یادداشت
دوراندیشی سیاسی؛ حلقه مفقوده امروز ایران
محمدعلی نوبخت
این یادداشت به بررسی این پرسش میپردازد که چرا دوراندیشی سیاسی در ایرانِ امروز به حلقهای مفقوده در فرآیند تصمیمسازی و حکمرانی بدل شده است. آیا تمرکز قدرت، ضعف در نهادهای میانجی و نهادهای نظارتی و مشورتی، فقدان گفتوگوی ملی، وابستگی ساختاری به درآمدهای ناپایدار و رانتی موجب کاهش ظرفیت آیندهنگری در متولیان امر شده؟ ایران امروز بیش از هر زمان دیگری به گفتوگوی ملی و تصمیمگیریهای مبتنیبر عقلانیت و آیندهنگری نیاز دارد. درحالیکه سرعت تحولات اقتصادی، اجتماعی و جهانی روبهافزایش است، تصمیمهای احساسی، مقطعی و واکنشی نهتنها ما را از مسیر توسعه دور میکند بلکه کشور را درمعرض ناپایداریهای مداوم قرار میدهد. در ادبیات توسعه، دوراندیشی سیاسی یکی از مؤلفههای اصلی حکمرانی مؤثر بهشمار میرود. جامعهای که در آن تعامل جای تقابل را بگیرد، پرسشگری بهجای مچگیری بنشیند و مسئولیتپذیری بهجای توجیه فرهنگِ غالب شود، بیتردید مسیر توسعه را سریعتر و کمهزینهتر طی میکند. کشورهایی که به توسعه پایدار دست یافتهاند پیشازهرچیز توانستهاند نخبگان سیاسی آیندهنگر و نهادهای گفتوگومحور را برپایه وطن و هموطن در عصر شهروندی پرورش دهند. ازاینمنظر، عقلانیت سیاسی نتیجه یک ساختار نهادیست که گفتوگو، نقد و مشارکت را برپایه منافع ملی ممکن میسازد؛ عقلانیتی که ویژگیهای اصلی آن عبارتاند از: 1. نگاه بلندمدت 2. انضباط فکری و نهادی 3. پرهیز از هیجان و واکنش 4. اولویتدادن به ساختار و نه اشخاص 5. مشارکتجویی نخبگان. با این معیارها میتوان وضعیت امروز ایران را موردارزیابی و تحلیل قرار داد؛ اما چرا این مؤلفهها در ایران امروز کمرنگ شده است؟ 1. گفتوگوی ملی بهاندازهکافی فعال نیست و جای خود را به تصمیمهای تکذهنیتی و پرخطر داده است. در چنین فضایی: الف- خطاها تکرار میشود ب- هشدارها شنیده نمیشود ج- ظرفیت پیشبینی پیامدهای بلندمدت از بین میرود/ ۲. پاسخگویی و شفافیت، نه توجیه. جامعه امروز پیش از توجیه، نیازمند پاسخگویی و شفافیت است؛ زیرا اعتماد اجتماعی تنها زمانی احیا میشود که مردم احساس کنند مسئولان با آنان صادقاند و اطلاعات عمومی پنهان یا گزینشی نیست/ 3. اصلاحپذیری بهجای پافشاری بر خطا. اصرار بر خطا نه نشانه قدرت؛ بلکه نشانه هراس از تغییر است. زمانی توسعه حاصل میگردد که اشتباهات را بپذیریم و تجربهها به سیاست جدید و بدیع تبدیل شود/ 4. فقدان نگاه بلندمدت در تصمیمگیریها. تمرکز بیشازحد قدرت و ضعف نهادهای میانجی باعث شده تا تصمیمها بیشتر کوتاهمدت و محافظهکارانه باشد (فقر دوراندیشی نهادی)/ 5. وابستگی به منابع ناپایدار و رانتی. توسعه با منابع لرزان امکانپذیر نیست/ 6. فاصله میان حکمرانی و جامعه مدنی و نسل جوان. نسل جوانِ امروز آگاه، مطالبهگر و نقشآفرین است. آنان امیدآفرینان کشورند نه تهدید آن. لذا وظیفه ما قیممآبی نیست؛ وظیفه ما همراهی با جوانان است و نه مانعتراشی/ ۷. سیاست برپایه وطن و هموطن عرصه عموم شهروندان است. آزادی را نمیتوان سهمیهبندی کرد. توسعه زمانی آغاز میشود که همه صداها شنیده شوند؛ لذا برای ایران آباد و توسعهیافته باید از خودمان آغاز کنیم. از اصلاح نگاهها، روشها و ساختارهای حکمرانی. وطن خانه مشترک ماست و هر وطنی توسط هموطنان آن ساختهوپرداخته میشود و پیشرفت و توسعه مییابد. وطن پله اول و هموطنان پله دوم توسعهاند و اینمسیر با تمنا و تکرار شعار طی نمیشود و نیازمند دوراندیشی سیاسیست. بازگشت به آن در دولت، در پارلمان، در جامعه و حتی در رفتار فردی نخستینگام برای عبور از ناپایداری و حرکت بهسوی توسعه پایدار است. یافتن این حلقه مفقوده امروز شرط ساختن فردایی باثبات و امیدآفرین برای ایران است.