• شماره 3527 -
  • 1404 شنبه 29 آذر

یادداشتی بر نمایش‌نامه «کاتالپسی» نوشته «علی امیرریاحی»

بازنمایی انجماد عاطفی انسان معاصر

سهیلا انصاری

نمایش‌نامه «کاتالپسی» اثر «علی امیرریاحی»؛ با تلفیق لایه‌های روان‌شناختی، اجتماعی و نمادین، تجربه فلج‌شدگی عاطفی و اجتماعی انسان امروز را به درامی خانوادگی-اجتماعی تبدیل می‌کند و از خلال شخصیت‌ها، فضا و نشانه‌های صحنه، تصویری از وضعیت معاصر شهرنشینی ارائه می‌دهد. این متن، از نمونه‌های شاخص درام معاصر ایران است که با بهره‌گیری از لایه‌های روان‌شناختی، نمادین و اجتماعی می‌کوشد وضعیت «فلج‌شدگی عاطفی و اجتماعی» انسان شهری را صورت‌بندی کرده و این نقد نیز با رویکردی تحلیلی-انتقادی، ساختار روایی، شخصیت‌ها، منطق روانی متن، نشانه‌گذاری نمادین و جایگاه اجتماعی اثر را بررسی می‌کند و نشان می‌دهد: «ریاحی» چگونه تجربه‌ای ذهنی را تا سطحی جمعی و اجتماعی بسط داده است. «کاتالپسی» در پزشکی به حالتی از انجماد جسمی اطلاق می‌شود؛ یعنی بدنی که اراده حرکت ندارد؛ اما همچنان زنده است؛ و «ریاحی»، این مفهومِ زیستی را به قلمرو اجتماعی و روانی منتقل می‌کند و انسانی را تصویر می‌‌کند که احساس دارد؛ اما کنش ندارد، حضور دارد؛ اما مشارکت نمی‌کند، زنده است؛ اما حرکت نمی‌کند. ازاین‌منظر نمایش‌نامه، نه روایت یک خانواده؛ بلکه روایت یک «وضعیت» است که جامعه معاصر را بازتاب می‌دهد. «کیانوش» نمونه‌ای از تیپ پارانویید در درام است؛ فردی‌که مرز میان واقعیت و ذهنیت برایش لغزنده است و جهان بیرون را تهدید و تجربه می‌کند. او در نوعی از «کاتالپسی روانی» گرفتار است و انفعال، تردید، بی‌اعتمادی و تصمیم‌گریزی‌اش حرکت او و حرکت داستان را محدود می‌کند و تنش اصلی نمایش، از همین گره روانی برمی‌خیزد. درمقابل، «شهرزاد» شخصیتی فعال و واقع‌گراتر است و سوژه‌ای‌ست که جهان را همان‌گونه می‌پذیرد که هست و تلاش می‌کند پیش برود. در‌این‌‌متن، شکافِ میان جهان‌بینی پارانویید «کیانوش» و واقع‌گرایی فرسوده «شهرزاد»، هسته درام خانوادگی را شکل می‌دهد. در بسیاری از صحنه‌ها متن از جهان رئالیسم فاصله می‌گیرد و وارد جهان ذهنی «کیانوش» می‌شود. موسیقی، صدا و سکوت‌های ممتد نیز نقش نشانه‌های درونی را ایفا؛ و نمایش را به قلمرو روان‌درام نزدیک می‌کنند. کلِ نمایش، در آپارتمانی بسته رخ می‌دهد؛ فضایی فشرده که نمادِ زیست شهری مدرن است. دیوارهای نازک، حضور پررنگ؛ اما بی‌ارتباط همسایه‌ها، صداهای مزاحم و فرسایشی که از هم‌زیستیِ ناگزیر حاصل؛ و آپارتمان، به استعاره‌ای از «زیست پرتنش و بی‌ارتباط» انسان معاصر تبدیل می‌شود. خرابیِ کولر و کانال‌های تودرتویِ آن، یکی از محوری‌ترین نمادهای متن است. کانال‌ها مانند رگ‌های پنهان ساختمان عمل می‌کنند و سه کارکرد عمده دارند: 1. کارکرد اجتماعی به‌عنوان مشکلات مزمنی که رشد می‌کنند؛ اما دیده نمی‌شوند 2. کارکرد روانی به‌منزله آشفتگی ذهنی «کیانوش» 3. کارکرد فرهنگی-سیاسی به‌عنوان ساختاری احاطه‌گر که امکان رهایی را محدود می‌کند. ریتمِ نمایش‌نامه، میان دو قطب نوسان دارد: لحظات کُند و سنگین که با ایده کاتالپسی هماهنگ‌اند و لحظات طنز موقعیت یا گفتار که انسداد را می‌شکنند؛ و این دوگانگی، ضرب‌آهنگی پویا ایجاد می‌کند و نمایش را از یکنواختی دور می‌سازد. دیالوگ‌ها کوتاه، زاویه‌دار و مکث‌دارند و با وجود ظاهر ساده، بارِ روانی و تنش ارتباطی را به‌خوبی حمل می‌کنند. زوج دوم در نمایش، کارکرد آینه‌ای دارند و وضعیت زوج اصلی را بازتاب داده؛ و نشان می‌دهند: بحران از سطح فردی فراتر رفته و بدل به مسئله‌ای جمعی شده است. نمایشنامه، بر شانه نمادها ایستاده است که مهم‌ترین آن‌ها عبارت‌اند از کاتالپسی به‌عنوان نماد فلج اراده و احساس، کولر به‌عنوان بحران مزمن، دیوارها به‌عنوان مرزهای پنهان میان افراد؛ و کودکِ پایانی، نماد امکان حرکت یا در خوانشی دیگر، انتقال انجماد به نسل بعد. گرچه نمادگرایی، گاهی به مرز افراط نزدیک می‌شود؛ اما در خدمت روایت باقی می‌ماند. از نقاط قوت این نمایش‌نامه می‌توان به پیوند موفق روان‌شناسی، رئالیسم و نمادگرایی، شخصیت‌پردازی چندلایه، گفت‌وگوهای موجز و معنادار، تقابل طبیعیِ دو زوج و قابلیت خوانش‌های مختلف اشاره کرد. البته از چالش‌های آن نیز می‌توان بارِ نمادین بالای متن، اغراق در نشانه‌های روانی «کیانوش»، پایان‌بندی بیش‌ازحد استعاری و گرایش مقطعیِ متن به ایده‌محوری را نام برد. درنهایت باید گفت: «کاتالپسی» روایتی از انسان امروزی‌ست که زیر فشارهای روانی و ساختاری، دچار بی‌حرکتی و انجماد عاطفی شده؛ و «علی امیرریاحی» با ترکیب طنز تلخ، نشانه‌گذاری نمادین و پرداخت روان‌شناختی، جهانی خلق می‌کند که هم فردی‌ست، هم اجتماعی و پژواکی از وضعیت معاصر ماست: حرکت‌هایی ناکام، امیدهایی کوچک و دیوارهایی که تنگ‌تر می‌شوند. این متن، نقدی‌ست بر زیست مدرن، روزمرگی، آپارتمان‌نشینی، فاصله‌های عاطفی و بی‌اعتمادی جمعی. اینجا کاتالپسی به استعاره‌ «بی‌تحرکی فرهنگی و اجتماعی» بدل می‌شود که نه‌تنها جسم؛ بلکه احساس و رابطه را فلج می‌کند و درنهایت، نویسنده نمایش‌نامه می‌پرسد: آیا ما نیز در زندگی روزمره، دچار کاتالپسی شده‌ایم و اگر چنین است، راه رهایی از این انجماد چیست؟! نمایش‌نامه «کاتالپسی» در ۷۸‌صفحه توسط انتشارات «روزبهان» به‌چاپ رسیده است.

 

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
هفته نامه سرافرازان
ویژه نامه
بالای صفحه