود همانگونه که در دهههای میانی قرن بیستم درباره تلویزیون و رادیو دو نگرش افراطی شکل گرفته بود، امروز نیز درمواجههبا هوش مصنوعی نوعی دوگانهسازی میان «هشدارهای آخرالزمانی» و «خوشبینی بیقید» دیده میشود. بااینحال، اکو معتقد بود این دو رویکرد درک دقیقی از تأثیر رسانه ندارند و مهمتر آناستکه ببینیم جامعه چگونه از فناوری استفاده میکند و این ابزار چه نقشی در بازتولید یا تغییر ساختارهای فرهنگی و قدرت ایفا میکند. آنیلینی یادآور میشود که در انتخابات ۲۰۲۴ آمریکا نیز نگرانیهای گستردهای درباره نقش «دیپفیکها» در دستکاری افکارعمومی وجود داشت، اما بررسیهای پس از انتخابات نشان داد که هرچند این فناوریها بر بیاعتمادی و قطبیشدن فضای سیاسی افزودهاند، اما دخالتی تعیینکننده درنتیجه نهایی انتخابات نداشتهاند. در بخش دیگری از گزارش، آنیلینی بهچالش «اصالت» اشاره میکند؛ مفهومی که بهویژه برای نویسندگان، مترجمان و تولیدکنندگان محتوا اهمیت بنیادین دارد. او توضیح میدهد که استفاده از هوش مصنوعی برای ویرایش یا گسترش متن، امری رایج شده و حتی خود او نیز بهعنوان نویسنده غیرانگلیسیزبان گاه به این ابزار تکیه میکند. بااینحال، هشدار میدهد که تکرار مداوم اینروش میتواند موجب یکسانسازی سبکها و کاهش تنوع زبانی شود. بهگفته او، پژوهشها نشان دادهاند که کاربران درتعاملبا مدلهای زبانی بهتدریج به الگوهای مشترک و سادهشده سوق داده میشوند و اینموضوع میتواند حتی منجر به تقویت هنجارهای زبانی و فرهنگی غربی و شکلگیری نوعی «استعمار زبانیِ هوش مصنوعی» شود. بهباور آنیلینی، مسئله دیگری که باید موردتوجه قرار گیرد آینده خود مدلهای زبانی است؛ چراکه نسلهای جدیدتر نهفقط با دادههای انسانی، بلکه با متون تولیدشده توسط هوش مصنوعی و نوشتههای مشترک انسان و ماشین آموزش میبینند. اینروند برخی پژوهشگران را نگران کرده است که شاید توان مدلها برای ارتقای کیفی در آینده با محدودیت روبهرو شود. او بااشارهبه انتقاداتی که درباره نسخههای جدیدتر مدلهای بزرگ زبان مطرح شده، یادآور میشود که بخشی از این نارضایتی با همینمسئله درارتباط است. بااینهمه، آنیلینی در جمعبندی یادداشت خود تأکید میکند که اگر فرض کنیم هوش مصنوعی همچنان در مسیر پیشرفت باقی بماند، اما نه با شتاب سالهای اخیر، آنگاه ارزش «نوشتار اصیل انسانی» احتمالاً بیشترازگذشته خواهد شد. بهاعتقاد او، در فضایی که انبوهی از متنهای ماشینی و فاقد هویت منتشر میشود، متونی که حامل صدای فردی، اندیشه، سبک و قصد هنری هستند نقشی حیاتی در فضای فرهنگی و ادبی ایفا خواهند کرد و حتی میتوانند در شکلگیری نسلهای آینده مدلهای زبانی اثرگذار باشند. او نتیجه میگیرد که نویسندگان، روزنامهنگاران، پژوهشگران و روشنفکران صرفاً بهایندلیلکه بخش عمدهای از وب توسط ماشین تولید میشود از اهمیت نمیافتند، بلکه ارزش کار آنان، بهویژه بهعنوان حاملان اندیشه و سبک، پررنگتر نیز خواهد شد.